روایتی جانسوز از دیدار آخر "حضرت رقیه(س)" با پدر
سخن از خدا گفتن در زندگی حضرت رقیه(س) با وجود سن اندکی که دارد انسان را به وجد میآورد و شوق خدایی شدن را در او افزون میکند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مصائب و سختیها را انسانهایی میتوانند تحمل کنند و از دایره شکرگزاری خارج نشوند که روح بزرگی داشته باشند. بلاء و ابتلاء را اهل معرفت نعمت میبینند و با آن دل و جان خود را پالایش میکنند. بهگزافه نیست و بلکه عین حقیقت و از سر حساب و کتابی درست است و اگر حضرت زینب کبری سلام الله علیها در مجلس ابنزیاد مقابل این سخن او که گفت: «کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اَللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ؛ کار خدا را نسبت به برادر و خاندانت چگونه دیدی؟» فرمود: «مَارَأَیْتُ إِلاَّ جَمِیلاً[1]؛ من جز نیکویی و زیبایی چیزی ندیدم.» حکایت از همین دقت و آگاهی و معرفت دارد.
بهتعبیر آیتالله خوشوقت حضرت امام حسین علیه السلام با این بلاهایی که دید، کشته نشد بلکه زندهتر شد و این حقیقت را تاریخ گواهی میدهد که سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله علیه السلام بعد از شهادتشان یدی مبسوطتر دارند.
انسانی که خدایی باشد خدایی تربیت میکند، و در تربیت فرزندان خود از همان سنین کودکی خدا را محور تربیت قرار میدهد؛ چنانکه در جای جای ارتباطی که حضرت سیدالشهدا علیه السلام با فرزندان خود داشتهاند به محور قرار دادن خدا در زندگی آنان توجه ویژه داشتهاند.
زیباست وقتی انسان مشاهده میکند از بزرگترین فرزند امام حسین علیه السلام تا کوچکترین فرزندی که میتواند زبان به سخن باز کند این نگاه عارفانه را درک میکنند و در کلمات خود آن را بهزیبایی هرچه تمامتر به نمایش میگذارند.
خدامحوری را میتوان در زندگی حضرت رقیه سلام الله علیها بهوضوح مشاهده کرد؛ در آن ساعات آخری که سیدالشهدا علیه السلام میخواهد به دختر خود اطمینان قلب بدهد که این سختیها میگذرد، اینگونه با هم سخن میگویند: «یا ابه! انظر إلىّ فإنّى عطشان... الله یسقیک فانه وکیلى؛[2] باباجان، به من بنگر، من تشنهام». امام حسین علیه السلام در جواب دخترشان میفرماید: «[دخترم، مىدانم تشنه هستى] خدا تو را سیراب مىکند، زیرا او وکیل و پناهگاه من است.»
سیدالشهدا علیه السلام حتماً میداند در این زمان حسّاس و بلای عظیم، دختری که سالیان اندکی پای تربیت ایشان نشسته است با چه سخنی آرام میشود که میفرماید: "خدا وکیل و پناهگاه من است" و چه سخنی زیباتر از این سخن برای اینکه حضرت رقیه سلام الله علیها آرام شود و آنچنان تابآوری داشته باشد که پس از شهادت پدر گرامیشان که آب باز میشود از دست دشمن او آب نگیرد و ننوشد.
سخن از خدا گفتن در زندگی حضرت رقیه سلام الله علیها با وجود سن اندکی که دارد انسان را به وجد میآورد و شوق خدایی شدن را در او افزون میکند. اگر وجود مقدس یک کودک خردسال آنچنان عظمت مییابد و روحش آنچنان در اوج به پرواز در میآید که گاه خودش را فراموش میکند و همه وجودش میشود شوق رسیدن به پدر که او را آیینه تمامنمای خداوند تبارک و تعالی و مظهر تمام خوبیها میداند، هر انسانی نیز با دیدن و شنیدن این صحنههای عارفانه دلش خدایی میشود و شوق پرواز پیدا میکند.
دیدار آخر حضرت رقیه سلام الله علیها با سر بریده پدر مظلومش بسیار درسآموز است، در آن دیدار آن دختر با دیدن رأس پدر برای مدتی غصهها، غمها و سختیهایی را که در طول مسیر دیده است بهطور کلی فراموش میکند و همه وجودش میشود غمخواری برای پدر و آرزوی فدا شدن در راه او و کمتر سخن به میان آوردن از خود، آنجا که راوی نقل میکند: «فقالت: ما هذا الرّأس؟ قالوا لها: رأسُ أبیک. فرفعته من الطّشت حاضنه له وهی تقول: یا أباه! مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ یا أبتاه! مَن ذا الذی قطع وریدک؟... لیتنی کنت الفدى، یا أبتاه! لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیا. یا أبتاه! لیتنی وسدت الثّرى ولاأرى شیبک مخضّباً بالدّماء. ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّریف وبکت بُکاءً شدیداً حتّى غشی علیها، فلمّا حرّکوها فإذا بها قد فارقت روحها الدُنیا؛[3]
گفت "این سر کیست؟"، به او گفتند: "سر پدرت حسین است."، سر را با احتیاط از داخل طشت برداشت و به سینه چسبانید و با گریههای سوزناک خود خطاب به سر چنین گفت: "پدر! چهکسی تو را به خون آغشته کرد؟ چهکسی رگهای گردنت را برید؟... پدرجان، کاش فدایت میشدم. پدرجان! ایکاش پیش از این نابینا میشدم و تو را اینگونه نمیدیدم. پدرجان، کاش پیش از این در خاک خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمیدیدم."، سپس لبها را بر لبهای پدرش امام حسین علیه السلام نهاد و چنان گریست که همان لحظه بیهوش شد و وقتی او را حرکت دادند دریافتند که از دنیا رفته است.»
این روح بلند با بیان بلیغی که در خود دارد نشان از عظمتی خواهد داشت که با این سن کم، ایشان به آن دست یافتهاند و این همان روح الهی است که حضرت رقیه سلام الله علیها با تربیتی که پدر بزرگوارشان نسبت به او داشتهاند به آن دست یافتهاند.
* حجتالاسلام مصطفی راهی استاد حوزه علمیه قم
--------------------------
پینوشت:
1. بحار الانوار، محمدباقربن محمدتقی مجلسی، ج45، ص114، انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیروت.
2. سرگذشت جانسوز حضرت رقیه سلام الله علیها ص22 بهنقل از الوقایع و الحوادث محمدباقر ملبوبى ج3 ص192.
3. المنتخب فی جمع المراثی و الخطب طریحی، ص137ــ136.
انتهای پیام/+