حکایت خواندنی تسنیم ‌از جهاد بانوی طلبه؛ از خدمت در بیمارستان کرونایی‌ها تا غسل جانباختگان ‌کرونایی

حکایت خواندنی تسنیم ‌از جهاد بانوی طلبه؛ از خدمت در بیمارستان کرونایی‌ها تا غسل جانباختگان ‌کرونایی

گروه استان‌ها- بانوی طلبه جوان جهادگر استان مرکزی که در ایام کرونا چه در بیمارستان چه حتی در غسالخانه خدمت‌رسانی می‌کنند تاکید می‌کند: نیروهای جهادی خود را فرزند حاج قاسم می‌دانند و خدمت و فدای مردم شدن را درس سردارسلیمانی می‌دانند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اراک، وقتی صدای آژیر قرمز کرونا به صدا در آمد مردمی در کشورهای مدعی تمدن به فروشگاه‌ها هجوم بردند، گروهی برسر یک محصول درگیر شدند و چهره متمدنانه این کشورها جای خود را به سیمای زشت خودبینی داد.

اما حکایت در کشور ما داستانی دیگر بود، مردمی که به اشاره ولی امر خود باران بخشش و بخشندگی را در رزمایش کمک مومنانه و همدلی به راه انداختند، مدافعان سلامت و جهادگرانی که با ایثار به خط مقدم مقابله با کرونا شتافتند تا بار دیگر وحدت، ایمان و فرهنگ اسلامی- ایرانی را به رخ دنیا بکشند.

"فائزه یادگاری" طلبه جوان جهادی مدرسه فاطمه الزهرا(س) شهرصنعتی اراک و مدیر مدرسه قرآنی امام حسن مجتبی(ع) زیر نظر جامعه القرآن است که در دوران شیوع کرونا عزم خدمت کرده و با حضور در بیمارستان به خدمت می‌پردازد، هنوز که هنوز است وقتی از خدمت و کار در بیمارستان می‌گوید گل از گلش می‌شکفد، فرقی هم ندارد از نظافت و امور خدماتی بگوید یا از همزبانی با بیماران و همراهان بیمار، مهم برایش این است که توانسته در مسیر خدمت به مردم باری از دوش هم وطن و هم شهری خود بردارد.

این طلبه بسیجی و جهادی که ایام نوروز را به دلیل نیاز و نبود غسال زن، به غسالخانه می‌رود هنوز هنگام بازگوی خاطرات مکث می‌کند، به فکر فرو می‌رود و مشخص است که هنوز هم خاطرات آن روز برایش دلهره‌آور است.

لابه لای بیان سختی‌ها وقتی به خاطره تشکر مردم می‌رسد و جایی که زن روستایی برای تشکر از او نام حاج قاسم را می‌آورد و می‌گوید "دم حاج قاسم گرم" اشک در چشمانش حلقه می‌زند، بغضی می‌کند، بغضی به بزرگی بغض ملت ایران در غم از دست دادن سردار خوبی‌ها و باز ادامه می‌دهد همه ما جهادگران "فرزندان حاج قاسمیم".

قصد قربت بانوی طلبه جهادگر را راهی خدمت در بیمارستان کرد

بانوی طلبه جوان جهادی استان مرکزی با اشاره به روزهای نخست شیوع کرونا اظهار داشت: همیشه ایرانی بودن همیشه با همه دنیا فرق دارد چراکه ایرانی‌ها در کارهایشان غیرت خاصی دارند و همزمان با شیوع و همه گیر شدن کرونا در دنیا این خصیصه ایرانی‌ها پررنگ‌تر شد.

وی افزود: با خود می‌گفتم امروز جبهه سلامت تداوم و همان جبهه دیروز جهاد است، بنابراین راهی دانشگاه علوم پزشکی شدم و برای حضور و خدمت در بیمارستان‌ها ثبت نام کرده و اعلام آمادگی کردم.

یادگاری بیان کرد: چند هفته‌ای گذشت ولی خبری نشد، پس بار دیگر به دانشگاه علوم پزشکی رجوع کردم، مسئولان دانشگاه اعلام کردند ابتدا پرستاران مورد نیاز را بگیریم اگر نیازی دیگر باشد اعلام می‌کنیم.

بانوی طلبه جوان جهادی استان مرکزی ادامه داد: به هرحال به دلم افتاده بود برای خدمت به مردم کشورم و استانم کاری و قدمی بردارم، اعلام هم کردم هر خدمتی و کاری که در مراکز درمانی نیاز باشد با کمال میل می‌پذیرم.

وی عنوان کرد: 10 تا 15 روزی گذشت ولی به رغم پیگیری نشد، تا اینکه یک شب در کانال اطلاع رسانی حوزه در فضای مجازی اعلام شد برای بیمارستان آیت الله خوانساری اراک نیاز به نیروی جهادی است که بلافاصله اعلام آمادگی کردم که تا مراحل آن طی شد چند روزی گذشت.

یادگاری اضافه کرد: بعد از چند روز تماس گرفتند که به بیمارستان آیت الله خوانساری اراک مراجعه کنم اما اعلام کردند این حق با شماست که نروید یا منصرف بشوید، ممکن است بروید بیمار شوید یا حتی بالاتر از این ممکن است جان خود را از دست بدهید، تنها در پاسخ پرسیدم کجا و کدام بخش باید بروم؟

بانوی طلبه جوان جهادی استان مرکزی خاطرنشان کرد: صبح فردا ساک خود را بستم و راهی بیمارستان شدم، فرزندم را به همسرم سپردم و از آنها خواستم برای مدتی به منزل مادرهمسرم مراجعه کنند تا اگر نیاز به استراحت بود زمان حضور در منزل ناقل بیماری نباشم.

وی ادامه داد: صبح روز بعد ساک به دست به بیمارستان مراجعه کردم، مسئولی که آنجا بود پرسید چه کاری می‌توانی بکنی؟ گفتم کمک پرستار، خدمات خلاصه هرکاری که کسی انجام نمی دهد را بسپارید به ما، انجام می‌دهیم.

یادگاری بیان کرد: روز اول خیلی‌ها هشدار دادند که بچه داری، بیمار می‌شوی، جوان هستی چرا آمدی؟ در جواب فقط پرسیدم کارم را از کجا باید شروع کنم؟ در این مدت سعی کردم هرکاری چه خدماتی، چه نظافتی و... بود را انجام دهم.

به گزارش تسنیم، این طلبه جوان جهادی به اینجای گفت‌و‌گو که می‌رسیم آهی می‌کشد و قدری فکر می‌کند مشخص است که در خاطرات آن روزها سیر می‌کند و به آرامی ادامه می‌دهد: عید بود، مردم ترسیده بودند طوری که وقتی برای بیمارستان آزانس می‌گرفتیم حاضر به ارسال خودرو نبودند.

جهادی‌ها دنبال تحقق تدابیر و فرمایشات رهبر معظم انقلاب هستند

بانوی طلبه جوان جهادی استان مرکزی با اشاره به جمله نویسی کادر درمان روی گان و لباس‌هایشان گفت: یک روز دیدم کادر درمانی روی گان خود شعری، جمله‌ای چیزی نوشته، من هم با خلوص نیت نوشتم "به عشق رهبرم سیدعلی".

وی افزود: در یکی از اتاق‌ها یک فرد که می‌خورد تحصیل کرده هم باشد گفت چه کسی مجبورت کرده روی لباست این جمله را بنویسی؟ دوستانه جواب دادم کسی مجبور نکرده، من نه بیمه دارم نه کدپرسنلی دارم که با رضایت خودم آمده‌ام و تنها دلیلش هم سخنان رهبرمعظم انقلاب اسلامی بود که بر کمک مومنانه و همدلانه، به دلم افتاد تا کاری که از دستم برمی‌آید انجام بدهم.

یادگاری عنوان کرد: برایم فرقی نداشت چه کاری به من می سپارند، آمده بودم خدمت کنم گاهی شیشه‌ها را تمیز می‌کردم گاهی کمک پرسنل خدمات لباس می‌شستم و مهم این بود به مردم خدمت کنم.

تا آن روز حتی جنازه از نزدیک ندیده بودم

بانوی طلبه جوان جهادی استان مرکزی با اشاره به خدمت در غسل میت کرونایی گفت: روز سیزدهم فرودین ماه بود، از حوزه تماس گرفتند یک نفر برای غسل میت در غسالخانه نیاز داریم، حتی میت ندیده بودم و تنها دانسته خودم هم از غسل میت همان مشاهداتی بود که گاهی در فیلم ها دیده بودم و نهایت امر درسی که در حوزه تحصیل کرده بودم.

وی افزود: مقصد برای غسل میت کرونایی شهرستان فراهان و بعد از فرمهین، سمت خنجین بود، در حین حرکت هوا به شدت به هم ریخته بود و آسمان بارانی بود.

یادگاری تصریح کرد: یک ساعتی به یکی از اساتید حوزوی زنگ زدم و از وی درباره نحوه شست و شوی میت و تمام مراحل سوال کردم حتی تمام مواردی که این استاد حوزه گفت را روی برگه ای نوشته و درون غسالخانه چسباندم و مرور می‌کردم هیچ جا را اشتباه انجام ندهم.

بانوی طلبه جوان جهادی استان مرکزی ادامه داد: من که تا آن روز نه میت دیده بودم و نه غسالخانه، وقتی وارد غسالخانه شدم خیلی ترسیده بودم، هوای تاریک، برخورد تگرگ‌ها به شیشه نورگیر غسالخانه و میت روی سکو واقعا برایم ترس آور بود.

«یادگاری» بانوی طلبه جوان جهادی استان مرکزی ادامه داد: من که تا آن روز نه میت دیده بودم و نه غسالخانه، وقتی وارد غسالخانه شدم خیلی ترسیده بودم، هوای تاریک، برخورد تگرگ‌ها به شیشه نورگیر غسالخانه و میت روی سکو واقعا برایم ترس آور بود، حتی گاهی زورم به وزن جنازه نمی رسید که آن را جابجا کنم ولی تمام تلاشم را کردم کهر غسل را طبق اصول و درست انجام دهم...

 

با خود می‌گفتم میت بعدی حتما خودم هستم

یادگاری با اشاره به وضعیت غسالخانه و مشکلاتی که در هنگام غسل میت کرونایی داشت گفت: به هرحال، باید میت را غسل می دادم، جلوی سکویی که میت قرار گرفته بود ایستادم حتی قد من به سکو نمی‌رسید و صندلی هم نبود که زیر پای خود بگذارم که خدانکرده یک بار میت از دستم نیفتد و زمین بخورد، بااین حال تمام حواسم بود که مشکلی پیش نیاید و عمل غسل میت را به درستی انجام دهم.

وی افزود: همین که روی سکو قرار گرفتم و شروع کردم به غسل دادن گان من پاره شد، طوری بود که هر لحظه ترس و وحشت بیشتر به من فائق می شد، گوشه سالن غسالخانه پارچه‌ای بود نمی دانم فکر می‌کنم از پارچه های کفن بود که جای گان باشد به خودم گفتم بعد از این میت نفر بعدی خودم هستم.

بانوی طلبه جوان جهادی استان مرکزی با اشاره به روزه‌داری در روز غسل میت گفت: آن روز روزه بودم، وسط کار غسل میت تشنگی به من قالب شده بود، زیرا کلاه و گان و لباس به شدت سختی آور است که پوشیده بودم سختی را بیشتر کرده بود.

وی بیان کرد: کار سختی بود، خسته شده بودم، میت سنگین بود، زورم گاهی برای جابجاکردنش نمی‌رسید، آخر کار دیگر توان و رمقی برای کار برایم نمانده بود.

یادگاری خاطرنشان کرد: این موضوع گذشت تا اینکه روزهای بعد از این اتفاق، اعلام شد چند روزی استراحت کنید تا قوای جسمی برگردد و سپس به بیمارستان امیرالمومنین(ع) اعزام شوید.

خدمت این بار در بیمارستان امیرالمومنین(ع) اراک

بانوی طلبه جوان جهادی استان مرکزی با اشاره به تداوم حضور خدمت در بیمارستان گفت: پس از حضور در بیمارستان امیرالمومنین(ع) هرکاری از دستم برمی‌آمد کردم، باید می توانستم یک بار از دوش کادر درمان و خانواده ها بردارم، ما در حوزه یاد گرفته بودیم که باید بتوانیم گره و مشکلی از جامعه و مردم باز کنیم.

وی عنوان کرد: بعد از اینها، یک روز قرار شد به اتفاق خانواده به روستای مادری ام در 50 – 60 کیلومتری اراک برویم که از گذشته به آنجا دلبستگی خاصی داشتم، وقتی رسیدیم گوشی تلفنم زنگ خورد، خواهرم گفت جواب نده چون پشت تماس‌های تو کار و کار و کار قرار دارد.

یادگاری افزود: وقتی جواب دادم از حوزه بود که گفتند یک میت داریم سریع خودتان را برسانید، ابتدا شیطان وسوسه کرد گفتم ببخشید امروز نمی توانم بعدا، مسئولی که پشت خط بود گفت میت روی زمین مانده، در دلم لعنتی به دل سیاه شیطان فرستادم و آدرس را که یک روستا در بخش منطقه فراهان بود گرفتم و با هرمشکل نبود وسیله نقلیه و اینها بود راهی شدم.

وقتی پیرزن گفت "دم حاج قاسم گرم" انگار قدرت به روح و جانم برگشت

بانوی طلبه جوان جهادی استان مرکزی اضافه کرد: بچه کوچکم را پیش خواهر در روستای مادری گذاشتم و رفتم، کار غسل میت را انجام دادم کار غسل که تمام شد خانواده بسیار تشکر کرد که من شرمنده این تشکرها و محبت‌ها شدم، در بین خانواده میت، مادر پیری که لهجه شیرین ترکی داشت جلو آمد و گفت "حاج قاسم دمش گرم"، وقتی این را گفت انگار جان دوباره به روح و تنم برگشت، ما فرزندان حاج قاسم هستیم.

به گزارش تسنیم، به اینجای گفت‌و‌گو که می‌رسیم بانوی طلبه جهادی بغض می‌کند، مجبوریم دقایقی مصاحبه را قطع کنیم تا حال و هوایش قدری آرام شود و بغضی که نشان بغض ملت ایران در غم از دست دادن سردارخوبیهاست آرام شود.

یادگاری افزود: ما در مکتب حاج قاسم یاد گرفتیم باید فدای ملت بود، در دورانی که کسی حاضر نبود از خانه بیرون بیاید و ترس از کرونا در جامعه بود، ما جهادی ها کنار کادر درمان با اقتدا به حاج قاسم حاضر بودیم خود را فدای مردم کنیم.

وی ادامه داد: امیدواریم مسئولان ما هم به مکتب حاج قاسم وفادار بوده و بمانند و یادشان باشد برای حل مشکلات مردم باید خود را فدای مردم کنند که این همان تدبیر و سخن ارزشمند رهبرمعظم انقلاب اسلامی درباره ضرورت گره گشایی از مشکلات مردم و تلاش برای حل درد و غم مردم بود که من را عاشقانه راهی جاده خدمت در بیمارستان و غسالخانه کرونایی‌ها کرد.

گفت‌و‌گو و تنظیم از مبین جلیلی

انتهای پیام/711/ش

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
گوشتیران
triboon