یادداشت| طعم زعفران و طبع صندل
غلامرضا کافی در یادداشتی بر کتاب «زعفران و صندل»، سرودههای فارسی بلرام شکلا، نوشته است: باعث خرسندی است که طوطیان شکر شکن هند، به قند سخن پارسی التفات کنند و ارجگذاری بر این کار کمترین وظیفهای است که مسئولین فرهنگی ما شایسته است بدان بپردازند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «زعفران و صندل»، عنوان تازهترین اثر بلرام شکلا، شاعر و پژوهشگر هندی است که در ایران از سوی مؤسسه شاعران پارسیزبان به چاپ رسیده است. انتشار این مجموعه که در موضوعات مختلف از جمله اجتماعی، عاشقانه و آیینی است، با استقبال خوبی از سوی شاعران ایرانی مواجه شده است.
غلامرضا کافی، شاعر و استاد دانشگاه شیراز، در یادداشتی کوتاه به مناسبت انتشار این اثر، به بررسی برخی از ویژگیهای شعری شکلا پرداخته و نوشته است:
شعر بلرام شکلا، در نگاه اول ساده است، با هندسه بیرونیِ قرص که گویی الگویی از مهارت داشته است و حقیقتاً هم چنین بوده است. در این هندسه با تکیه به پیش الگوها، هنجار کلام شایسته و سزامند است؛ به گونهای که تناسب لفظ و معنا بسیار به مقام مساوات نزدیک است.
همچنین نقش نمایههای تجربه شده که هرگز کهن نمیشوند و وازده نمیگردند، در ساختمان اشعار به کار گرفته شدهاند. اگرچه رنگ مصالح، بومی است و انگارهها، انگارههایی زیسته و یگانه شده با ضمیر و جانِ شاعر است. ترصیع و موازنه از نخستین الگوهایی است که در کتاب پیش از همه خود رانشان میدهند:
برای تو همان است و همان است
برای من همین است و همین است
به دست دیگران تسبیح دادی
به پای من ولی زنجیر کردی!
و با نظر به مجال مختصر، اینک همین اشاره، برونداد سخن بلرام شکلا را نمایان میکند؛ یعنی سادگی و خوشساختی که به گذشتهای معتبر و تجربهای زیسته تکیه دارد. از دیگر سو، وقتی به داخل بنا درآییم، طرحی دونبش و دو نقش میبینیم.
آمیزهای از آموختههای شرقی و اسلامی. کاربست دقیق عناصری از هر دو باور عمیق و رقیق شرق و شوق، نیز اشراق و ایمان در هم تنیدهاند.
تکلفی نیز در میان نیست. اصولاً شیوه سهل و ممتنع، فقط متکی بر ساختمان نیست، بلکه ساختار نیز در القای این حس و این نرمش و رامش مؤثر است. وقتی تکلفِ معنابافی و جاسازی واژگان در کار نباشد، صنعت رازناکِ سهلِ ممتنع روی مینماید و بیگمان مهارت سخنپرداز اصل این ماجرا است.
به هر روی سخن ساده جانِ بلرام شکلا، الزاماً جانِ سادهای ندارد که هم طعمِ زعفران دارد هم طبعِ صندل. باید گفت چرخش طبع در اشعار بلرام به سوی شعر مقدم طرز هندی بیشتر است. به همین دلیل عناصر ایرانی و بومْ شناسههای سرزمین فارسینژادان در آن بیشتر هویدا است. این را از جهت بسامدِ تقریبی میگویم. ضمن اینکه اگر چنین نباشد هم، هرگز مشکلی نخواهد بود؛ چرا که هم شاعر آزادیِ محض دارد و هم طبعِ شعر، دیکتهبردار نیست.
باعث خرسندی است که طوطیان شکر شکن هند، به قند سخن پارسی التفات کنند و ارجگذاری بر این کار کمترین وظیفهای است که مسئولین فرهنگی ما شایسته است بدان بپردازند. دستمریزاد.
انتهای پیام/