یادداشت| حرکت از انسداد به ارتجاع سنگین
«آقای خوئینیها با نفی هرگونه نقش نهادهای انتخاباتی در وضعیت موجود، انتخابات و روندهای دموکراتیک را برای اصلاحطلبان بلامعنا کرده است.»
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، عبدالله عبداللهی در یادداشتی شفاهی برای سایت خبری فردا، به موضوع نامه اخیر موسوی خوئینی ها و وضعیت متعاقب آن در جبهه اصلاح طلبان پرداخته است که متن آن را در ادامه می خوانید:
این گزاره امروز تقریباً به صورت بینالاذهانی میان تحلیلگران پذیرفته شده است که اصلاحطلبان پس از یک دوره رادیکالیسم ایدئولوژیک در دوره دوم خرداد و سپس اوج آن در سال 88، مجبور به خزیدن به پناه یک رادیکالیسم عملگرایانه و پراگماتیک در سال92 شدند.
لذا نتیجه رادیکالیسم اصلاحطلبان در دوره دوم خرداد و بخصوص سال 88 این شد که آنها نهایتاً برای حرکت مجدد به سمت ساختار رسمی سیاست در کشور مجبور بودند از فردی همچون آقای روحانی دفاع کنند که دستکم در ظاهر نسبتی با آنان نداشت. آنها نه تنها وارد چنین ائتلاف و اتحادی شدند، بلکه حتی به قول همین آقای سعید حجاریان حاضر شدند دندانههای کلید آقای روحانی هم باشند!
اما پس از هفت سال ائتلاف و به قول آقای محمدرضا تاجیک، اتحاد، اصلاحطلبان میبینند که کارنامهی این دولت و مجلس اصلاحطلب پیشین سرمایه اجتماعی آنها را به طور سنگینی به مخاطره انداخته، به نحوی که به قول آقای تاجزاده در انتخابات 98 کار به جایی رسیده بود که نه حکومت طیف رادیکال اصلاحات را میساخت و نه مردم به آنها رغبتی داشتند!
لذا بهنظر میرسد اصلاحطلبان تصمیم گرفتهاند این انسداد و وضعیت بغرنج سیاسی خود را با بعضی حرکات مانند مصاحبه آقای حجاریان و نامه آقای خوئینیها، تلطیف کنند و از آن خارج شوند.
اگرچه بنده معتقدم احتمالاً هیچ ارتباط تشکیلاتی مستقیمی میان نامه آقای خوئینیها و مصاحبه آقای حجاریان با همشهری وجود نداشت، اما به احتمال فراوان، هر دو با یک تحلیل و با یک استراتژی تصمیم به چنین اقداماتی گرفتهاند و آن مسئولیتزدایی از اصلاحطلبان درباره وضعیت نامطلوب موجود و خارج کردن آنها از زیر بار فشار اجتماعی و انسداد سیاسی است.
اما مسئله اینجاست که سرکنگبین صفرا فزود؛ یعنی این اقدامات نه تنها به خروج آنها از انسداد کمک نکرد، بلکه معتقدم انسداد را مضاعف هم کرده است. آقای حجاریان که اساساً مرز میان اصلاحطلبان و رادیکالها را برداشت و اگر تا دیروز اصلاحطلبان به دو گروه رادیکال و غیررادیکال تقسیم میشدند، او مدعی شد که مرزی میان آنها نیست! از سوی دیگر آقای خوئینیها هم با نفی هرگونه نقش نهادهای انتخاباتی در وضعیت موجود، انتخابات و روندهای دموکراتیک را برای اصلاحطلبان بلامعنا کرده است.
در چنین شرایطی طبیعی است که یا باید اصلاحطلبان تبعات چنین گزارههایی را بپردازند و به انتحار روی بیاورند و یا خود را اسیر در یک انسداد مضاعفی ببینند.
فضای مصاحبههای پسینی آقایان حجاریان و عبدی، همین مسئله را نشان میداد. اصلاحطلبان احتمالاً دریافتهاند که نمیتوانند الزامات ادعاهای آقایان خوئینیها و حجاریان(در مصاحبه با همشهری) را به این راحتی قبول کنند. چرا که الزامش حرکت از انسداد به سمت انتحار و یک ارتجاع بسیار سنگین است. لذا تلاش کردهاند در گفتوگوهای خود فضا را بیشتر به سمت مسائل احساسی و عاطفی و مرام و معرفتی بکشانند.
جالب است آقای حجاریان برای تشدید فضای عاطفی، وضعیت آقای خوئینیها را به جدش امام حسین(ع) تشبیه میکند! و به آقایان مجید انصاری و دیگرانی که آقای خوئینیها را نقد کردهاند اهانت می کند و یا از در تحقیر برمیآید.
لذا مشخصاً اصلاحطلبان احتمالاً به این جمعبندی رسیدهاند که الزام حرکتهای اخیر آقایان حجاریان و موسوی خوئینیها یک انسداد مضاعف است، لذا با به حاشیه بردن اصل موضوع، دفاع مرامی و عاطفی از آقای خوئینیها را در پیش گرفتهاند که البته آنهم طبیعتاً به برخی از این آقایان(مشخصاً جناب حجاریان) با سوابق سنگین تحقیر و توهین رسانههای متبوعشان(مانند صبحامروز) به مخالفان و منتقدان، نمیآید.
انتهای پیام/