جاودانه‌ها|داستان جالب معامله یک شهید با خدا؛ «علی محمد صباغ زاده» مالک اشتر همدان بود


جاودانه‌ها|داستان جالب معامله یک شهید با خدا؛ «علی محمد صباغ زاده» مالک اشتر همدان بود

گروه استان‌ها-خشمش را فروخورد و برای خدا صبر کرد. عمل خالصانه‌ای که سرمشق کلاس درس استاد قرائتی شد و تاجر تهرانی را متحول کرد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، شهدا ستارگان تابناکی هستند تا در تاریکی شب‌های دنیایی راه را گم نکنیم؛ ستارگانی پر فروغ و جاویدان. انسان‌هایی که ادب، اخلاص و تواضع، سرلوحه کارشان بود و بر هوای نفس چیره شدند تا به ملکوت اعلی دست یافتند.

اسطوره‌هایی چون «علی محمد صباغ زاده» که عمل خالصانه‌اش، سرمشق درس استاد قرائتی شد و برکت بسیاری به دنبال آورد. او که متولد 20 مرداد 1332 در همدان بود و بعدها معلم شد؛ علاقه بسیاری برای خدمت به مردم داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کار توزیع نفت خدمت‌اسانی می‌کرد. 

روزی در صف توزیع؛ وقتی که کوپن نفت تمام شده بود؛ بانویی با عصبانیت شروع به جیغ زدن کرده و به صورت علی محمد که سعی در آرام کردن او داشت؛ آب دهان پرتاب می‌کند.

دوستانش قصد برخورد با این زن را داشتند که علی محمد مانع شده و می‌گوید: «آرام باشید. ما که می‌دانیم کارمان را درست انجام دادیم و ذره‌ای در رعایت حق الناس کوتاهی نکردیم. خدا ان شاء الله همه ما را به راه راست هدایت کند و از سر تقصیرامون بگذرد».

این کار او که تداعی‌گر عمل یار صدیق امیرالمؤمنین(ع)، مالک اشتر بود؛ نقل محافل همدان شد و دهان به دهان چرخید تا به گوش استاد درس‌های قرآن تلویزیون رسید. قرائتی در یکی از درسهایش، این داستان را روایت کرد و همین کار سبب تحول یک تاجر تهرانی شد. فردی که تا آن روز با دین بیگانه بود و نه خمس داده بود و نه برای آخرتش، توشه‌ای برداشته بود.

کتاب «مزد اخلاص»، داستان عمل بزرگ این معلم شهید از زبان حجت‌الاسلام قرائتی را این‌طور روایت می‌کند: «یک پیرمردی آمد و گفت: این معلم همدانی چه کسی بود؟ من خیلی تحت تأثیر قرارگرفتم. پای تلویزیون گریه کردم و منقلب شدم.

من یک تاجر تهرانی هستم. هیچ کاری نکرده و فقط دنبال خواسته‌های خودم بودم. این شهدا چطور آدم‌هایی هستند؟ فرشته‌اند؟ این‌ها در جهاد اکبر جلوی نفسشان را می‌گیرند. در جبهه مقابل دشمن می‌ایستند. این جوان‌ها کجا هستند؛ ما پیرمردها کجا؟ آمده‌ام همه اموالم را وقف کنم؛ وقف نهضت سوادآموزی.

به او گفتم: شما خمس هم می‌دهی؟ گفت: نه!. گفتم: خمس واجب است؛ وقف مستحب. شما اول باید واجبات را انجام دهی. اول خمست را بده. پیرمرد رفت. دوستان ما در نهضت سوادآموزی گفتند: تو چطور آدمی هستی؟ شکار دستت می‌آید رها می‌کنی؟ گفتم: ما شکارچی نیستیم؛ حجت‌الاسلام هستیم. یعنی باید هرچه اسلام گفته را بگوییم. این پیرمرد را معلم شهید همدانی آورده است.

پیرمرد برگشت و بعد از محاسبه خمس اموالش، باغی در کرج را برای نهضت سوادآموزی وقف کرد و به اردوگاه شهید باهنر برای تربیت معلم تبدیل شد. از آن سهم امام که به عنوان خمس داده بود هم مقداری را مرجع دینی به من داد تا هرکجا لازم بود؛ خرج کنم که برای سفر طلبه‌ای که قصد داشت برای تبلیغ اسلام به برزیل برود؛ هزینه شد. او با پاسخ به شبهات درباره اسلام توانست در یک سال، 30 فرد مسیحی را مسلمان کند و نیم کیلو طلا هم برای جبهه فرستاد.

خدا چه می‌دهد؟ چه می‌گیرد؟ آب دهانی در همدان پرتاب می‌‌‌شود. معلم جوان جلوی نفسش را می‌گیرد و خشمش را فرومی‌خورد. خاطره او در کلاس درس من نقل می‌شود و تاجر تهرانی را متحول می‌کند. یک قدم به طرف خدا می‌رویم؛ ببینید خداوند چه کار می‌کند.

این‌طور نیست که اگر من از یک شهوتم بگذرم؛ کلاه سرم برود. نه اگر ما خودمان را در برابر گناه نگه داشتیم؛ خداوند جبران می‌کند. اسم خداوند، جبّار است یعنی جبران کننده. اگر کسی جوش آورد و خودش را نگه داشت؛ خداوند اجر شهید به او عطا می‌کند».

علی محمد که از کودکی در محضر استاد اخلاق، آیت‌الله سید رضا فاضلیان پرورش یافته بود؛ مورد احترام استادش بود تا جایی که درباره‌اش می‌گوید: «ثمره عمر بنده در همدان چند نفر بودند که یکی از آن‌ها شهید عزیز صباغ زاده بود.

ایشان اهل درد بود و دنبال این بود که دردهای معنوی خود را درمان کند و همین بود که مقام پیدا کرد. بسیار باصفا بود. غیر خدا را در نظر نداشت. ایشان به همراه شهیدان چیت سازیان، ترکمن، مقصودی، صنعتی و خضریان به کلاس‌های بنده می‌آمدند و هر آنچه در کلاس‌ها گفته می‌شد را می‌نوشتند و مهم‌تر از آن عمل می‌کردند».

به گزارش تسنیم، معلم مجاهد علی محمد صباغ زاده که در روزهای سخت جنگ تحمیلی به جبهه نبرد شتافته بود؛ 21 بهمن 1361 در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید.

گزارش: سمیه مظاهری

انتهای پیام/744/ ع

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon