شعرخوانی پدر در سوگ پسر سالها قبل از واقعه کربلا/ شعر عاشقانه اباعبدالله(ع) خطاب به همسرش رباب + فیلم
محمدرضا سنگری گفت: در کتاب شعری که منسوب به امام حسین(ع) است، شعری عاشقانه وجود دارد که از جانب سیدالشهدا خطاب به همسرش رباب سروده شده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شعر بهعنوان یکی از مهمترین عناصر ادبی همواره نقشی مهم در سوگ اهلبیت علیهم السلام و بهویژه اباعبدالله الحسین داشته است. شاعران آیینی از دیرباز تا به امروز با سرودن اشعار خود تلاش کردند ابعاد جدیدی از واقعه کربلا را به مخاطبان نشان دهند و در این راستا بهواسطه ادبی بودن این سخنان، در تاریخ نیز ماندگار شده است.
چندی پیش میزگرد امربهمعروف و نهیازمنکر در شعر فارسی را با حضور اساتیدی نظیر محمدرضا سنگری، علیمحمد مؤدب و مرتضی امیریاسفندقه در خبرگزاری تسنیم برگزار کردیم در این نشست موضوعات مهمی مطرح شد که در زیر خلاصهای از آن را میخوانید:
علاءالدین: اولین کنگره ملی شعر امربهمعروف و نهیازمنکر بهمیزبانی استان البرز آغاز به کار کرد. این کنگره اولین رویداد در حوزه امربهمعروف و نهیازمنکر و بازتاب آن در شعر پارسی است. معتقدیم که شعر مانند سایر رشتههای هنری دارای رسالت است و شاعر باید تعهد داشته باشد.
سنگری: اگر جلوهگاه حرکت امام حسین علیه السلام را وصیتنامه ایشان بدانیم، ما را از 4 منکر بازداشته و به 3 معروف دعوت کرده است؛ آن حضرت در توصیف منکرها میفرمایند: «إِنّی لَمْأَخرُجْ أَشِراً و لابَطِراً و لامُفْسِداً و لاظالِماً» و در تعریف معروفها میگویند: «إنما خرجت لطلب الاصلاح فی أمة جدی، أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر...»
مؤدب: عمیقترین و دقیقترین صورت امربهمعروف و نهیازمنکر شعر است چرا که با درون شاعر شروع میکند و او را تحت تأثیر قرار میدهد؛ در قرآن کریم گفته شده است که امتی باید باشند که امربهمعروف و نهیازمنکر کنند، بهنظرم گروهی که خاصه میتوانند این کار را انجام دهند شاعرانند چرا که بیش از هر کس با وجود خودشان مواجه میشوند.
امیریاسفندقه: یکی از زیباترین امربهمعروفها در شعر پارسی، دعوت شاعران به تماشای زیباییهای اخلاق نبوی(ص) است. بنده معتقدم که عرصه ادبیات پارسی، عرصه امربهمعروف یعنی امر به عشق، زیبایی، پرستش خدای یگانه و امر محبت به علی و اولاد علی علیهم السلام است، همچنین نهیازمنکر بهمعنای نهی از آن چیزی است که با فطرت انسان سازگار نیست.
در بخش دوم این میزگرد، جایگاه شعر آیینی در توصیف واقعه کربلا مورد بررسی قرار گرفت. محمدرضا سنگری روایتهای ناگفته و در عین حال دقیقی از شعر عاشورایی را مطرح کرد که در زیر از منظر میگذرانید:
یکی از مباحثی که مطرح شد، صحبت کردن با خود است؛ در کربلا نیز نمونههای زیادی از صحبت کردن با «من» یعنی خود دیده میشود. وقتی حضرت اباالفضل علیه السلام به فرات میرسد چنین چیزی را میبینیم. طبق بررسیای که داشتم حضرت اباالفضل 16 بار در میدان کربلا جنگیده است. این میدان عمقی بهاندازه 485 متر داشته و رفت و برگشت آن بسیار سخت است، در این حالت وقتی حضرت اباالفضل به آب میرسد خطاب به خود میگوید: «یا نفس! من بعد الحسین هونی و بعده لاکنت أن تکونی هذا حسین شارب المنون و تشربین بارد المعین هیهات ما هذا فعال دینی ولا فعال صادق الیقین». ای مرد، تو میخواهی آب بنوشی و بقیه تشنه باشند؟ به خدا این منش دینداری نیست.
امروز دیوان خود امام حسین علیه السلام را همراهم آوردهام. در آن کتاب که اشعارش منتسب به امام حسین است، 55 شعر وجود دارد که بعضی از آنان غزل است و بعضی دیگر قطعه. در این کتاب میبینید که امام حسین تا چهاندازه از ظرفیت قطعه استفاده کرده است. جالب است بدانید عمده شاعران گذشته ما در زمانی از قالب قطعه بهره بردند که میخواستند امربهمعروف و نهیازمنکر انجام دهند، امام حسین از همین موضوع استفاده کرده است.
شعر عاشقانه اباعبدالله(ع) خطاب به همسرش رباب
در یکی از تحقیقاتی که داشتم به این موضوع توجه کردم که امام در منزلهایی که توقف میکرده است برای پند و اندرز مردم و دعوتشان تا چهاندازه از ظرفیت شعر استفاده کرده و چقدر از خطابه و نامه. در این بررسی متوجه شدم که سهم شعر بسیار زیاد است. جالب است بدانید که امام حسین حتی شعر عاشقانه دارد. شاید هیچ کدام از ما اینقدر عاشقانه برای همسرمان شعر نگفته باشیم که امام حسین گفته است. ایشان در شعری برای حضرت رباب و دخترشان حضرت سکینه میفرمایند: «لَعَمْرُک اِنِّنی لَاُحِبُّ دارا تَحُلُّ بها سکینةُ والربابُ. اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالی وَ لَیْسَ لِلاَئمی فیها عِتابُ.» به جان تو سوگند، به خانهای عشق میورزم که در آن خانه، رباب تنفس میکند... .
ظرفیت شعر در نهضت اباعبدالله بسیار قابل درنگ و تأمل است
نمونه دیگری از استفاده امام حسین از ظرفیت شعر را در حادثه دیگری در کربلا میبینید؛ در غروب روز تاسوعا، شمر وارد کربلا شده و با ورود او سپاه دشمنان امام حسین تکمیل شده است. شمر وقتی وارد کربلا میشود میخواهد حمله را آغاز کند. در این هنگام حضرت زینب از خیمه بیرون میآیند و خطاب به برادر میگویند "آیا صدا را میشنوی؟"، در آنجاست که اباعبدالله این غزل مشهور را میخواند که همهمان آن را شنیدهایم: «یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ/ کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ/ مِن طالب وَ صاحِب قَتیل/ وَ الدَّهرُ لایَقنَــــعُ بِالبَـــدیلِ/ و کُلُّ حَیٍّ سالِکٍ سَبیل/ مااَقربَ الوَعدُ اِلَی الرَّحیــلِ وَ اِنَّما الاَمرُ اِلَی الجَلیـــــــلِ». بنابراین میتوان گفت ظرفیت شعر در نهضت اباعبدالله بسیار قابل درنگ و تأمل است.
ندای آسمانی که به گوش حضرت زینب رسید؛ بر کاروانی گریه کنید که برای مرگ آغوش گشودند...
در روایات آمده است نزدیک غروب بود که کاروان کربلا به جایی به نام ثعلبیه رسید. معمولاً کاروان امام در زمانی که غروب میشد توقف میکردند و چادر میزدند و معمولاً در جایی هم توقف میکردند که چاه آب، چشمهای یا مردمی حضور داشتند. نزدیک غروب حضرت زینب از خیمه بیرون آمد و صدایی شنید، صدایی که میان زمین و آسمان طنینانداز بود، گوش داد و فهمید این شعر خوانده میشود: «الا یا عین فاحتفلی بجهد و من یبکی علی الشهداء بعدی علی قوم تسوقهم المنایا بمقدار الی انجاز وعدی». حضرت زینب بهشتاب وارد خیمه امام حسین شد و از ایشان پرسید "برادر، آیا شما هم این صدا را شنیدی؟"، امام فرمود "این جنیاناند که قبل از رسیدن ما به کربلا نوحهسرایی میکنند". معنی شعر این است: "ای چشمان من، بکوشید، بجوشید و از اشک لبریز شوید. بعد از این، چهکسی بر شهیدان خواهد گریست؟ بر کاروانی گریه کنید که برای مرگ آغوش گشودند و مرگ هم در کرانهها برایشان آغوش باز کرده است". شاید اگر کسی بیاید و اشعاری را که منسوب به جنیان در کربلا است جمعآوری کند مجموعه قابل تأمل و ارزشمندی شود. خوب است بدانیم آنطرفیها چگونه شعر گفته بودند.
6 امام اباالفضل العباس را ستودهاند/ تعبیر عجیب از محل دفن حضرت اباالفضل
خاطرم هست دو سال پیش در روز تاسوعا به کلیسایی در قبرس رفته بودم؛ وقتی در جمع اسقفها نشسته بودم با خودم فکر میکردم که امروز چه بحثی داشته باشم که مفید باشد، دیدم که هیچ بحثی بهتر از حضرت اباالفضل در امروز وجود ندارد. دقت داشته باشید که 6 امام حضرت اباالفضل را ستودهاند و 34 ویژگی ایشان را طرح کردند که این ویژگیها را در کتاب «ایستاده بر قله فضیلتها» آوردهام. در آنجا از حضرت ابالفضل صحبت کردم و گفتم که در کربلا محلی بهنام «نواویس» وجود دارد که امام حسین در سخنرانی خود فرمود "من را بین کربلا و نواویس به شهادت میرسانند". نواویس جمع واژه ناووس است که خود بهمعنای قبر مسیحی است. جالب است بدانید جایی که حضرت اباالفضل العباس دفن است، منطقه نواویس است. برای آنان چنین تعبیر کردم و گفتم «در ایران، مسیحیها خیلی به حضرت اباالفضل عشق میورزند؛ چهبسا این است که حضرت عباس ما در آغوش مسیحیان خوابیده است.»، وقتی این را گفتم آنان بهاحترام حضرت عباس ایستادند.
قرابت عجیب وزن شاهنامه با رجزهای دلاوران کربلا
در باب رجزهای یاران امام حسین در کربلا کتابهای خوبی نوشته شده است، مثلاً آقای سیدمهدی شجاعی کاری بهنام «مردان و رجزهایشان» نوشتند، همچنین فرد دیگری رساله دکترای خود را روی رجزها در کربلا قرار داده و بحثهایی کرده است. بهنظرم این رجزها نکات زیادی برای بررسی و پژوهش دارد. بگذارید در این زمینه نکتهای را مطرح کنم؛ شاهنامه وزن آشنایی برای ماست. شاهنامه در قرن پنجم است در حالی که واقعه کربلا قرن اول هجری است، در حقیقت واقعه کربلا حدود 340 سال زودتر از سرودن شاهنامه و عصر فردوسی بوده است. همه شما حتماً این شعر «أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاْمیرُ سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذیرِ» را شنیدهاید. وزن این شعر فعول فعول فعول است که همان وزن شاهنامه است، بنابراین اگر بگوییم که وزن اشعار شاهنامه پیش از آن در کربلا وجود داشته است قابل تأمل است که در این زمینه کشفهایی صورت گیرد.
دین بهغیر از عشقورزیدن و نفرتداشتن نیست؛ عشق به حسین و نفرت از قاتلان حسین
میخواهم سؤالی بپرسم و آن هم این است که اگر قرار باشد همه دین را در جملهای خلاصه کنیم، آن جمله چیست؟ پاسخ روشن را در روایت داریم و آن هم این است: «هل الدین الّا الحبّ و البغض». دین بهغیر از عشق ورزیدن و نفرت داشتن نیست. این دو کلمه از وزن معنایی بسیار زیادی برخوردارند که لازم است توضیح داده شود. دقت داشته باشید آغاز محبت سلام است و سلام پل ارتباط است، برای مثال در تمام زیارتنامهها میبینید که با سلام آغاز شدهاند. علاوه بر این، در فارسی واژه آفرین و نفرین را داریم. آفرین برای کسی است که در مجموعه هستی چیزی میآفریند و بدان میافزاید، در نقطه مقابل، نفرین هم برای کسانی است که از زیباییهای دنیا چیزی کم میکنند، با این تعریف باید اشاره کرد لعن برای کسانی است که میخواستند امام حسین علیه السلام را که زیباترین زیبایی جهان است حذف کنند، در حقیقت کسی که بخواهد چهرههای زیبای کربلا را حذف کند لایق لعن و نفرین است.
ستارگانی در کربلا که در پرتو نور حسینی ناشناخته ماندند
بهنظرم در کربلا چهرههایی وجود دارد که کمتر از آنان صحبت شده است. بهنظرم یکی از معروفهایی که در واقعه کربلا وجود دارد و حتماً باید بیان شود، ستارگانیاند که در این واقعه درخشیدهاند، البته در جایی که خورشید وجود دارد ستارگان کمتر دیده میشوند، برای مثال 33 زن در کربلا حضور دارند که واقعاً چهرههای بزرگیاند اما در پرتو وجود حضرت زینب گم شدند و از آنان یاد نمیکنیم، حتی بین یاران امام کسانی بودند که خود امام برایشان مرثیه خواند اما ما برای آنان مرثیه نخواندیم.
شعر عاشورایی، امروز به اوج باروری خود رسیده است
البته خوشبختانه در عصر ما اتفاق خوبی برای اصحاب در حوزه شعر رخ داده است و آن هم این است که بعضاً مجموعههای جداگانهای برای یاران سروده میشود، مثلاً کتاب «از این دست» نوشته آقای سیدحبیب نظاری را دیدهاید که در آن 133 دوبیتی سروده شده است، آخرین دوبیتی را هم نصفه گذاشته و نوشته است: «دوبیتی هم دو دست از دست دادست»، مثلاً آقای علی انسانی برای حرّ یکی دو مجموعه فوقالعاده زیبا دارد، بنابراین بهنظرم در هیچ روزگاری بهاندازه امروز شعر عاشورایی ما بارور نبوده است.
شعر عاشورایی تربیتکننده عاطفه انسان است
معتقدم بزرگترین آفت امروز جهان خشونت است و همه ما از این زشتکاریها درد میکشیم. شاعران ما برای تربیت عاطفی انسان که دچار خشونتها نشود، سوگ عاشورا را پررنگ کردند. خاطرم است در جمعی از اعضای سازمان ملل سخنرانی داشتم و در آنجا گفتم "هر کس بر کودک شیرخوار کربلا اشک بریزد، هیچ کودکی را نمیکشد، هر کس بر خیمههای سوخته گریسته باشد بر خانه کسی آتش نمیکشد، حتی اگر کسی اسب تاختن بر پیکر اباعبدالله را شنیده باشد، دیگر به جنازه دشمنش اهانت نمیکند."، اینها آموزههای بزرگی است که در شعرها، مرثیهها و سرودههای ما جای گرفته است. بهنظرم سوگسرودههای فارسی تربیت عاطفی انسانند، به همان اندازه که به تربیت عقلی نیاز داریم به تربیت عاطفی هم نیاز داریم.
اشک بر اباعبدالله انسانساز است
بگذارید مثالی برایتان بزنم؛ در یکی از منزلها بهنام «شراف» زمانی که حرّ به قافله امام حسین میرسد، زهیربن قین به امام میگوید "ما 600 نفریم، آنان هزار نفر. ما سیرابیم و تواناییم اما آنان ناتوانند. ما عقبه نداریم و بهتر است در همینجا بجنگیم و اسبها و آذوقهشان را بگیریم که اگر اکنون نجنگیم بعداً با هزاران نفر میآیند". امام فرمود: "خیر. ما آغازکننده جنگ نخواهیم بود، اتفاقاً آبشان هم بدهید که تشنهاند". یکی از راویان آنان میگوید "اولین کسی که اقدام به نوشاندن آب به ما کرد خود امام حسین علیه السلام بود، حتی امام دستور داد به اسبها هم آب بدهید تا تشنگیشان برطرف شود."، ببینید چه تربیت بزرگی در عاشورا وجود دارد. کسی که به این سوگ گریه کند، هیچوقت آب را بهروی کسی نمیبندد. اشک بر اباعبدالله ما را تربیت میکند و میسازد.
شعر فارسی جان عاشقان اباعبدالله را پیوند میزند
وقتی شعر فارسی فضیلتهای یاران امام را میستاید، میخواهد آن فضیلتها را به ما نشان بدهد. در نکوهش رذیلتها و ستایش فضلیتهاست که معرفت و محبت به اهلبیت ایجاد میشود، در اینجاست که امام حسین وارد قلوب مردم میشود. شعر فارسی جان عاشقان اباعبدالله را پیوند میزند و همه را به امام حسین میرساند. این شعر است که محبتآفرینی میکند و تا زمانی که قلبها به هم پیوند نخورد، اندیشهها به یکدیگر نزدیک نمیشود. معتقدم وقتی شاعر، شعری میسراید، بیشترین اثر را خودش میگیرد. بهنظرم هیچ معروفی در عالم بالاتر از عشق وجود ندارد و هیچ منکری بدتر از نفرت، خشونت و ظلم نیست. شعر فارسی ما این معروف را مطرح و آن منکر را نفی میکند.
شعرخوانی پدر در سوگ پسر سالها قبل از واقعه کربلا
اعتقاد من این است که هیچ شعری در تاریخ مثل شعر عاشورایی نیست، از این جهت که قبل از اینکه عاشورا رخ داده باشد برای آن شعر سروده شده است، شاید تعجب کنید اما در کوفه و مدینه حضرت علی علیه السلام شعر در مورد عاشورا میگفت در حالی که امام حسین هم نشسته بود و گوش میکرد، خیلی عجیب است. کربلا پیش از این که وجود داشته باشد مطرح بوده است. یک روز حضرت زینب سلام الله علیها کنار پدرشان حضرت علی علیه السلام نشسته بودند و قرآن میخواندند. پدر پرسید "آیا دوست داری آیههایی را که میخوانی برایت توضیح دهم؟"، این آیات بخشهایی از سوره آلعمران درباره مقوله صبر بود، آن حضرت توضیح داد و با شیب ملایمی ماجرا را به عاشورا رساند، در آن زمان خطاب به حضرت زینب گفت: "چه خواهی کرد اگر روزی خودت مصداق همین صبر باشی؟"، حتی گودال قتلگاه را برایش شرح داد. وقتی صحبت امیرالمؤمنین تمام شد، حضرت زینب جملهای را بر زبان آورد که بسیار عجیب است: «پدر جان، همه اینهایی را که گفتی بلدم و پیش از این مادرم برایم گفته بود تا مرا برای آینده آماده کند.»، بنابراین قصه کربلا پیش از آنکه رخ داده باشد، هم گفته شده و هم سروده شده است. شاعران با طرح این موضوع دو عنصر محبت و معرفت را در ما پروراندند. محبت پل معرفت است در حقیقت وقتی کسی را دوست داشته باشید زمینه (معرفت و) آشنایی با او فراهم میشود.
انتهای پیام/+