هنر و ادبیات انقلاب ـ ۱۳| پاورقیهای زرد، سوغات مدرنیته جعلی پهلوی
ما با پاورقیهایی روبرو هستیم که جامعه را از لایههای فکری، به سمت لایههای مبتذل و تقریباً آرزو مانند جامعهای سودازده میبرد که باید به هر ترتیبی شده اخلاق را قربانی خوشبختی و پول کرد، و پول اساس فکر و ضدیت با دین و معرفت و ایران زیستی میشود.
خبرگزاری تسنیم، سعیدتشکری:
هنر و ادبیات انقلاب ـ گفت سیزدهم
بعد از سقوط رضا شاه و تبعید او به جزیره موریس در سال 1320 و پایان قدرت انگلستان در کشور، ایران ظاهراً توسط آمریکا به یک شبه جزیره امن تبدیل میشود. رویکردهای سیاسی متفاوتی در این باره وجود دارد و میشود پیرامونش بحث کرد، اما آن چه در این دوران برای ادبیات سرزمین ما مهم است و بر آن تأثیر گذاشته و از آن تأثیر پذیرفته، عبور از ناسیونالیسم تجددگرا (پهلوی اول) و رسیدن به فرمالیسم جعلی مدرنیته (پهلوی دوم) است که در برابر فروش نفت، به یک فرمالیسم شبهمدرنیته میرسد و فاقد لایههای اجتماعی است، که نمونه مشخص آن رمانهای بسیاری است که در همین دوران چاپ میشود، و تولید نوعی از ادبیات زرد که به رنگ کردن ِ ادبیاتِ راستینِ جامعه روی میآورد و آن را به یک شبه ادبیات اجتماعی تبدیل میکند.
رنگین نامههای زیادی منتشر میشود که با پول نفت، نویسندگان بسیاری را به خدمت در میآورد. نخستینبار آثار این نویسندگان در پاورقیهای مجلات مختلف خودش را نشان داد؛ پاورقیهایی که از مجلات شبهروشنفکری و غیر روشنفکری و بازاری سر درآورد. نمونهای از این پاورقیها مجموعه حکایتهای به هم پیوستهای به نام « اِسمال در نیویورک» است که توسط حسین مدنی و به شکل پاورقی در مجله «سیاه و سپید» در سال 1332 به چاپ رسید و بعد هم به عنوان یک مجموعه طنز، در سه جلد کتاب منتشر شد که به چاپ نهم هم رسید.
«اسمال در نیویورک» روایتگرِ سفرِ یک جاعلِ کلاه مخملی، به نام اِسمال است به نیویورک که تقابل میان فرهنگ شرق و غرب را نشان میدهد. پس از آن مدنی، شخصیت اسمال را، راهی هندوستان و ویتنام میکند و دو کتاب دیگر مینویسد به نامهای «اسمال در ویتنام» که چاپ نشد و به جنگ ویتنام اشاره میکند و «اسمال در هندوستان» که چاپ شد و به شروع نمایش فیلمهای هندی در ایران اشاره دارد که این رمان بر سینمای ایران تأثیر میگذارد و ما به یک سینمای فیلم فارسی ِ شبه هندی هم نزدیک میشویم. «اسمال در نیویورک» نمونه تأثیرگذار بر نویسندگانی است که عامیانهنویسی را آغاز میکنند؛ به طوری که اِسمال الگوی بسیاری از نویسندگان و فیلمسازها میشود و عدهای بسیار هم با همین شخصیت شروع میکنند به ساختن فیلم و نوشتن رمان.
از سوی دیگر بسیاری معتقدند نوشتن کتابی مثل «اسمال در نیویورک» به دنبال پاک کردن رسوبات ذهنی مردم از کودتای 28 مرداد است و اگر ما حکومت محمدرضا پهلوی را بعد از رضاخان میر پنج، حکومتی بدانیم که به دنبال ایجاد یک کشور نسبتاً آزاد و مرفه است، مطبوعات این هدف را بعد از کودتای 28 مرداد، به شکل پاورقی دنبال میکنند؛ البته بُنمایه پاورقینویسی و ریشه آن محدود به این دوره نیست، چرا که به نظر میرسد اولین پاورقی ایران و جهان، داستانهای هزار و یک شب شهرزاد است و بعد از آن داستانهایی است که ناصرالدین شاه به واسطه اعتمادالسلطنه از الکساندردومای پدر میخواند و به صورت پاورقی در مطبوعات ایران وارد میشود و خیلیها معتقدند اولین رمان فارسی را خود ناصرالدین شاه به شکل پاورقی نوشته است.
در همین دوران ما یک پاورقی داریم که در روزنامهها و مجلات چاپ نمیشود اما در قهوهخانهها نقل میشود، به نام "امیر ارسلان"، که بازتاب آرزوهای ملتی محروم است که توسط قصه و نه داستان، پای کرسیها و قهوهخانهها چون شاهنامه فردوسی رشد و نمو پیدا میکند و در این پاورقیهای شفاهی، شجاعت و دلیری، خودش را به شکلهای مختلف مثل حسین کُرد، یا کچل حمزه و رستم و سهراب و دیگر قهرمانان ظاهر میکند. تفاوت «امیر ارسلان» و «اسمال در نیویورک» خیلی واضح است. امیرارسلان راهی برای بیان آرزوهای یک ملت است و اِسمال راهی برای زدودن فرهنگ ایرانی و تبدیل آن به فرهنگ غربی است.
یک مسئله مهم دیگر در پاورقیهایِ بعد از کودتای 28 مرداد، این است که بر خلاف قصههای حماسی و امیر ارسلان و حسین کرد شبستری، که زنها نقش دارند و لباس مردانه میپوشند و به جنگ میروند، در اینجا پاورقیها کاملاً در انحصار مردان است و روایتگر زندگی و عاقبت مردانی است که توسط زنهای هوسران فریب میخورند و در این پاورقیها چهرهای بسیار هولناک از زنِ ایرانی و مطبخی میسازند. زنی به نام هوس، موطلایی شهر ما، خانه استخوان خشکها و... نمونهای از این پاورقیها است که توسط صدرالدین الهی در سالهای بعد از کودتای 28 مرداد نوشته شد. در میان نویسندگانِ پاورقینویس، تنها نام دو زن دیده میشود: یکی فریده گلبو و دیگری لُعبت والا.
اما تعداد بسیاری از پاورقیخوانها که برای پاورقینویسهای خود، نامه تقدیر و تشکر در ستون خوانندگان چاپ میکردند، بعدها نویسندگان نامآوری شدند که علیه همین سنت پاورقی نویسی نویسنده شدند. مثل غزاله علیزاده، شهرنوش پارسیپور، هوشنگ مرادیکرمانی و جمشید اسماعیلی که اینها تربیت شده ضد همین سنت و جریان پاورقینویسی هستند.
جریانِ پاورقینویسی تا جایی پیش میرود و در میان نویسندگان گسترش پیدا میکند که ردپای نویسندهای مثل سعید نفیسی با قصه «نیمه راه بهشت» در پاورقیها دیده میشود که به گفته صادق هدایت، به گونه نویسندگان سبعه تعلق دارد و نویسندهای کلاسیک است. پاورقی خط مرز نویسنده و نا نویسنده و شبه نویسنده بودن میشود.
بعد از گُل کردن پاورقی «اسمال در نیویورک» و نوشتن پاورقیهای متعدد به تقلید از آن، پاورقی دیگری میان انبوه پاورقیها گُل میکند به نام «امشب دختری میمیرد» از ارونقی کرمانی است و کوروس بابایی «امشب اشک میریزد» را بر اساس همین پاورقی مینویسد و باز حسین مدنی به تقلید از خودش، اسمال را به جاهای مختلف میبرد و از آن طرف اسماعیل رائین با داستان «جاسوس» به شهرت میرسد و بعد از آن جاسوسهای داستانیِ زیادی به بازار میآید، مثل «جاسوسه چشم آبی» که توسط امیر عشیری نوشته شد و برای حدود یک دهه، ما با پاورقیهایی رو به رو هستیم، که جامعه را از لایههای فکری، به سمت لایههای مبتذل و تقریبا آرزو مانند جامعهای سودازده میبرد، که باید به هر ترتیبی شده اخلاق را قربانی خوشبختی و پول کرد، و پول اساس فکر و ضدیت با دین و معرفت و ایران زیستی میشود.
سوی دیگر هم جنبش ضد دینی و پاک کردن جامعه از دین توسط احمد کسروی شکل میگیرد و گسترش مییابد که با پشتیبانی دولت شاهنشاهی همراه میشود. جنبش فداییان اسلام و جنبش چریک شهری از راه میرسد! سینما به قهقرا میرود و سینمای مستقل و آزاد از راه میرسد. تأتر روشنفکری و لالهزاری در دو صف علیه هم میایستند. نمایشنامهنویسان و داستاننویسان متفاوت از راه میرسند. جامعه آماده جنبشی عظیم است، ساواک با قدرت اهریمنی خود برای خاموش کردن ادبیات دینی و روشنفکری توامان میجنگد و در همین راستا رنگیننامهها، شوآفهای تلویزیونی و کابارهها و سینمای جاهلی، تلاش میکند تا مخاطبش را درست مثل قهرمانهای خیالیِ امروزی تربیت کند و نه قهرمانهایی با فرهنگ دینی ایرانی و در کنارِ خود دست به تربیت نویسندگان و هنرمندان بیمایهای میزند که در راستای مقاصد خود باشد، اما جنبش روحانیت و روشنفکری هم چنان علیه این برایند تربیت شده است.
ما شاهد ظهور نویسندگان کلاسیک و خوش قریحهای منتقد، مثل رسول پرویزی، خسرو شاهانی و غلامحسین ساعدی هستیم که داستانهای طنز و تلخ و جدی مینویسند و مثل عزیز نسین در ترکیه، آرام آرام خودشان را به یک مکتب تبدیل میکنند که در این داستانهای طنز آمیز، جامعه را نقد میکنند. تا جایی که این نقدهای اجتماعی در قالب طنز، ساواک را بر میتابد تا توسط پرویز ثابتی در ساواک، دایرهای تشکیل شود برای کنترل نشریات مجلات و کتابها که در آن تمام کتابها و نوشتههای نویسندگان ارزیابی شود.
ما در این دوره با یک شبهآزادی و شبه مدرنیته و ناتوانی نویسندگان در مطبوعات مواجه هستیم؛ نویسندگانی که برای خودشان جایگاه مبتذلنویسی پیدا کردهاند و خوانندگانی را تربیت میکنند و آنها را به سمت آداب دیگری غیر از آداب ایرانی هدایت میکنند که در این آداب، هوس و شجاعت با هم است، و زن میتواند شجاع و هوسران باشد. تقریباً در هیچکدام از این داستانها و فیلمها و سریالهای تلویزیونی، زنِ سنتی و زن روشنفکر و کار آمد، مورد نظرِ نویسندگان نیست، بلکه بیشتر زنی بیرون از خانه مدنظر است و بیشتر از همه زنی که هوسران بوده و توسط یک مرد کلاه مخملی به جامعه سنتی باز میگردد، مورد نظر نویسندگان است.
در هر صورت در این آبشخورِ زمانی، از سال 1320 تا 1332 و کودتای 28مرداد، هیچ ردپایی از ادبیات متعهد نداریم، اما همین داستانهایی که از آنها نام بردم و نوشته شد، نویسندگانی را تربیت میکند که بعد از کودتای 28 مرداد تصمیم میگیرند جامعه ایرانی را به نقد بسیار پرستیزی با ساواک دعوت کنند.
این ستیز و جنبش، سرآغازِ یک ستیز همه جانبه است که خارج از چشمِ قدرت شاهنشاهی است و مظاهر کاپیتولاسیون و زمزمه انقلاب شاه و مردم را در فقر بیشتر میبیند. ستیز آغاز میشود و شاه در دانشگاه ترور میشود. تروری که جامعه را دچار یک شادی نیم روزی میکند، اما شاه زنده میماند و زنده ماندن خود را تقدیر الهی میداند. این همان نقطه کوری است که چون چشم ِاسفندیار خندهدار از رویینتنی اصلاحات امریکایی و قدرت جهنمی ساواک و شهربانی میشود.
نهضت امام خمینی آغاز میشود و این آغازی است برای اعتراض اجتماعی با زبانِ ادبیات و تولد هنر دینی... .
ادامه دارد...
انتهای پیام/