جاودانهها| قصه مظلومیت شهدای اسدآباد در قراویز؛ "علیرضا خزاعی" "یوسف" جبههها بود
گروه استانها-عملیات لو رفت و در کمین عراقیها گیر افتادند. پیکر مطهرشان ۱۱ ماه در قراویز باقی ماند و وقتی بازگشت؛ اسدآباد مثل روز عاشورا شد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، سی و نه سال پیش در چنین روزی عملیات قراویز انجام شد؛ عملیاتی با حضور مشترک ارتش و سپاه برای دفاع از منطقه سر پل ذهاب.
دارالمجاهدین همدان مانند سایر زمانها در این عملیات حضور پررنگی داشت و رزمندگان توانستند از سقوط سرپل ذهاب جلوگیری کنند.
داستان مجاهدت رزمندگان همدان در عملیات "شهیدان رجایی و باهنر" شنیدنی است؛ لحظههایی ناب از مقاومت و ایثار در سختترین شرایط جنگی و با دست خالی، اما یکی از غمناکترین بخشهای این داستان به قصه شهادت رزمندگان اسدآبادی برمیگردد.
شقایقهایی که مظلومانه به شهادت رسیدند و مظلومانهتر، چند ماه در منطقه بر زمین ماندند تا داستان عاشورا را بریمان تداعی کنند.
داستان مظلومیت لالههای پرپر خطه اسدآباد و فرمانده شجاعشان سردار شهید "علیرضا خزاعی"؛ مردی که در رشته پزشکی ارتش قبول شد، اما به دلیل فعالیت سیاسی او را به دانشگاه راه ندادند که مبارز انقلابی بود.
او بنیانگذار و فرمانده سپاه شهرستان اسدآباد بود؛ متولد 8 مرداد 1339 در روستای "تپه شارک" از توابع منطقه "فارسینج" اسدآباد.
دوره ابتدایی را در روستا گذراند و راهنمایی را در سنقر کرمانشاه که خانوادهاش به این شهر مهاجرت کرده بودند. سال 53 دوباره به اسدآباد بازگشت و دیپلم گرفت و در 1355 موفق به قبولی در رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه شیراز شد.
علیرضا خزاعی در روزهای خفقان حکومت طاغوت به صف مبارزان انقلابی پیوست و از زمانی که محصل دبیرستانی بود تا دانشگاه و سپس پیروزی انقلاب اسلامی دست از مبارزه نکشید.
پس از پیروزی انقلاب هم به کمک دوستانش، کمیته انقلاب را تشکیل داد و با شروع فعالیتهای ضد انقلاب در غرب کشور به یاری رزمندگان شتافت.
با صدور دستور امام(ره) مبنی بر تشکیل سپاه، مأمور تشکیل و فرماندهی سپاه اسدآباد شد، اما روح پاکش برای حضور در مناطق عملیاتی بیقراری میکرد.
یک سالی در جبهه بود تا اینکه 11 شهریور 1360 در عملیات قراویز به همراه دوستانش آسمانی شد؛ عملیاتی که لو رفت و دستهگلهای بسیاری را از ما گرفت.
حاتم مرادی، رزمنده دوران دفاع مقدس در خاطرهای چنین بیان کرده است: «یک گروه 12 نفره از بچههای اسدآباد به سمت منطقه سرپل ذهاب در حال حرکت بودیم که عراقیها ما را غافلگیر کرده و 9 نفر از بچهها به شهادت رسیدند.
تنها من مانده بودم و علیرضا خزایی و علیرضا راشدی که هر کدام در یک سنگر پناه گرفتیم، اما علیرضا راشدی هم به شهادت رسید و شهید خزاعی هم که پس از دیدن این صحنه به سمت سنگر شهید راشدی رفته بود در درگیری با عراقیها به شهادت رسید».
پیکر شهید خزاعی و شهدای اسدآباد 11 ماه در منطقه قراویز باقی میماند تا اینکه با بازپسگیری منطقه و عقبنشینی دشمن، پیکرها شناسایی شده و به زادگاهشان برمیگردد.
شهید آزاده «منوچهر شعبانی» در کتاب "غروب زرد خورشید" داستان را اینطور روایت کرده است: «در تاریخ 11/6/1360 عملیات آزادسازی قراویز در سرپل ذهاب انجام شد و استان همدان در این عملیات 59 نفر از رزمندگان را از دست داد که سهم اسدآباد 13 شهید بود. یعنی فرمانده سپاه شهرستان اسدآباد؛ علیرضا خزاعی و 12 تن از همرزمانش.
اواسط شهریورماه بود که خبر شهادت سیزده تن از پاسداران و بسیجیان، بار دیگر شهرستان اسدآباد را داغدار کرد. چند روز بعد سیزده تابوت خالی شهدای قراویز بر روی دوش مردم داغدار اسدآباد تشییع شد. عدد قبور شهدای بیپیکر شهر به 18 رسید!»
علی رستمی، نویسنده دفاع مقدس با نگارش کتاب "یوسف" سعی کرده اندکی از مظلومیت شهید خزاعی بکاهد؛ کتابی دربرگرفته خاطرات کوتاهی از خانواده، دوستان و همرزمان.
در بخشی از این کتاب به روایت مرتضی اختری میخوانیم: «بعد از شهادت پنج دانش آموز اسدآبادی در جبهه مریوان اصلا آرام و قرار نداشت؛ انگار افتاده بود در قفس.
گفت: «من دیگر نمیتوانم در این شهر بمانم. باور کن حتی از در و دیوارهای شهر خجالت میکشم چه برسد به خانواده شهدایی که بچههاشون روی کوه "شُنام" جا مانده». چهل روز از شهادت بچهها نگذشته بود که خزاعی هم مفقودالاثر شد».
در بخشی از وصیت نامه سردار شهید علیرضا خزاعی آمده است: «... دنیا محل آزمایش است برای کسانی که ثابت قدمند و در راه خدا قدم برمیدارند و اگر هم در راه خدا حرکت نکنند؛ مرگ به سراغ آنها خواهد آمد و اگر مرگ را انتخاب نکنند؛ مرگ آنها را انتخاب میکند و آنها نمیتوانند از زیر حکومت خدا بیرون روند و چه بهتر که انسان خالصانه در جهت خدا قدم بردارد».
گزارش: سمیه مظاهری
انتهای پیام/744/ش