با کاروان حسینی تا اربعین| امتی که در دشمنی با آل کساء از هیچ دریغ نکردند
۳ ماه از رحلت رسول خدا نگذشته بود که فاطمه دختر نبی، به شهادت از دنیا رفت، دیری نگذشت که علی، وصی و داماد نبی، همسر فاطمه، به تیغ تحجر به شهادت رسید، اندکی بعد، نواده رسول خدا، حسن بن علی به شهادت رسیده بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، متن پیشِرو از سلسله متنهای «قافلهسالار؛ همراه با کاروان حسینی(ع) تا اربعین» نوشتۀ «مجتبی فرآورده» است. او تهیهکننده و کارگردان پروژه سینمایی «ثارالله» است که مدتها پیش رهبر معظّم انقلاب بر لزوم تولید این فیلم تأکید کردند. او میگوید "زمانی که به دیدار رهبر انقلاب رفته بودیم، فرمودند: «چرا فیلم امام حسین(ع) را نساختید؟»، عرض کردیم «عدهای مانع شدند و نگذاشتند این فیلم ساخته شود، اگر بدانیم که رضای قلبی شما در این است که فیلم امام حسین(ع) ساخته شود خودمان را به آب و آتش میزنیم این فیلم را بسازیم»، ایشان فرمودند: «نهتنها خودتان را به آب و آتش بزنید، بلکه بروید از زیر سنگ هم شده این کار را انجام بدهید.» بنابراین تصمیم گرفتیم ساخت فیلم را آغاز کنیم."
فیلم «ثارالله» دربارۀ حرکت کاروان امام حسین(ع) از مکه تا کربلا و اتفاقات مسیر راه و استقرار هشتروزه در کربلا تا عصر عاشوراست. فرآورده در مجموعه یادداشتهایی که قرار است در خبرگزاری تسنیم تا روز اربعین منتشر شود، روایتهایی کوتاه و آزاد از وقایع کاروان امام حسین(ع) را بیان میکند.
*****
دهم صفر
در غربت مدینه، در هراس و التهاب، تنها و بیکس مانده بودم،
تکیه دادم به کُنج دیوار خانهای گلین، وسیعتر از زمین.
در گستره زمین و در همیشه تاریخ، از آسمان بر زمین میبارد،
جز این خانه که همه چیز از اینجا به آسمان پَر میکشد،
گذشته و حال و آینده تاریخ را اهل این خانه رقم زدهاند،
و ملائک، ذکر و تسبیح و تقدیس، از این خانه آموختهاند.
در و دیوار این خانه پُر از خاطره بود،
خاطراتی تلخ و شیرین.
شیرینترین خاطره، گِرد آمدن اهل خانه بود زیر عبا،
همان پنج تن آل کسا،
محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین.
در زیر کسا محمّد گفت؛ خدایا! اینان اهل بیت من هستند،
گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است،
رنجشان رنج من و اندوهشان اندوه من است،
هر که با اینان در صلح است، در صلحم،
هر که با اینان دشمن است، دشمنم،
اینها از من و من از اینهایم.
خدا که زیر عَبا آنان را با هم دید، به خود بالید،
گفت: ای ملائک من، ای ساکنان آسمانهای من،
آسمانِ بنا شده و زمینِ گسترده و ماهِ تابان و خورشیدِ درخشان و کهکشانهای چرخان،
و دریای روان و کشتی در جریان را، نیافریدم مگر به خاطر دوستی این پنج تن زیر کسا.
جبرئیل از خدا خواست تا ششمین نفر باشد،
خدا رُخصت داد، فرشته وحی به آنان پیوست،
و آنچه را که خدا به ملائک گفته بود به اهل کسا بشارت داد.
اندکی گذشت و محمّد از میان اُمّت رفت،
اُمّت او طغیان کرد و از دین روی گرداند.
سه ماه از رحلت رسول خدا نگذشته بود که فاطمه دختر نبی، به شهادت از دنیا رفت،
دیری نگذشت که علی، وصی و داماد نبی، همسر فاطمه، به تیغ تحجر به شهادت رسید،
اندکی بعد، نواده رسول خدا، حسن بن علی به شهادت رسیده بود،
و سال 61 هجری، حسین بن علی را، یکه و تنها و تشنه به دم تیغ دادند.
این همه ظلم و ستم، در 50 سال پس از رحلت رحمت للعالمین رُخ داده بود،
و این قوم از اُمّت رسول، در دشمنی با آل نبی، از هیچ کوششی دریغ نکرده بود.
به دیوار گلین خانه سر نهادم و بر مظلومیت اهل آن گریستم،
تنها و بیقرار و شوریده حال، مانده بودم چه کنم.
نمیدانستم چه کنم. گریه کنم؟ مویه کنم؟
گریه بر مظلومیت علی، یا ظلم در حق فاطمه؟
گریه بر تنهایی حسن، یا لب عطشان حسین؟
یاد حسین توانم را ربود و سیل اشک جاری شد،
اشکِ برای حسین، بر کالبد نیمه جانم فرو غلتید و جان بخشید،
زندگی جاری شد، عشق جوشید، و امید رویید،
از آیندهای بسیار دور، نسیمی زندگیبخش جان گرفت،
از همانجا که حسین آباد کرده بود، نسیم وزیدن گرفت،
مرا سوی خود خواند و نهیبم زد؛ برخیز!
و ندا سر داد؛ میعادگاه ما کربلا!
انتهای پیام/