لبنان|چهاردهمین سالگرد جنگ ۳۳ روزه؛ آغاز ناکامیهای پیاپی اشغالگران
رژیم اشغالگر قدس روز دوازدهم جولای ۲۰۰۶ میلادی تجاوزات نظامی همه جانبه خود علیه لبنان را آغاز کرد، جنگی که ۳۳ روز به طول انجامید و به جنگ ۳۳ روزه(حرب تموز) موسوم شد، اما نتیجه آن آغاز شکستهای استراتژیک رژیم و افول نقش منطقهای آمریکا بود.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم ، رژیم صهیونیستی در این جنگ با ارتکاب جنایات متعدد و با وجود حمایت های گسترده آمریکا و غرب و البته همدستی آشکار رژیمهای مرتجع و سازشکار عرب و در راس آنها عربستان و امارات، نتوانست به هدف از پیش تعیین شده خود یعنی نابودی مقاومت اسلامی حزب الله لبنان دست یابد و در نهایت مجبور به پایان جنگ بدون هیچ دستاورد قابل ذکری شد. در عوض نیروهای مقاومت در این جنگ تجربیات مهمی را به دست آورده و درس های بزرگی به ارتش پرطمطراق و پرادعای رژیم صهیونیستی دادند. در این جنگ ابهت نظامی رژیم صهیونیستی شکسته شد و پس از آن تاکنون صهیونیستها نتوانسته اند در هیچ جنگی در برابر نیروهای مقاومت از فلسطین گرفته تا لبنان و سوریه و ... به موفقیتی قابل ذکر برسند.
چرایی آغاز جنگ 33 روزه
این جنگ در شرایطی رخ داد که دو ماه پیش از آن ارتش رژیم صهیونیستی در مانوری گسترده، حمله به لبنان و سپس گسترش آن به سوریه را تمرین کرده بود. در واقع صهیونیستها در نظر داشتند جنگی را با هدف پایان دادن به حضور مقاومت لبنان در مرزهای فلسطین اشغالی به اجرا بگذارند و با گسترش آن به مرزهای سوریه دستاوردهای ارضی و توسعه طلبانه جدیدی را محقق کنند.
اما حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به غزه پیش از آغاز این جنگ موجب شد، مقاومت اسلامی حزب الله لبنان در اقدامی پیش دستانه عملیاتی جسورانه را در جنوب لبنان به اجرا بگذارد که طی آن چند نظامی صهیونیست به هلاکت رسیدند و دو نفر دیگر به اسارت گرفته شدند. این اقدام موفق عملیاتی خشم رژیم صهیونیستی را برانگیخت و باعث شد آنها دست به اقدام نظامی همه جانبه علیه لبنان بزنند. البته حزب الله لبنان در اجرای تاکتیک خود بسیار موفق بود و توانست فشارها را از روی مردم مقاوم غزه در فلسطین کاهش دهد. البته پس از پایان جنگ 33 روزه هم مشخص شد که صهیونیستها هیچ دستاورد مشخص و قابل ذکری نداشته اند و دست از پا درازتر مجبور به پایان این نبرد نظامی شدند.
پشت پرده آغاز جنگ 33 روزه
در چهاردهمین سالگرد جنگ 33 روزه باید بر این مسئله تاکید کرد که رژیم صهیونیستی و آمریکا با آغاز این جنگ اهداف راهبردی و بلندمدت خود را دنبال می کردند. هدفی که از زبان «کاندولیزا رایس» وزیرخارجه وقت آمریکا نیز مطرح شد. آمریکا در نظر داشت با پیروزی در این جنگ «خاورمیانه جدید» را شکل دهد که بهتر است به جای این اصطلاح از عبارت «خاورمیانه مستعمره آمریکا» استفاده کنیم.
آغاز جنگ به انتقام شکست سال 2000
ارتش رژیم صهیونیستی این جنگ را در پی به اسارت گرفته شدن دو نظامی اش در روز 12 جولای آغاز کرد. البته ارتش رژیم صهیونیستی از سال 2000 در پی فرار مفتضحانه از جنوب لبنان در پی بازگرداندن اعتبار و ابهت از دست رفته خودش بود و این رخداد را فرصتی برای انتقام گرفتن از حزب الله لبنان یافت.
جبران ناتوانی سیاسی آمریکا با اقدام نظامی
اما یکی از واقعیت های اساسی که موجب اجرای تصمیم جنگ از سوی رژیم صهیونیستی شد این مسئله بود که واشنگتن در آن سالها با وجود تلاش های فراوان و انجام توطئه های گوناگون نتوانست لبنان را از محور مقاومت جدا کند و به جرگه کشورهایی عربی وابسته به خودش بیفزاید. در سالهای قبل از جنگ 33 روزه آمریکا تلاش داشت با اشغال عراق (سال 2003) سیطره خود را بر کل کشورهای منطقه بگستراند اما در اجرای این راهبرد به سه مانع اساسی برخورد کرد: ایران، سوریه و حزب الله
حزب الله لبنان که در سال 2000 شکست دردناک را به رژیم صهیونیستی تحمیل کرده بود، به تدریج بر توانمندیهای نظامی خود به عنوان یک ارتش غیر کلاسیک افزود و در نهایت به تهدیدی جدی برای تل آویو تبدیل شد. تهدیدی که می توانست سیاست آمریکا برای تاثیرگذاری حداکثری بر خاورمیانه از طریق اسرائیل را به طور کامل فلج کند.
کاخ سفید که در برابر محور مقاومت ناتوانی اش اثبات شد ، تصمیم به استفاده از ابزار قطعنامه های شورای امنیت علیه محور مقاومت گرفت. مهمترین این اقدامات قطعنامه 1559 از سوی شورای امنیت بود که هدف از صدور آن در موارد زیر خلاصه می شد:
1. تغییر نظام سیاسی در لبنان با حذف حزب الله از ساختار سیاسی این کشور
2. انزوای سوریه و تلاش برای قطع حمایت های این کشور از محور مقاومت
3. خلع سلاح حزب الله لبنان و رفع خطر آن از سر رژیم صهیونیستی
آمریکا با وجود تلاش چندین ساله برای تحقق این سه هدف، حتی در اجرای یک مورد از آنها نیز موفق عمل نکرد. همچنین در داخل لبنان هیچ جریان تاثیرگذاری برای اجرای پروژه آمریکا توانایی لازم را نداشت، در نهایت ماموریت اجرای این پروژه را به اسرائیل سپرد.
اسرائیل نیز با هدایت واشنگتن در انتظار فرصتی مناسب برای آغاز جنگ علیه لبنان بود تا اهداف معطل مانده آمریکا را به ثمر بنشاند.
در همین راستا صهیونیستها از عملیات حزب الله که در آن دو نظامی به اسارت گرفته شد، به عنوان بهانه ای برای آغاز جنگی فراگیر استفاده کردند.
اهداف علنی اسرائیل از آغاز جنگ
رژیم صهیونیستی اهداف علنی خود را از آغاز جنگ علیه لبنان در دوازدهم جولای 2006 مسائل زیر عنوان کرد:
1) از بین بردن حزب الله و خلع سلاح آن؛ تحقق این هدف باعث می شد که اسرائیل از خطر پرتاب موشک های حزب الله رهایی یابد. در مرحله بعدی از بین بردن حزب الله باعث قرار گرفتن لبنان در مشت آمریکایی ها می شد، هدفی که سالها برای تحقق آن تلاش کرده بودند.
2) آزادی نظامیان صهیونیست اسیر از دست حزب الله لبنان
3) اجرای قطعنامه 1559 با هدف انتقال نیروهای ارتش لبنان به مرزهای فلسطین اشغالی و رهایی از خطر مقاومت
اهداف پشت پرده و پنهان
البته رژیم صهیونیستی از آغاز جنگ 33 روزه اهدافی را به طور اساسی دنبال می کرد که هرگز آنها را علنی نکرد. این اهداف را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
1) بازگرداندن قدرت بازدارندگی به ارتش اسرائیل پس از شکست سال 2000
2) ارائه فرصت و امکان نقش آفرینی به آمریکا برای ایجاد خاورمیانه جدید
با نگاهی به اهداف از پیش تعیین شده آمریکا و رژیم صهیونیستی برای آغاز جنگ علیه لبنان در سال 2006 ، می توان به این نتیجه رسید که حزب الله لبنان به همراه دیگر ارکان محور مقاومت توانستند با 33 روز مقاومت از اجرای پروژه های خطرناک آمریکایی صهیونیستی در منطقه و لبنان جلوگیری کرده تا پس از آن ناکامی های سریالی رژیم صهیونیستی در جنگ های سه گانه علیه غزه و همچنین افول نقش منطقه ای آمریکا و تاثیرگذاری واشنگتن بر خاورمیانه آغاز شود. همچنین حزب الله لبنان در این جنگ یادگاری های متعددی را برای رژیم صهیونیستی به جای گذاشت که باعث شکسته شدن ابهت پوشالی ارتش رژیم صهیونیستی در منطقه برای نخستین بار شد. زدن ناوچه ساعر ارتش رژیم صهیونیستی و منهدم نمودن تانک های پیشرفته مرکاوا تنها دو نمونه از این رخدادهای راهبردی و مهم در جریان جنگ 33 روزه بود، جنگی که باعث شده رژیم صهیونیستی جرات تفکر دوباره به آغاز تجاوزی جدید علیه مقاومت لبنان پس از گذشت 14 سال را نداشته باشد.
منبع : قدسنا
انتهای پیام/