یادداشت|ما؛ ساکنان خیابان الامین
علی داوودی، شاعر، در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده، نگاهی انداخته است به کتاب «اجارهنشین خیایان الامین»، تازهترین اثر علیاصغر عزتی پاک.
خبرگزاری تسنیم، علی داوودی:
«اجارهنشین خیایان الامین»؛ کتابی تازه از جنگ برگشته، نوشته علی اضغر عزتی پاک است. روایت جنگی که این سالها در قالب یک جنگ داخلی در سوریه روی داد. جنگی که یک طرفش ما بودیم. اتفاقی که درگیرش بودیم و خبر نداشتیم و هنوز هم نمیدانیم چه روی داده است.
طبعاً وقتی سخن از سوریه میرود، ذهنها متوجه اخبار ناراحت کننده آنجا میشود. این کتاب نیز حامل و شامل همان روایتهایی است که این سالها در رسانهها دیده و شنیدهایم؛ از آنچه را میگویند کوبانی، دختران ایزدی، قربانیان کودک، عملیات انتحاری، وحشت، آوارگی و کلیت چهره سیاه داعش! اگرچه از سویی معانی دیگری نیز در کارست؛ مدافعان حرم و فاطمیون و ... .
*
وقتی کتاب «چاپ بیروت» (کتاب شعر سپید من) منتشر شد، خیلیها از فضای زنده آن گفتند، از توازن طبیعت و شهر در داد و ستد دریا و کوه و جنگل. برای من که اولینبار به بهانه و از راه سوریه به لبنان رفتم، این یک فصل داستان است. سوریه فصل دیگر ماجرا بود؛ جلد دوم چاپ بیروت!
لبنان و سوریه اگرچه دو کشور، اما جغرافیای واحدی است متأثر و ناشی از هم. یک لحظه تصور میکنم همه آن رؤیا و موسیقی دفن شده و در حال تجزیه شدن هستند و اجساد متلاشی عشق زیر آوار ماندهاند، انهدام دردناک لبخند و جریان خونی که از چشمهای هراسناک میریزد و شعرهایی که به خاکستر بدل میشوند، از پی هم انفجار است که زندگی را تخمیر میکند.
*
اما کتاب «اجارهنشین خیایان الامین»؛ داستانی دیگر دارد. چیزی فراتر از آنچه در کلیتی به نام اخبار شنیدهایم. به قول نویسندهاش معرکه سوریه با شخصی به نام جمال فیضاللهی است. پس صرفاً روایت جنگ سوریه نیست؛ بلکه حضور شخصی است در تراز یک اتفاق تاریخی به نام جمال! جمال که از سر اتفاق همزمان با آغاز اتفاقات وارد سوریه میشود و تا پایان ماجرا را از سر میگذراند.
طبیعتاً داستان این همه سال و بروز حجم بالایی از اتفاقات شامل خرده روایتهایی نیز خواهد بود که هریک ساختار و پشتوانه و ماجرای مفصل خود را دارند. چنانکه این کتاب نیز دربردارنده چندین داستان است که قهرمان اصلی در مسیر خود از کنار حکایت شگفتانگیز آنها میگذرد. اما ارجاعهای پنهان و صادقانه راوی و توجه ناشی از تجربه وی سبب میشود که به صرافت بیفتیم این داستان؛ داستان ماست! این معرکه اگرچه به نام جمال رقم خورده اما این تکتک ماییم که درگیر جنگیم ولو بی خبر.
این تلنگر است که بار دیگر وادارم میکند برگردم و کتاب را نه به عنوان متنی ادبی، بلکه به عنوان هشداری حیاتی مرور کنم و بیندیشم که هرآنچه بر سر ما میرود، نتیجه مستقیم عمل تکتک ماست.
انتهای پیام/