نسل فیلمسازان ما قربانی سیاستگذاران فرهنگی کشور شدند/ مرزهای سینمای دفاع مقدس بعد از جنگ به سینمای سیاسی منتقل شد
حبیب الله بهمنی ضمن تأکید بر اینکه امروز همراه با جهاد نظامی در حال جهاد در حوزههای گوناگونیم بیان کرد که سینمای سیاسی و حادثهای دهه ۱۳۷۰ مأموریت دفاع از انقلاب را بعد از جنگ تحمیلی دارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، برخی از سینماگران انقلاب اسلامی بعد از اتمام جنگ تحمیلی بیشتر از آنکه به جنگ و دفاع از میهن در جبهههای نبرد بپردازند، تمایل داشتند که دفاع از مرزهای فکری و سیاسی انقلاب را بهتصویر بکشند.
این فیلمسازان عقیده داشتند که بعد از جنگ باید ارزشهای انقلاب اسلامی را که در زمینههای دیگر مورد هجوم قرار گرفته است صیانت کرد، برای همین ساخت فیلمهای حادثهای با تمهای سیاسی شروع شد و آثاری مانند مروارید سیاه و سناتور ساخته شد.
این فیلمها البته با فضای جنگ بینسبت نبودند بلکه قهرمانان آنها مردانی از جنگ بودند که به شهر بازگشتهاند و قرار است تا ادامه مأموریت خود را در بخش دیگری ادامه بدهند، از این رو فکر ایدئولوژیک و روحیه مبارزهطلبانه و شهادتجویانه بهعنوان عناصر مشخص هشت سال دفاع مقدس بار دیگر در سینمای کشور منتها در گونه تریلر، پلیسی و حادثهای نمایان شد. سینمایی که شاید با فیلم «آژانس شیشهای» به اوج خود رسید.
حبیب اللّه بهمنی از این دست کارگردانان و نویسندگانی بود که در سینما با بازی در فیلم وصل نیکان خودنمایی کرد. او با فیلمهایی مانند زندانی707، فرار از جهنم، راننده سفیر و... به این فضا وارد شد و روحیه مدافعانه را در این سبک از سینما نمایان کرد.
نمایی از راننده سفیر
با او درباره چرایی جهتگیریاش بهسمت این سینما و نسبت آن با سینمای دفاع مقدس گفتوگو کردیم.
از مسیر جریان صنعتی سینما فاصله گرفتم
* آقای بهمنی، برای من جالب است که باتوجه به شناختی که از شما بهعنوان کارگردان انقلاب اسلامی که در کارنامه سینمایی خود حتی فیلم دفاع مقدسی مانند تارهای نامرئی داریم، بهسمت فیلمهای پلیسی و حادثهای رفتید که مضامین سیاسی داشته است و به مسائلی مانند تروریسم، آدمربایی، سفارتخانه و جاسوسی پرداختهاید؛ علت این گرایش شما بهسمت فضای سیاسی و پلیسی چه بوده است و چرا بهسمت فیلمهای دفاع مقدسی نرفتهاید؟
وقتی که فیلمساز فیلمی را یا جریانی را انتخاب میکند، نکات و پدیدههای زیادی است که در او اثرگذار است. سینما هنر ــ صنعت است و شرایط باید فراهم باشد تا هنرمند دغدغههایش را بیان بکند، بههرحال سینما این ویژگی را دارد که متمایز از دیگر هنرها است که راحتتر میتواند در آن ورود کند و حرف دلش را بزند، پس این ضریب بسیار مهم است البته تحلیل فیلمساز نیز مانند دغدغه و حس او نسبت به مسائل که منجر به ساخت یک اثر میشود اهمیت دارد و در مجموع عوامل و شرایط در اینکه او چه فیلمی را بسازد اثرگذار است.
با توجه به همین دلایل که گفته شد، فیلمها شاید نشاندهنده دغدغه اصلی فیلمساز نباشند. اگر آن شرایط در اختیار فیلمساز باشد، شاید فضا تغییر بکند و فیلم دیگری ساخته بشود، با وجود این همواره تلاش کردم که نیازم و احساسم را با یکدیگر تطبیق بکنم تا از ایدهآلهای خودم عبور نکنم و در مسیر اصلی خودم که به آن اعتقاد دارم باشم.
فاصله طولانی از آخرین فیلمم نیز شاهدی بر همین مدعا است چون اگر میخواستم طبق جریان صنعتی سینما باشم فیلمهایم قطعاً بیشتر بود اما ترجیحم این بود که از این جریان فاصله بگیرم. چنانکه پیشنهادهای فراوان هم برای فیلمهای اکشن، جنگی و سیاسی هم داشتم اما خب فاصله گرفتم زیرا آنها را جزو دغدغههای اصلی خودم ندیدم برای همین کم کار شدم. در حقیقت حس و نیاز و عقیدهام با آن فیلمها فاصله داشت.
نمایی از مروارید سیاه
در بخشی که توفیق پیدا کردم کار بکنم، سعی کردم مسیر اصلی و ایده من حفظ بشود و وفاداری به دفاع مقدس را داشته باشم و راه انقلاب و شهدای انقلاب را حتی اگر فیلمم ارتباطی با مضامین دفاع مقدس ندارد ترک نکنم. آخرین فیلم من «سیب و سلما» در ژانر دفاع مقدس نیست اما نگاه دینی دارد. این نگاه دینی نقطه اشتراک با سینمای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است و پایه تفکر انقلاب اسلامی را شکل داده است برای همین معتقدم از مسیر انقلاب خارج نشدم.
البته محدودیتهای جدید شاید اجازه ندهد که آنطور که لازم باشد مانند فیلمهای انقلابی قدیمی فیلم ساخت اما ایدههای اصلی و تفکر جدید را در ژانرهای گوناگون میتوان تولید و در مسیر سینمای انقلاب اسلامی حرکت کرد.
عقیدهام این بود که زمانی که یک تولید باید صورت بگیرد، باید یک گام به جلو و تفاوتی با قبل از آن داشته باشد. در مقطعی که کار کردم احساس کردم که باید نوآوری در سینما باشد. واقعیت این بود که جنس فیلمهای پلیسی ما از جنس مواد مخدر و تخلفات اجتماعی و... بود. اما راننده سفیر و مروارید فیلمهایی بودند که یک گام به جلو حرکت کردند و آغازگر ژانر حوزه جاسوسی و فیلمهای سیاسی شدند که از این جنس بعد از انقلاب بدون شک آغازکننده بود، کارهایی که جذابیت خاص خود را برای مخاطب داشت و دارد.
مروارید سیاه در زمان خودش پرفروش و حتی در یک دهه جزو پرفروشترینها شد و بنابراین از نظر جذابیت و گیشه بسیار موفق بود. این فیلم با نوآوری مضمونی که داشت و فضاسازی و فرم ابتکار عمل داشت و اولین بار بود که این پارامترها کنار هم جذابیت خاصی را ایجاد کرده بود، فکر کردیم که باید ارتباط با مخاطب حفظ بشود؛ این جذابیت در کار پلیسی و جاسوسی وجود دارد برای همین محتوای مورد نظرمان را در چنین فیلمی آوردیم ضمن آنکه وفاداری به حوزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هم در آن وجود دارد.
بچههای جبهه بعد از جنگ به مأموریتهای تازه رفتند
* باتوجه به اینکه اشاره به این وفاداری میکنید، لطفاً المانهای اصلی را که نشانه این وفاداری است بیان کنید، اینکه؛ چطور چنین فیلمهایی وفاداری خود به انقلاب و دفاع مقدس را نشان دادند؟
قهرمانان این فیلمهای پلیسی کاراکترهای بچههای جنگ بودند که در جبهه دیگری برای حفط انقلاب تلاش کردند؛ این نگاهی است که به انقلاب و دفاع مقدس بعد از جنگ باید بیان میشد و در حقیقت تلاش ما این بود که بگوییم انقلاب محدود به خاکریز و جبهههای جنوب نیست و باید همیشه دفاع از انقلاب بهعنوان امری مقدس در حوزههای دیگر نیز وجود داشته باشد، دقیقاً مانند آنچه امروز در حوزه بهداشت و سلامت دیده میشود.
در واقع انقلاب اسلامی در مقطعی دفاع مقدس را تجربه داشت اما انقلاب مقدم بر دفاع مقدس و همواره حمله دشمن برای سرکوب انقلاب است، برای همین دفاع مقدس، دفاع از انقلاب است. در دوران انقلاب مبارزه با ظلم تهدیدی برای استکبار بود. تا زمانی که پرچم ظلمستیزی در نظام بالا باشد مورد تهاجم قرار میگیریم چراکه ظالمان دوست ندارند منافعشان در خطر بیفتد اما انقلاب منافع آنان را هدف گرفته است.
علی نصیریان در زندانی 707
در شرایط مختلف ما در حال دفاعیم، یک روز نظامی و یک روز اقتصادی و یک روز هم فرهنگی که در زمان حاضر در این مقطع همه آنها با یکدیگر ترکیب شدهاند و این ترکیب در جبهههای مختلف و انقلاب با همه درگیر است، بخش نظامی که مشخص است زیرا آمریکا مدام تلاش دارد کشور ما را در محاصره قرار بدهد و داعش را با همین هدف ایجاد کرد. اسلامهراسی نمونه بارزی است برای ایجاد محدودیت برای انقلاب اسلامی،
بنابراین فیلمهای سیاسی ما در مسیر انقلاب برای دفاع از آن و مردم با رویکرد ترسیم شیطنت و نفوذ دشمن بود.
مدیران سینمایی گفتند دوران ثبات رسیده است
* بهنظر شما علت کمکاری سینماگران دفاع مقدس در سالهای بعد از جنگ و دهه 1370 چیست؟ چرا کمکم طی یک عملیاتی آنان را دیگر نمیبینیم و گویا در یک عملیات پاکسازی حذف شدهاند؟
یک وقت این کمرنگشدنها طبیعی است، بالاخره هر فیلمسازی دورهای دارد و زمانی که سر آمد از دایره فیلمسازان بیرون میرود و بهمرور تواناییاش تحلیل میرود و خودبهخود بیرون میافتد، همه جای دنیا هم همین است.
اما علت دیگر نکتهای است که شما از آن به پاکسازی تعبیر کردید، یعنی اینکه با یک هدفگذاری یک جریان آمد و تغییراتی را ایجاد کرد که در نتیجه آن انزوای کارگردانان ایجاد شد.
یعنی غیر از بخش طبیعی که بهمرور نسلی را تغییر میدهد، بخش زیادی بر اثر سیاستگذاریهای فرهنگی بیرون میافتند، یعنی ما بعد از دوران دفاع مقدس و سیاستهای حاکم بر جامعه نگاههایی را اعمال کردیم که آنها انقلاب و دفاع مقدس را به حاشیه راندند، دنبال اثبات این بودند که دوران انقلاب بهسر آمده است و دوران ثبات فرارسیده است و باید حصاری بکشیم که از این به بعد کاری به فضای انقلاب و آرمانهای آن نداشته باشیم.
اینگونه استراتژی انقلاب محصور در ایران شد و این نگاه به سیاستگذاری فرهنگی منتقل شد که دیگر، دستگاههای فرهنگی ما مسیری را دنبال بکنند که این نگاه بر آنان حاکم باشد.
نمایی از تارهای نامرئی
در عمل چه اتفاقی رخ داد؟ اینکه فیلمهایی که با این نگاه مغایر بودند بیرون شدند و از درخواستهای برای پروانه ساخت یا حمایتهای قانونی گرفته تا غیره فیلمساز بایکوت شد.
بخشی از کارگردانان ما بهخاطر تغییر سیاستهای فرهنگی کنار رفتند که در نظام ما زیادند. بخشی از نظام ما پرچم انقلاب را بالا نگه میدارد و داعیه جهانشمولی اسلام را دارد که این بخش عموماً با همین سیاستگذاریها به حاشیه رانده شدند، همین میشود که تعداد فیلمهای ارزشی و متعهد ما در سال به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد،
حتی دولتهایی که در دورههای مختلف آمدهاند شعار دادند اما در عمل چیز دیگری را در کارنامه آنان دیدیم. نادیده گرفتن اغلب سینماگران دفاع مقدس که منجر به منزوی شدن آنان شد و توجه جدی به سینمای آنان نشد و کیفیت آثار آنان نادیده گرفته شد، نتیجه این رفتار سیاسی با هنرمندان دفاع مقدس بود. شعارهای تنها هیچ فایدهای ندارد. مجلس نیز هر سال بودجهای را برای نهادهای فرهنگی با همین شعارها تنظیم میکند اما در عمل چیزی دیگر میبینیم.
خودم با فیلمنامه دفاع مقدس 10 سال پشت در شورای پروانه ساخت گیر کردم. از این سیاستهای سینمایی آبی برای انقلاب اسلامی گرم نمیشود. بهنظرم دستگاههای فرهنگی انقلابی مرتبط نیز بهخلاف آنچه میپنداریم نفسی نمیکشند و بیشتر نیمهنفسند تا آنها هم جمع بشوند، تمام این اتفاقات مقابل چشم همه مسئولین رخ میدهد اما برخورد جدی صورت نمیگیرد.
در این سالها از راههای دیگر فرهنگی امرار معاش کردم اما حرفه اصلی من فیلمسازی متوقف شده است. خودم را جزو دستهای میدانم که قربانی سیاست فرهنگی اجرایی که در دو دهه کشور اعمال شده است میدانم.
چند فیلمنامه در حوزه مقاومت و دفاع مقدس و طنز سیاسی و اجتماعی دارم که یا پروانه نگرفته یا حمایت ملی نشده است، اینگونه در نهایت دچار خودسانسوری میشویم تا بتوانیم فیلم بسازیم. اما اگر احساس بکنم که سیاست انقلابی اجرایی میشود قطعاً برای انقلاب بار دیگر فیلم میسازم.
بلا کشیدن سهم فرزندان انقلاب شده است
* سخن پایانی شما چیست؟
سفارشم به جوانان و دوستانی که مسیر انقلاب و ارزشها را دنبال میکنند این است که خودشان را باید آماده کتک خوردن و مجروح شدن و منزوی شدن بدانند. بلا کشیدن سهم کسانی است که انقلابی فکر میکنند، باید برای آرمان بها بدهند و انزوا را تحمل بکنند، باید آمادگی را داشته باشند و انگیزهها را از دست ندهند و توکل بر خدا بکنند.
انتهای پیام/