نوشتن از جنگ برای کودکان مثل واکسن است/ چرا داستاننویسی دفاع مقدس کمرنگ است؟
مهناز فتاحی از معدود نویسندگانی است که در این سالها در کتابهایش به موضوع جنگ برای کودکان پرداخته است. او میگوید گفتن از جنگ برای کودکان مانند واکسن است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، میگویند به تعداد همه آنهایی که از 31 شهریور 59 با جنگ روبرو شدهاند، میتوان از جنگ تحمیلی گفت و شنید. اما به نظر میرسد میتوان این دایره را بزرگتر کرد و تا همین الآن در نظر گرفت؛ میتوان به تعداد تمام آدمهایی که در این سالها بودهاند از جنگی گفت که هشت سال بر کشور گذشت.
ادبیات دفاع مقدس که از همان سالهای جنگ شروع شد و در سالهای پس از آن، در حوزههای جدیدتری به کار خود ادامه داد، تلاش دارد تا روایتگر و صدای راویان و شاهدانی باشد که این دوران را درک کردهاند. عمده توجه نویسندگانی که در این سالها در حوزه ادبیات دفاع مقدس فعالیت کردهاند، متوجه روایت سالهای جنگ برای گروه بزرگسال بوده است. در میان تعداد قابل توجهی از کتابهایی که درباره دفاع مقدس منتشر شده است، سهم اندکی به حوزه کودک اختصاص دارد. هرچند تلاشهایی در سالهای اخیر برای پر کردن این خلأ انجام شده است، اما نبود تنوع و تکثر، یکی از آسیبهای این حوزه است. در حالی که بازار کتاب کودک و نوجوان در سالهای اخیر انباشته از کتابهای ترجمه و گاه زرد است، کمتر اثری است که با موضوع دفاع مقدس که یک موضوع ملی است، برای این دسته از مخاطبان بپردازد.
کتاب «گمبی»، نوشته مهناز فتاحی، از جمله این معدود آثار است که از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. فتاحی که خود از شاهدان جنگ است و این روزها را تجربه کرده است، تلاش دارد تا در آثارش با پرداختن به موضوع دفاع مقدس دین خود را به این حوزه ادا کند. فتاحی در سالهای اخیر بیشتر با کتاب «فرنگیس» شناخته میشود، اما وجود آثاری مانند «گمبی»، «باغ مادربزرگ» و ... نشان میدهد که او دغدغه نوشتن از جنگ برای کودکان و نوجوانان را نیز دارد. به مناسبت هفته دفاع مقدس با این نویسنده فعال کرمانشاهی پیرامون کتاب «گمبی» به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید:
*تسنیم: خانم فتاحی، همه افرادی که در شهرهای مرزی حضور داشتند، تجربهای از جنگ و سالهای جنگ را با خود دارند. جنگ برای شما که از ساکنان کرمانشاه بودید، چگونه گذشت؟
من آن زمان که جنگ شروع شد، کلاس پنجم دبستان بودم. من هم مانند بسیاری از بچههایی که در مناطق مرزی بودند، خیلی تلخ با آن روزها آشنا شدم. اکثر بچههایی که در مناطق مرزی در زمان جنگ زندگی میکردند، در معرض انواع آسیبهای روحی و روانی قرار داشتند و این آسیبها تا سالها همراه این بچهها هست. صدای خمپارهها و توپها، آوارگی و مهاجرت از شهر و جدا شدن از دوستان و لحظات آژیر قرمز که مرتب در این شهرها تکرار میشد، همگی تأثیری منفی روی بچههای شهرهای مرزی گذاشته بود. در همه شهرها آژیر قرمز به صدا در میآمد اما در شهرهایی مانند کرمانشاه که بیشتر در معرض حمله قرار داشتند، این صدا پیوسته تکرار میشد.
پدر من نظامی بود و در جبهه حضور داشت؛ از این جهت من به عنوان کودک جنگ همه این لحظات را تجربه کردم. بچهها آسیبهای فراوانی در جنگ میبینند. کودکان در شرایط عادی به بزرگترها وابسته هستند، حالا تصور کنید در یک شرایط بحرانی این بچهها یکی از اعضای خانواده یا همه آنها را به یکباره از دست میدهند، ببیند چه اتفاقی برای این دسته از کودکان رخ داده است. در این دوران کودکان و نوجوانان آسیبهای جسمی و روحی دیدهاند. گاه خودشان نیز در معرض بمباران قرار گرفته و آسیب دیدهاند.
*تسنیم: این تجربیات چه تأثیری بر کارهای شما گذاشت؟
من این لحظات را تجربه کردم و این تجربیات و خاطرات را در کتابهایی مانند «طعم تلخ خرما» به شکل داستانی بیان کردهام تا بچهها با دفاع مقدس و آسیبهای جنگ آشنا شوند و خدای نکرده اگر مجدداً در این شرایط قرار گرفتیم، بتوانند خود را برای برخورد درست با این شرایط آماده کنند.
از سوی دیگر، من تصمیم گرفتم که برای کودکان از دفاع مقدس بنویسم و بگویم که در شرایط جنگی چه چیزی به آنها آسیب میرساند و آنها در این لحظات چه کار کنند. اینها موضوعات مهمی است که اگر به زبان داستان برای بچهها بیان شود، بیشتر آنها را با خود همراه خواهد کرد.
کتاب «گم بی» یکی از این دست از آثار است. کتاب ماجرای یک دختربچه است که خانوادهاش در بمباران فکر میکنند که او شهید شده و او را با این تصور رها میکنند. این کتاب برگرفته از یک ماجرای واقعی و الهام گرفته از زندگی خانمی به اسم «نادیا» است که در آن زمان پنج ساله بود. او به همراه خانوادهاش در پناهگاه «پارک شیرین» کرمانشاه حضور داشت، بعد از بمباران پناهگاه همه جا تاریک میشود و خانواده گمان میکند که این کودک در این بمباران شهید شده است، از آن قسمت فرار میکنند و کودک در آنجا رها میشود. در «گمبی» ماجرایی که بر سر این دختر رفته است و روزهایی که او بدون خانواده در آنجا زندگی کرده، روایت میشود. وقتی این دختر گم میشود، مردم این دختر را «گمبی» صدا میزنند، «گمبی» هم در زبان کردی به معنای گم شده است. جالب اینجاست که هنوز هم بعد از سالها از آن ماجرا، مردم گاه او را با همین نام صدا میزنند.
*تسنیم: نوشتن از دفاع مقدس برای کودکان و نوجوانان در سالهای اخیر بسیار کمرنگ شده است. چرا شما تصمیم گرفتید بعد از این همه سال برای بچهها از جنگ بگویید.
همیشه گفتهام یک سری موضوعات است که دنیای بچهها را تحت تأثیر قرار خواهد داد. زمانی که ما کودک بودیم، اصلاً فکر نمیکردیم که روزی جنگ رخ خواهد داد. اگر آن زمان چند کتاب با این موضوع و محتوا وجود داشت و ما میخواندیم، شاید نگاهمان بازتر میشد. این دست از کتابها مانند واکسن است، ممکن است کودک با خواندن آنها ناراحت شود، اما برای چنین شرایطی آماده میشود. امیدواریم هیچگاه جنگی رخ ندهد. اما اگر چنین شد و مجبور به دفاع از خود شدیم، بچهها باید بفهمند که جنگ چیست، چه دردهایی را ممکن است در این ایام تجربه کنند و باید چطور با این شرایط برخورد کنند.
من از همان سالهای جنگ وقتی کلاس پنجم ابتدایی بودم، از جنگ مینوشتم. اینطور نیست که تازه شروع کرده باشم. من نویسنده دفاع مقدس از همان سالهای جنگ بودم؛ در حالی که ادبیات دفاع مقدس پس از جنگ شکل قوی به خود گرفت. من از همان زمان درباره جنگ مینوشتم؛ چون احساس میکردم که نوشتن در این رابطه من را آرام میکند و با بیان مشکلات و طرح آن روی کاغذ، آرامش بیشتری به دست خواهم آورد. مینویسم تا کودکان با ماجراهای اطراف خود بیشتر آشنا شوند. مینویسم تا بچهها آرامش پیدا کنند، مینویسم تا آگاه شوند و از تجربهها دیگران برای مقاومت در برابر مشکلاتی که ممکن است آنها را تهدید کند، آشنا شوند.
*تسنیم: جنگ معمولاً چهره خشنی دارد و گفتن از آن برای بچهها مشکلات خاص خود را دارد. به عنوان یک نویسنده برای طرح این موضوع در کتابی برای کودکان با چه موانع و سختیهایی مواجه بودید؟
ما هر مطلبی را در این زمینه نمیتوانیم به کودکان ارائه دهیم. در آثاری که با موضوع دفاع مقدس برای گروه سنی بزرگسال نوشته میشود، هرآنچه هست را بیان میکنیم، حتی ممکن است بخشی از کتاب را به تصاویر و اسناد مربوط به آن اختصاص دهیم. من چرا کتاب «گمبی» را نوشتم؟ پیش از آن کتابی با عنوان «پناهگاه بیپناه» را نوشته بودم که در آن ماجرای بمباران پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه از نگاه 35 نفر روایت شده است. آنقدر ماجرای داخل این کتاب تکاندهنده و فجیع است که هیچوقت آن را توصیه نمیکنم که آن را یک کودک بخواند. اما دوست داشتم که کودکان هم بدانند که پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه کجاست و در آنجا چه اتفاقاتی رخ داده است؟
به همین دلیل با زبان کودکان و با روایتی داستانی یکی از ماجراهای این پناهگاه را که درباره دنیای کودکان بود، انتخاب کردم و در کتاب «گمبی» براساس خاطرات خانم نادیا نقیبزاده نوشتم. این خاطرات در کتاب «پناهگاه بیپناه» نیز آمده بود، اما در آنجا مناسب با گروه مخاطب بزرگسال روایت شده بود.
ما برای بیان وقایع جنگ برای کودکان با محدودیتهایی مواجه هستیم. یک نویسنده برای روایت این دست از موضوعات حتماً باید روانشناسی کودک را در نظر داشته باشد. کتاب دفاع مقدس برای کودکان نباید منجر به ایجاد رعب و وحشت در دل کودکان شود. در عین اینکه باید به مخاطب کودک خود در این زمینه اطلاعرسانی و آگاهیبخشی کند، اما باید امیدبخش باشد و پایان داستان به گونهای باشد که کودک به دنیای بهتر و زندگی خوب امیدوار باشد، نه اینکه احساس یأس و ناامیدی کند.
بحث اصلی در این دست از آثار، زبانی است که نویسنده انتخاب میکند. به قول معروف «چون سرو کارت به کودک درفتاد/ هم زبان کودکی باید گشاد». نوشتن برای کودکان بسیار سخت است؛ چون باید ادبیات اصلی را بشناسیم، در کنار آن با روانشناسی کودک نیز آشنا باشیم.
متأسفانه در سالهای اخیر کارهای بازاری و کلیشهای برای کودکان در این رابطه تولید میشود، این در حالی است که اگر به کودک اهمیت میدهیم باید به استانداردهای حوزه کودک توجه داشته باشیم؛ آن هم در حوزه دفاع مقدس که یک موضوع مقدس است. باید نویسنده به گونهای عمل کند که کاری که ارائه میدهد هم در خور موضوع دفاع مقدس و هم مناسب مخاطب کودک و نوجوان باشد.
*تسنیم: بازخوردی هم از انتشار «گمبی» در میان مخاطبان داشتید؟
وقتی بچه کتاب را به دست میگیرد، میتوان بازخورد و تأثیر آن را بررسی کرد. متأسفانه در حال حاضر خواندن کتاب خیلی کم شده است. از سوی دیگر، معرفی خوبی نیز درباره آثار صورت نمیگیرد. انتظار من به عنوان یک نویسنده این بود که بیشتر از این کارها در بین کودکان و نوجوانان معرفی میشد. مثلاً همین کتاب «گمبی» این قابلیت را داشت که در مدارس معرفی میشد و در کتابخانههای آموزش و پرورش قرار میگرفت. چرا یک نویسنده کتاب مینویسد؟ مینویسد تا به دست مخاطب برسد. هنوز جای کار برای معرفی این دست از آثار دارد، اگر معرفی خوبی صورت بگیرد، نویسنده هم میتواند بازخوردها را بهتر بسنجند.
*تسنیم: سالهاست که ادبیات دفاع مقدس بیشتر معطوف به خاطرهنویسی شده است. به عنوان نویسندهای که هم در حوزه خاطرهنویسی و هم در حوزه داستان فعالیت کردهاید، فکر نمیکنید که زمان آن رسیده تا از منظر داستانی به موضوع دفاع مقدس بیشتر پرداخته شود؟ آن هم با در نظر گرفتن این موضوع که عموماً مخاطب کودک و نوجوان امروز با زبان داستانی بیشتر همراه است.
بله، همینطور است. گونه داستانی مورد اقبال خیلی از جوانان است. نوجوانان و جوانان داستان خوب را میخوانند و دوست دارند. به نظرم در حوزه خاطرهنویسی و زندگینامه داستانی دفاع مقدس خوب کار شده است، اما جای کار در حوزه داستاننویسی دفاع مقدس بسیار زیاد است. با توجه به همین خلأها تصمیم دارم که کارهای آیندهام بیشتر متمرکز بر حوزه داستان باشد.
*تسنیم: فکر میکنید که چرا تمایل بازار کتاب بیشتر به سمت خاطرات است؟
نوشتن داستان خیلی تجربه میخواهد. بخش قابل توجهی از کتابهای خاطرات توسط کسانی نوشته میشود که تجربه چندانی در داستاننویسی ندارند. آنها اول به عنوان پژوهشگر وارد کار میشوند و کمکم به حوزه خاطرهنویسی میپردازند. خاطرهنویسی راحتتر از داستاننویسی است. پایه داستاننویسی خاطره است، نویسنده ابتدا اصول خاطرهنویسی را میآموزد و پس از آن، به سراغ داستاننویسی میرود.
از سوی دیگر، ممکن است نویسندگان آموزشهای لازم را در حوزه داستاننویسی ندیدهاند. ساختار داستانی با ساختار خاطرات متفاوت است و نویسنده حتماً باید با اصول آن آشنا باشد. نکته دیگر این است که نویسنده باید برای نوشتن داستان، آثار متعددی را در این زمینه بخواند.
من فکر میکنم در برههای از حوزه دفاع مقدس تمام نگرانیها معطوف به این امر بود که پیش از اینکه راویان از دنیا بروند، باید بتوانیم خاطرات آنها را ضبط کنیم. این مسئله سبب شد تا گرایش بیشتر به سمت خاطرهنویسی باشد. به نظرم الآن وقت آن است که بگوییم شروع حرکت داستانی نیز در این زمینه ضروری است.
انتهای پیام/