سبک زندگی| برخورد عطوفانه امام رضا با فرزندش در آخرین سفر حج
غلام امام رضا (ع) نزد آن حضرت آمد و گفت فرزندتان ابوجعفر در کنار حجر اسماعیل نشسته و بلند نمیشود. امام رضا نزد فرزندش آمد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مهربانی با خانواده رتبهای برای ایمان است که در تداوم و آرامش زندگی، نقش اساسی دارد. اخلاق و رفتار بسیاری از مردم در اجتماع، خوب است، اما در قبال خانواده، مطلوب نیست و اهل خانه از دست آنها راضی نیستند. با این حال هر یک از ما تصور میکنیم که رفتار ما سالم است و این اعضای خانوادهاند که با رفتار و سلایق ما هماهنگ نیستند. ناگفته نماند خود این مرزبندیها بزرگترین آفت خانوادهها محسوب میشود. در واقع خانوادهای مطلوب است که بتوانند بر اشتراکات تفاهم داشته باشند و اختلافات را به رخ یکدیگر نکشند و کاستیها و خطاهای هم را بپوشانند.
بارها دیدیم افرادی که زیباییها و امتیازات اهل خانه را پررنگ جلوه میدهند و از خطای اطرافیان چشمپوشی میکنند، در دل خانواده بذر محبت میکارند؛ در این صورت چنین فردی وقتی مدتی در منزل نباشد، اهل خانواده در اشتیاق او ثانیهشماری میکنند و تحمل دوری وی را ندارند. امام رضا (ع) به نقل از رسول گرامی اسلام(ص)، لطف به اهل منزل را نشانهی حُسن ایمان معرفی کرده و فرمودند: «أَحْسَنُ النَّاسِ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُکُمْ بِأَهْلِی؛ بهترین مردم از نظر ایمان، خوشاخلاقترین و مهربانترین آنان به خانوادهاش است و من از تمام شما نسبت به خانوادهام مهربانترم.» (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 38)
خود اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام همچنان که در اوج مهربانی با مردم بودند، نسبت به خانواده نیز بسیار عطوفت داشتند؛ به گونهای که از اولین گزارههایی که برای مردم جلب توجه میکرد، روابط عاطفیِ خاندان وحی با یکدیگر بود؛ با مرور سیره این بزرگواران در مییابیم احترام و اخلاق بین اعضای خانواده دو طرفه بود؛ در واقع آن مقدار که نسبت به یکدیگر احترام و ادب قائل بودند، به همان میزان به هم عشق میورزیدند.
امیة بن علی میگوید من در آن حالی که ابوالحسن (امام رضا (ع)) در مراسم حج شرکت کرد، سپس به سوی خراسان حرکت کرد، در مکه با او بودم و فرزندش ابو جعفر ( امام جواد (ع)) که پنج سال داشت نیز با او بود، ابوالحسن با خانه خدا وداع کرد و چون از طواف خارج شد، نزد مقام رفت و در آنجا نماز خواند. ابوجعفر بر دوش موفق غلام ابوالحسن بود که او را طواف میداد و نزدیک حجر اسماعیل، از دوش موفق پایین آمد و مدتی طولانی در آنجا نشست. موفق گفت: فدایت شوم برخیز. امام جواد فرمود: نمیخواهم از جایم برخیزم، مگر خدا بخواهد؛ مَا أُرِیدُ أَنْ أَبْرَحَ مِنْ مَکَانِی هَذَا إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ. آثار اندوه در چهرهاش آشکار شد.
موفق نزد ابوالحسن رفت و گفت: فدایت شوم، فرزندتان ابوجعفر در کنار حجر اسماعیل نشسته و بلند نمیشود. امام رضا نزد فرزندش آمد و فرمود: عزیزم برخیز. ابوجعفر عرض کرد: چگونه برخیزم با اینکه خانه خدا را به گونهای وداع کردی که دیگر نزد آن برنمیگردی؟! ابوالحسن فرمود: قُمْ یَا حَبِیبِی؛ حبیب من برخیز، آنگاه ابوجعفر برخاست و با امام رضا (ع) به راه افتاد.» (کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة)، ج2، ص363)
همانطور که از این روایت پیداست، برای راوی، رابطه عاطفی و احترام متقابلی که بین امام رضا علیهالسلام با فرزندش امام جواد علهیما السلام برقرار است، جلب توجه میکند. آن زمان که امام جواد علیهالسلام به اذن الله متوجه شدند که این آخرین حج پدر بزرگوارشان است و بناست به زودی به شهادت برسند و نیز آنگونه احترامی که امام علیهالسلام نسبت به فرزندشان ابراز میدارند و با عبارت «برخیز ای حبیبم»، ایشان را با خود همراه میبرند.
انتهایپیام/