با این ستارهها| مبارزی خدا ترس که برای تحکیم انقلاب اسلامی از هیچ کوششی دریغ نکرد
گروه استانها- شهید منصور موحدی معتقد بود که فقط باید از خدا ترسید، او از هیچ کوششی در تحکیم حکومت اسلامی دریغ نداشت و در تشکیل و سازماندهی نیروهای مردمی کمیته و سپاه تلاش بسیار کرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان ، آرامستان تاریخی تخت فولاد محل دفن بسیاری از علما و دانشمندان ایرانی است، در نزدیکی آرامستان تخت فولاد گلستان شهدا قرار دارد. این گلستان محل دفن افرادی همچون شهیدان حسین خرازی، احمد کاظمی، محمود شهبازی، اکبر آقابابایی، غلامرضا یزدانی، عبدالله میثمی، عطاءالله اشرفی اصفهانی و بسیاری دیگر از شهدای دفاع مقدس، مدافع حرم و مدافع وطن است. این آرامگاه در 8 بهمن 1328 و با دفن سید ابوالحسن شمسآبادی شکل گرفت.
خبرگزاری تسنیم در سلسله گزارشهایی با عنوان «با این ستارهها» به معرفی شهدای مدفون در گلستان شهدا میپردازد، در این گزارش شهید منصور موحدی از شهدای دوران دفاع مقدس را معرفی خواهیم کرد.
منصور موحدی فرزند محمود 2 شهریور 1335 شمسی در خانوادهای فرهنگی و مذهبی در شهر اصفهان متولد شد. از همان ابتدا با قرآن آشنا شد و در دامان اسلام رشد پیدا کرد. منصور در دوران تحصیلات ابتدایی همواره شاگرد ممتاز بود. وی از همان ابتدا با طعم فقر و رنج آشنا شد و این مسئله در او روحیهای صبور و با استقامت ایجاد کرد.
منصور همانند مولایش علی (ع) به فکر مردم بود و در مقابل آنها احساس مسئولیت داشت و کارها را برای رضای خدا انجام میداد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه عصر انقلاب و دبیرستانش را در مدرسه سعدی ادامه داد و در آنجا با جریانات و مبارزات اصیل اسلامی آشنا شد و فعالیتهایش را از همین زمان آغاز کرد. علاقه او به امام خمینی (ره) و دفاع از مردم محروم او را در خط مبارزه با رژیم ستمگر شاهی قرار داد.
در سال 1352 شمسی در رشته مخابرات و اعزام به خارج و رشته فیزیک قبول شد ولی رشته فیزیک دانشگاه اصفهان را انتخاب کرد و در این رشته تحصیلات خود را ادامه داد و همزمان دروس حوزوی را نیز کسب میکرد. منصور برای کمک به خانواده در مغازه عمویش آهنتراشی و مدتی نیز در مغازه پسر عمویش به شغل فروش لوازم خانگی مشغول بود.
فعالیتهای انقلابی شهید منصور موحدی
با شروع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در جهت گسترش شعله انقلاب در میان آحاد مردم و اقشار جامعه و با ایجاد تشکیلاتی به وسیله جمعی از دوستان و همفکرانش، فعالیت چشمگیری علیه رژیم پهلوی داشت. وی با مهدی نیلفروشزاده و عدهای از دانشجویان دانشگاه آشنا شد و همراه آنها به مبارزه دست زد.
با آغاز مبارزاتش ساواک به تعقیب او پرداخت و حتی در سال 1354 منزلشان مورد هجوم و تفتیش ساواک قرار گرفت. منصور با برپایی تظاهرات در دانشگاه و سطح شهر، تشکیل نمایشگاه کتاب به ویژه نمایشگاه بزرگ کتاب و نوار در مسجد ملک و متشکل کردن جوانان به فعالیتهای دینی و انقلابی کمک شایانی میکرد.
منصور چندین بار به خاطر درگیری با نیروهای گارد دانشگاه مجروح شد و به واسطه مبارزاتش در اوایل سال 1357 از دانشگاه اخراج و به اتهام رهبری تظاهرات دانشجویان در 26 اردیبهشت 1357 شمسی توسط ساواک دستگیر شد.
وی پس از چند هفته بازجویی در ساواک به زندان شهربانی انتقال داده شد ولی در زندان نیز به فعالیت خود ادامه داد و با اوجگیری انقلاب اسلامی در 5 آذر 1359 شمسی از زندان آزاد شد. با شروع انقلاب در چند منطقه محروم کشور سیل آمد و منصور و مهدی نیلفروشان به اتفاق دانشجویان فعال دانشگاه اصفهان به آن منطقه رفتند و قناتهای آنها را که مسدود شده بود لایروبی کردند.
تلاش برای تحکیم انقلاب اسلامی و حضور در جبهه
با پیروزی انقلاب اسلامی منصور از هیچ کوششی در تحکیم حکومت اسلامی دریغ نداشت و در تشکیل و سازماندهی نیروهای مردمی کمیته و سپاه تلاش و کوشش بسیار کرد. در اوایل تابستان 1359 شمسی با شروع غائله کردستان به سنندج رفت و در روابط عمومی سپاه سنندج مشغول فعالیت شد. او به هیچ روی آرام نداشت و همیشه کارهای سخت را انجام میداد و هیچ گونه تعلقی به دنیا نداشت.
منصور در مهر 59 پس از سه ماه فعالیت در کردستان به اصفهان بازگشت. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران همراه با عدهای از دانشجویان دانشگاه اصفهان از جمله محمّدمهدی نیلفروشزاده به جبهههای جنوب رفت و در عملیات چریکی و در شبیخون به دشمن بعثی پیشتاز بود.
منصور به همراه مهدی از همان اوایل تشکیل جبهه دارخوین به آن منطقه رفت و مسئولیت قسمتی از آن را به عهده گرفت. پس از آن نیروهای دیگری آمدند و یک خط دفاعی به نام خط شیر را جلو قوای متجاوز بعثی ایجاد کردند. او با مشاهده عدم تحرک جبههها و نیز اوضاع آشفته داخلی در اسفند 1359 شمسی به اصفهان برگشت و درخواست کرد که اگر حملهای شد او را هم مطلع کنند.
منصور که از ابتدا تلاش وسیعی برای حفظ موقعیت انقلاب اسلامی به عمل آورده بود، بار دیگر عزم خود را برای رفتن به جبهه جنوب جزم کرد و تکلیف وسایلش را مشخص کرد و با آن که جسارت و بیقراری خود را حفظ کرده بود اما به آرامش بیکران رسیده بود تا اینکه در اردیبهشت 1360 شمسی در حالی که از مادرش رضایت گرفته بود، به جبهه رفت و سرانجام در عملیات فرمانده کل قوا در حالی که فرماندهی خط شکنان و یکی از محورهای عملیاتی مهم را برعهده گرفت و از طریق کانال و از وسط دشت به قلب دشمن زد و سرانجام در همان روز عملیات در حالی که خاکریز سوم دشمن تصرف شده بود، در شرق کارون در تاریخ 21 خرداد 1360 به شهادت رسید.
پیکر پاکش را به اصفهان منتقل کردند و در گلستان شهدای اصفهان، قطعه طریقالقدس، ردیف8، شماره 57 به خاک سپردند.
فرازی از وصیت نامه شهید منصور موحدی
«به نیت اینکه برای خدا خون خود را در راه اسلام و حضرت محمد و ائمه معصومین (ع) و نایب بر حقشان امام خمینی (ره) بدهم، به میدان کارزار میروم و امیدوارم خداوند از من عاصی به لطف مغفرت و رحمتش در گذرد و این خون را در جهت اسلام قبول کند. به همه برادران و خواهران به خصوص از آشنایان خواستارم که محکم برای اسلام فعالیت کنند و بدانند شکر بسیاری از نعم که فقط یکی از آنها این انقلاب و هدایت الهی ما به وسیله الله است، را شاید تا آخر عمر نشود بجا آورد.
بایستی تلاش برای اسلام را زیاد کرد و باز این را بخصوص به دوستان سالهای جوانی و خانوادهام بیشتر تذکر میدهم، برادرم و خواهرانم انشاءالله به فعالیتهای اسلامی خود ادامه دهند و خدای ناکرده سرد نشوند، که پرخروشتر شوند. از همه دوستان و آشنایان حلالیت میطلبم به خصوص از پدر و مادرم و به خصوص از مادرم و امیدوارم با روحیه عالی خود نمونه باشند».
سیره اخلاقی شهید منصور موحدی
وی بسیار مهربان، خونگرم، جوانمرد و در برابر مشکلات صبور و با استقامت بود. با فقرا و مستمندان مهربان بود و سعی میکرد تا سرحد توان به آنها کمک کند و به دنیاپرستان بیتوجه بود. به نماز اول وقت خیلی اهمیت میداد و با خضوع و حضور قلب نماز را به جای میآورد و بعد از نماز دقایقی را به خواندن قرآن و دعا مشغول میشد.
ترس و اظهار عجز را بیایمانی میدانست و اعتقاد داشت که فقط باید از خدا ترسید. منصور نفسش را با سختیها تربیت کرده بود. به مطالعه بسیار علاقمند بود و حتی زمانی هم که زندانی شده بود به جای غذا و لباس از پدرش فقط کتاب میخواست. زاهد به تمام معنا بود و از دنیا کمتر بهره میبرد و بیشتر خدمت میکرد.
انتهای پیام/164/ح