گزارش| چرا ارتش مدرن رضاشاه در برابر تجاوز متفقین کارآیی نداشت؟
ارتشی که رضاشاه ادعا میکرد مدرن است و جدیدترین تسلیحات و جنگافزارها را برای تجهیز آن از کشورهای مختلف خریداری کرده بود، در برابر تجاوز متفقین به ایران در شهریور ۱۳۲۰ اقدام جدی از خود نشان نداد و کشور به اشغال متفقین درآمد.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم - روزهای آغازین شهریور ماه سال 1320 متفقین با هدف پشتیبانی از شوروی در جنگ جهانی دوم به مرزهای ایران حمله کردند.
ارتشی که رضاشاه آن را مدرن خوانده بود و تسلیحات و جنگافزارهای مدرنی برای تجهیز آن از کشورهای مختلف اعم از انگلیس، فرانسه، آلمان و آمریکا خریداری کرده بود، در مقابل تجاوز متفقین مقاومت چندانی نشان ندادند و کشور توسط نیروهای متفقین به اشغال درآمد. در پی اشغال ایران، رضاشاه از سلطنت برکنار شد و پس از مدتی پسر او محمدرضا بر تخت نشست.
احمد دستاران ممقانی در گزارشی به شرح خرید تجهیزات نظامی رضاشاه و چرایی عدم کارآیی ارتش مدرن رضاشاهی در برابر تجاوز متفقین پرداخته که در ادامه میخوانید:
** تحقیر ارتش رضاشاه در برابر متفقین
حمید سبزواری در خاطرات خود پیرامون تحقیر ارتش رضاشاهی در هنگام حمله متفقین میگوید: «وقتی که متفقین وارد ایران شدند با اولین گلولهای که در مرز شلیک شد لشکر 9 خراسان از مشهد خارج شد و فرار کرد. هنوز لشکر سرخ به آنجا نیامده اینها فرار کردند، تیمسارها و درجهدارها و اینها اسلحهها را انداختند و با لباس مبدل زدند به جاده. لشکر 9 خراسان عقبنشینی کرد و رفت تربتحیدریه، سربازان اسلحه را در تربت حیدریه ریختند و فرار کردند و اسلحه افتاد دست نااهلان.»
حسین فردوست معاون محمدرضاشاه پهلوی که از بچگی یار و همراه او بوده و به همین خاطر در دربار رضاخان نیز حضور داشته از خاطرات شهریور 1320 میگوید: وضع ستاد ولیعهد به خوبی نشان می داد که مقاومت نمایشی است. اگر رضاشاه میخواست واقعا مقاومت صورت گیرد باید یک ستاد قوی تشکیل میداد و افسران با صلاحیتی که مطمئن بود سرسپرده انگلیس! نیستند در آن میگماشت. در حالی که خود او به خوبی میدانست اعضای ستاد کسانی نیستند که در مقابل انگلیس مقاومت کنند!»
** خرید تفنگهایی که بهتر از آن در ایران تولید میشد
میتوان گفت برای اولین بار رضاشاه 3 نیروی منسجم دریایی، هوایی و زمینی را ساماندهی کرد که مهمترین این نیروها نیروی زمینی بود. وی برای تجهیز نیروی زمینی دستور خرید ملزومات نظامی از انگلیس، آلمان، فرانسه و... داد که البته لازم به ذکر است این کار توسط همان فرماندهانی صورت گرفت که مشغول مالاندوزی بودند.
به طور مثال یکی از محمولههای سلاح ایران که از انگلیس فرستاده شده تسلیحات سال 1870 و از نوع توپهای بدون عاید و دافع (سیستمی مکانیکی که بر روی قنداق توپ که ضربه عقب نشینی را به هنگام شلیک کنترل میکند) اوخاسیوس و اپوخف بود که در تیراندازی تغییر مکان داده با لولهای بدون خال و گلولههای گرد و سرپر که تصور به کار بردن آنها در هیچ جنگی به مغز کسی خطور نمیکرد.
تفنگها از نوع تک تیر و به مراتب از تفنگهایی که در داخل کشور تولید میشد پستتر بود و هنگامی که سلاحها به تهران رسید و افسران این فاجعه را دیدند، دستور دادند سلاحها مخفیانه به جنوب ایران برده شود و در غاری مخفی شود و پس از مدتی چون به قشقاییها مظنون میشوند دستور انهدام همهی تسلیحات را میدهند که این کار توسط سرلشگر غطاپور که از سرسپردگان انگلیس بود و با کمک جاسوسان انگلیسی حاضر در منطقه انجام گرفت. آنها تسلیحات را به دلیل ترس از شورش افسران وطنخواه ایرانی به آن منطقه بردند و در نهایت از ترس مردان غیور جنوبی آن را منهدم کردند.
ایران از آلمان توپهای هویتزر و از انگلیس ناو و از فرانسه، اطریش، آلمان و انگلیس هواپیما خرید. اکثر تسلیحات یا به درد نمیخوردند و تنها لعابی از زیبایی داشتند و در عمل کارا نبودند و یا اینکه تنها در مرکز کشور تجمع کرده بودند که شرح این مورد نیز در ادامه مطلب خواهد آمد.
** جنگندههایی که کارآیی نداشتند
نیروی هوایی را نیز شاه ایران در سال 1302 رسما بنیان نهاد؛ هرچند در اواخر قاجار چند باری هواپیما به ایران آمده بود اما تا زمان رضاخان به صورت جدی تلاشی برای ایجاد نیروی هوایی صورت نگرفته بود. شاه تعداد زیادی هواپیما از کشورهای مختلف خریداری کرد و برای آموزش نیروها آنها را معمولا به فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی فرستاد. پس از فارغ التحصیل شدن این دانشجویان آنها با درجه ستوان دومی وارد ارتش ایران شدند و بعدها ایران خود یک دانشکده برای آموزش پرواز در داخل کشور تاسیس کرد، اما همچنان پشتیبانی اصلی را از دیگر کشورها میگرفت.
جالب توجه اینجاست که در همین نیرو نیز فجایعی شبیه به نیروی زمینی و دریایی اتفاق افتاد. ارتش ایران تعدادی هواپیمای انگلیسی را مونتاژ کرد و نام شهباز روی آنها نهاد. انگلیسیها که ماموریت داشتند برای ایرانیان در کشور خود هواپیما بسازند و مونتاژ کنند سر رضاشاه کلاه گذاشتند و مدلهای بسیار پایین و اسقاطی و خارج از رده سالهای 1922 – 1925 را که دیگر به آن احتیاجی نداشتند در مقابل طلا به دولت ایران فروختند.
هواپیماها هم از نظر سرعت و هم سقف پروازی به هیچ وجه قابل قیاس و رقابت با هواپیماهای جدید نبودند و باید گفت خلبانی که با آن میخواست به پرواز درآید برای جنگ تن به تن با هواپیمای دشمن دیوانهای از جان گذشته بود.
در شهریور 1320 هواپیماهای شوروی که در نبرد با آلمان هیچ حرفی برای گفتن نداشتند وارد ایران شدند و قدرتنمایی کردند. تکنولوژی هواپیماهای روسی به مراتب از همتایان غربی خود پایینتر بود و در مقابل ایران به قولی مجهز به هواپیماهای غربی بود اما نه خلبانی بود و اگر هم وجود داشت به دلیل عدم کارآیی هواپیماها هیچ حرفی برای گفتن نداشتند به نحوی که هنگ تازه تاسیس هوایی خراسان در آغاز نبرد بلافاصله منهدم شد.
** ارتشی برای سرکوب مردم ایران
قبل از رضاشاه هم تلاشهای زیادی برای تشکیل نیروهای مسلح مدرن در ایران شده بود. از زمان شاهعباس صفوی شاهد این هستیم که به فکر ایجاد یک نیروی مسلح منظم که دولتی و در اختیار شاه باشد افتاده بودند. به همین دلیل نیروی شاهسونها در زمان شاه عباس تشکیل شد و بعدها نادرشاه افشار نیز نیروی نظامی قوی ایجاد کرد. در زمان عباسمیرزا ولیعهد قرار شد نظام جدید اروپایی وارد ایران شود. او یک نیروی مسلح ایجاد کرد با سبک و لباس متحد الشکل و در واقع نحوه آموزش و سلاح اروپاییها و فرانسویها که به اقتباس از ارتش ناپلئون بود و در دوره ناصرالدینشاه مدارس نظامی متعددی در ایران درست شد.
این فکر و جریان از قبل وجود داشت و رضاشاه روی این موج سوار شد. رضاخان در برههای به سلطنت در ایران رسید که جنگ جهانی اول به پایان رسیده بود و تقریباً در تمامی کشورهای جهان موضوع ضرورت داشتن یک قوای مسلح منسجم و سازماندهی شده که بتوان آن را ارتش نامید، کاملاً پذیرفته شده بود. اما بعد از به سلطنت رسیدن رضاشاه، کار ویژه ارتش دچار تغییر میشود و این ارتش به ابزاری برای سرکوب مردم تبدیل شد در حالی که همین ارتش در شهریور سال 1320، اقدام خاص و مهمی در برخورد با قوای بیگانه انجام نداد. از این روست که به تدریج ارتش ایران در زمان رضا شاه، جنبه ملیاش را از دست میدهد.
** اسبهایی که متفقین به غارت بردند
رضاشاه که خود یک قزاق بود و سوار بر اسب شدن را والا میدانست در زمان حکومتش هنگ سواره برایش از ارجحیت خاصی برخوردار بود . به نحوی که تکیه ارتش ایران بر روی ارتش سواره گذاشته شده بود و در عصر تانک ها و زره پوش ها و هواپیماها همان اشتباهی را مرتکب شد که لهستان شده بود و آخر عاقبتی مشابه پیدا کردند.
رضاخان برای تامین اسب مورد نیاز این لشکر دستور به خرید اسب از مجارها داد و به اصلاح و تربیت آنها در داخل کشور مشغول شد.این کار آنها از اهمیت خاصی برخوردار بود، این درست است که این اسبها به درد جنگهای آن زمان نمیخوردند اما باعث شد که صنعت اسب و اسبداری در ایران که در حال افول بود نابود نگردد و جان تازهای به آن داده شود، اما در زمان اشغال ایران هیچ کاری از این اسبها و سوارانشان برنیامد و سرانجام تعداد زیادی از اسبهای ایرانی به شوروی و سرمای سخت آنجا فرستاده شدند تا در نقش بارکشی و حمالی ظاهر شوند!
رضاخان در کنار اصلاح نژاد اسب و تربیت اسب گوشه چشمی نیز به لشکرهای زرهی و موتوریزه انداخت و البته باید گفت ایران در این امر تنها به خرید تعدادی کامیون و زره پوش و تانک اکتفا کرد. هرچند همین تجهیزات زرهی نیز میتوانستند دردی از دردهای آن ارتش را دوا کنند اما باز هم به دلیل بیدقتی در خرید و اینکه آن را تنها برای رژه در مقابل رضاشاه مورد استفاده قرار میدادند نتوانست کاری از پیش برد.
** خرید هواپیماهای نظامی از آمریکا
دولت پهلوی نزدیکی به آمریکا را ذیل سیاست نیروی سوم و سیاست بیطرفی توجیه میکرد. با وجود این، دولت آمریکا شک و تردیدهایی در حمایت از ایران و ارائه تسلیحات نظامی به آن داشت. بهرغم همه ملاحظات فوق، تماس نمایندگان ایران با آمریکاییها برقرار شد و مقامات این کشور شرایط ارتباط دیپلماتهای ایرانی با شرکتهای هواپیمایی را تسهیل کردند. تقریبا همزمان با آغاز جنگ جهانی دوم (1939م/ 1318ش) ایران پیشنهاد خرید پنجاه بمبافکن و سی جنگنده را ارائه داده و خرید ده جنگنده از شرکت کرتیس (Curtiss) را قطعی کرد. در آن مقطع لیست خرید ایران حاوی نکاتی بود که آمریکاییها را متعجب ساخت:
اول: دیپلماتهای ایران به زمان تحویل هواپیماها چندان حساس نبودند. در آن مقطع به سبب افزایش نیاز داخلی آمریکا و به سبب اینکه آنها مشغول ساخت سفارشات خارجی برای نقاط مختلف جهان بودند، آماده کردن سفارشات ایران بهخصوص به دلیل مدلهای جدید نیاز به زمان بیشتر یا حتی نامعلومی داشت. ارزیابیهای صورتگرفته از طرف شرکتهای آمریکایی نشان میداد تحویل سفارشات ایران حداقل به هجده ماه زمان نیاز دارد. با وجود این، آنچه تعجب طرف آمریکایی را برانگیخت بیتوجهی ایران به زمان تحویل سفارشات بود.
دوم: عمده سفارشات ایران هواپیماهایی بودند که در مراحل آزمایشی به سر میبردند. برای نمونه جنگندههای « Curtiss P46» و «North American73» در آن مقطع حساس هنوز در مراحل آزمایشی قرار داشتند. این مسئله برای محصولات سایر شرکتهای آمریکایی و محصولاتی مانند (XP-46) و (NA-73X) نیز صدق میکرد. برای اثبات ادعای فوق بایستی توجه شود برخی از سفارشات ایران به سبب عدم رسیدن به تولید انبوه لغو شدند.
سوم: بهرغم همه تبلیغاتی که در رابطه با توان نظامی ایران در داخل صورت میگرفت وارد کردن همه خریدهای فوق نیز نمیتوانست کمک زیادی به توان نیروی هوایی ایران بکند. در این رابطه معقولترین سفارش ایران از آمریکا هواپیمای «P-51 Mustang» از شرکت «North American Aviation» بود. این هواپیما در جنگ جهانی دوم به عنوان بزرگترین جنگنده دنیا شناخته میشد، حتی بعدها در جنگ کره مورد استفاده قرار گرفت و در مقطعی همزمان در پنجاه کشور از آن استفاده میشد و برای چندین دهه هواپیمای قابل اتکایی بود.
در کلیت امر: هواپیماهای سفارشی ایران با اینکه روی کاغذ آخرین مدلها در سطح جهان بودند اما در عمل هنوز به تولید انبوه نرسیده، قیمت آنها به مراتب گرانتر از سایر مدلها تمام میشد، کشور سازنده در بهترین حالت تعداد معدودی از آنها را ارائه میکرد و نگهداری آنها با توجه به عدم وجود امکانات در ایران عملا ناممکن بود. با توجه به شناختی که آمریکاییها داشتند وزیر خارجه آنها در پاسخ به سئوال آقای انگرت (کاردار سفارت این کشور در تهران) بارها در خصوص توانایی فنی ایران برای استفاده از این هواپیماها ابراز تردید کرده بود.
** سرنوشت هواپیماهای خریداریشده ایران
شاید بتوان ادعا کرد بخشی از سفارشات ایران با کارشکنی مخفیانه انگلستان لغو شد و خریدهای صورتگرفته از شرکت کرتیس نیز به سبب فشارهای آنها با تأخیر در اوایل سال 1941 وارد کشور شد. در این مقطع بریتانیا فروش هواپیماهای آلومینیومی به ایران را به این بهانه که میتوانست به دست آلمانها برسد ممنوع کرده بود. ترس و تبلیغاتی که بریتانیا در آمریکا مطرح کرده بود باعث شد واشنگتن از سیاست بیطرفی خود در جنگ تخطی کرده و از انتقال بهموقع هواپیمای کرتیس هاواک (Curtiss Hawk) به ایران خودداری کند. ذیل فشارهای انگلستان و با تأخیر قابل توجه در 20 می 1941 به کشتیها اجازه حمل این هواپیماها به ایران داده شد. با ارسال هواپیماهای فوق باز هم فشار انگلستان به آمریکا برای ممانعت از انتقال تسلیحات و هواپیماهای بیشتر ادامه داشت. از بعدی دیگر لندن نگران بود این هواپیماها (به سبب مواضع ضدانگلیسی مردم ایران) علیه آنها مورد استفاده قرار گیرد. در آن مقطع آلمان پیشروی قابل توجهی در درون مرزهای شوروی داشت و این امکان فراهم شده بود که آلمان با تصرف قفقاز به ایران برسد.
دیپلماتهای آمریکایی نگرانی انگلستان را درک میکردند، اما خواست لندن را برای آینده ارتباط خود با ایران خطرناک میدانستند. آنچه آمریکاییها را سردر گم میکرد ادامه تولید هواپیما توسط انگلیسیها در ایران بود. انگلیسیها در آن مقطع در کارخانجات شهباز فعال بودند و شعار تولید جنگنده «Hurricane» را سر میدادند که در نهایت نیز بیش از یک فروند به ناوگان ایران داده نشد. به باور آمریکاییها انگلستان قصد داشت آنها را از بازار ایران دور نگهدارد. انگلیسیها به این واقعیت که استدلال آنها برای آمریکاییها غیرمنطقی است معترف بودند، اما اعتقاد داشتند برای مطیع نگهداشتن رضاشاه و ادامه حضور تکنسینهای آنها در ایران ممانعت از ورود هواپیماهای آمریکایی یک ضرورت است. انگلستان با اتخاذ تاکتیکهای متعدد تلاش داشت مانع ورود هواپیماهای بیشتر به ایران شود. به سبب تحرکات انگلستان ده فروند هواپیمای خریداریشده از آمریکا سرنوشت جالبی داشت.
زمانی که متفقین به پایگاه هوایی اهواز حمله کردند، ده فروند هواپیمای خریداریشده از آمریکا در فرودگاه اهواز هنوز از جعبه خارج نشده بودند که توسط انگلیسیها مصادره گردید. هواپیماهای مصادرهشده ایران از نوع کرتیس هاواک (75A-9) بودند که بعدها توسط نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در هند مورد استفاده قرار گرفتند.
نمایش قدرت نقشی محوری در ارتش رضاشاه داشت. هواپیماهای مدرن و وسایل نقلیه خریداریشده نیز کارکرد نمایشی داشتند تا نشان دهند رضاشاه صاحب ارتشی به سبک کشورهای غربی شده است؛ فلذا در مذاکرات خرید، هواپیماهایی که کارایی آنها به اثبات رسیده بود موضوعیت نداشت، بلکه دنبال مدرنترین روی کاغذ بودند (محصولاتی که عمدتا به تولید انبوه نرسیده بود)؛ چرا که نمایش این تجهیزات برکارایی آنها ترجیح داشت. سفارشات ارائهشده گران قیمت بودند، اما کارایی آنها در میادین نبرد به اثبات نرسیده بود. در نهایت نیز عمده خریدها در تهران ذخیره شد؛ جایی که برای اعتباربخشی به حکومت رضاشاه پربازدیدترین نقطه به حساب میآمد.
انتهای پیام/