سروده‌هایی تقدیم به شهدای دفاع مقدس/ "پیکرت گرچه برنگشت اما، همه گفتند "آسمانی" شد"

سروده‌هایی تقدیم به شهدای دفاع مقدس/ "پیکرت گرچه برنگشت اما، همه گفتند "آسمانی" شد"

چند سروده از شاعران آیینی کشورمان به مقام شامخ شهدای هشت سال دفاع مقدس تقدیم می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در زیر چند سروده از شاعران کشورمان به مناسبت هفته دفاع مقدس منتشر می‌شود: 

سمانه خلف‌زاده

به لحظه لحظه‌ی لبخندهای تو سوگند
که رفت بعد تو از لحظه لحظه‌ام لبخند

چه قدر بودن‌مان در کنار هم کوتاه
چه قدر بعد تو آوای گریه‌هام بلند

که گفته است در خانه بعد تو بسته‌ست؟
مدام خاطره‌ها می‌روند و می‌آیند

گرفته حلقه‌ی اشکی فضای چشمم را
به یاد حلقه‌ی دستت که مثل گردنبند...

پر از تلاطمم آری نمی‌رسد هرگز
به بی‌قراری من بی‌قراری اروند

خوش است دور سر تو همیشه چرخیدن
چه غبطه‌ها که نخوردم به حال آن سربند

نمانده وقت زیادی به عید..می‌آیی؟
به شوق آمدنت دود می‌شود اسفند

محمود ژولیده

از دل انقلاب اسلامی
تا نظامی که شد زشیعه عَلم
وز دفاعِ مقدسِ یاران
تا قیام مدافعان حرم

یک کلام است حرف این امت
همه آماده‌ی ظهور امام
چلّه‌ی ما و اربعینِ حسین
همه عالم گرفته رنگ قیام

به تمامِ مبارزان جهان
وعده‌ای داده بود روح خدا
که شود متصل به صاحب‌مان
این ولایت به برکت شهدا

رهبرم سیدِ خراسانیست
نور چشمِ امام غائبِ ما
پرچمِ نهضتِ حسینی را
می‌رساند به دستِ صاحبِ ما

این حکایت، روایت مولاست
پس محقَق شود روایت او 
روی دوشِ همین امامین است
پرچمِ نهضت و ولایت او 

روز بیداری ِمسلمانان
به عدالت قسم که امروز است
چون گرفت از مقاومت عبرت
این همان وعده‌های دیروز است

بوی دیدارِ یار می‌آید
بوی پایانِ ظلم و جور و فساد
بوی فریادِ یالثارات و
بوی لبیکِ عاشقانِ جهاد

ای همه دشمنان اسرائیل
عمر قوم یهود پایان است
وی برائت گَران ز استکبار
کار آل سعود پایان است

همچنانی که راه قدسِ شریف
پیرمان گفت ز کربلا گذرِد
راهِ کعبه به حکم رهبر نیز
از همین راهِ نینوا گذرد

اربعین شد جهانی از آنرو
که سپاهِ علی ز راه آید
از نجف تا به کربلا بنگر
یوسف ما بروی ماه آید

آری امروز با امام زمان
روز میثاق و روز هم عهدی‌ست
ذوالفقار از قلاف شد بیرون 
نام ارباب بر لب مهدی‌ست

ای جوانان همه بگوش و بهوش
لشکری منسجم چه نزدیک است
انتقام، انتقامِ زهرائیست
دولت منتقم چه نزدیک است

نفیسه سادات‌موسوی

قول دادم که مردِ خانه شوم 
غیر مادر، کمی پدر باشم 
نگُذارم کسی بفهمد اگر 
چند روز از تو بی‌خبر باشم 

قول دادم که در نبودن تو 
روی پایم بایستم چون کوه 
خم نیفتد به ابرویم از درد 
هر قَدَر سخت باشد و انبوه 

قول دادم که پیش چشم کسی
ضربه‌ای به غرورمان نخورَد 
از من و قول‌ها، خیالت تخت!
آب هم در دلت تکان نخورَد

پسرم دائم از تو می‌پرسید:
" آب، بابا..... کجاست پس بابا؟
نکند دوستم نداشت که رفت
من چه کردم که مانده‌ام تنها؟"

شب به شب در کنار لالایی
از تو و رفتنت -که خاطره شد-
قصه‌های تو را به او گفتم: 
"آن شبی که پدر محاصره شد..."

از فداکاری‌ات به او گفتم
غیرتت را به او نشان دادم
تا به معنای عشق پی ببرد
سال‌ها به دلش زمان دادم

عاقبت در کشاکش دوران
امنیت را به چشم‌هایش دید
تازه فهمید قدر کار تو را
جای نام‌پدر نوشت: شهید

روزها یک‌به‌یک گذر کردند
قصه‌ غیرتت جهانی شد
پیکرت گرچه برنگشت اما
همه گفتند "آسمانی" شد

 دیشب از قد و قامتت پرسید
از جوانی که دید بین خیال
قاب عکس تو را نشان دادم:
"نصف سن تو بود، بیست و دوسال!"

انتهای پیام/ 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران