قانون کلی و اصل قرآنی در زندگی هر انسانی/ بهانهای برای ورود به بهشت
خدا در یک آیه از قرآن به زیبایی انگشت اتهام را به سوی خود این افراد گرفته و میفرماید: «خدا حال قومى را تغییر نمىدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.»
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کم نیستند افرادی که آرزوی سعادت و خوشبختی دو جهان را در سر میپرورانند اما با این حال بسیاری از آنها این خواست مهم و ارزشمند را در پایینترین درجه اولویتهای خود نگه داشتهاند؛ چراکه برای دستیابی به این مهم کمترین زحمت و تلاش را به خود راه نمیدهند، این دسته از افراد برای دستیابی به آرزوهای زیبای خود در دنیا نه تنها گامهای مثبتی برنمیدارند، بلکه نوع عملکرد آنها نیز بر خلاف دستیابی به آرزوهایشان است؛ در این بین نه تنها خود را مقصر کاستیهای موجود نمیبینند، بلکه دائماً به دنبال مقصر جلوه دادن اطرافیان برای ناکامیهای موجودند، این در حالی است که قرآن به شیوۀ دیگری عمل میکند.
یک کلید طلایی برای ورود به موفقیت
کلید تمام ناکامیهای انسان نزد خود افراد است، در واقع انسان بیش از آنکه دیگران را باعث و بانی ناکامیهای زندگی خود قلمداد کند، باید به این موضوع بیندیشد که او برای برآورده شدن آرزوهای مثبت و خوب خود در زندگی چه تأثیر و نقشی را ایفا کرده است. هر چند هیچکس منکر وجود موانع بیرونی در دستیابی به موفقیتها نیست اما با این وجود عامل درونی در سلب موفقیتها بسیار چشمگیر و پررنگتر است، از این رو خدای متعال در یک آیه به زیبایی انگشت اتهام را به سوی خود این افراد گرفته و میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛[1] در حقیقت، خدا حال قومى را تغییر نمىدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.»
یک قانون کلی و اصل قرآنی: همیشه تغییرات به دست خود ما است
آیه فوق یک قانون کلى و اصل مهم قرآنی را مشخص میفرماید، قانونى سرنوشتساز و حرکتآفرین و هشدار دهنده! قانونی که یکى از پایههاى اساسى جهانبینى و جامعهشناسى در اسلام به شمار میآید، این قانون به ما میگوید هرگونه تغییر و دگرگونى در خوشبختى و بدبختى اقوام در درجه اول به خود آنها بستگی دارد، شانس و طالع و اقبال و تصادف و تأثیر اوضاع فلکى و مانند اینها هیچکدام پایه ندارد، آنچه اساس و پایه است این است که ملتى خود بخواهد سربلند، سرفراز، پیروز و پیشرو باشد، و یا به عکس خودش تن به ذلت و زبونى و شکست در دهد، حتى لطف خداوند، یا مجازات او، بىمقدمه، دامان هیچ ملتى را نخواهد گرفت، بلکه این اراده و خواست ملتها، و تغییرات درونى آنهاست که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا مىکند.
توّهم حل مسأله در «کاخ سفید»
در تبیین آیه فوق و تشریح اصل قرآنى مرتبط با آن لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که یکى از مهمترین برنامههاى اجتماعى اسلام به ما مىگوید هرگونه تغییرات «برونى» متکى به تغییرات «درونى» ملتها و اقوام است، و هرگونه پیروزى و شکستى که به قومى رسید از همینجا سرچشمه مىگیرد، بنابراین افرادی که همیشه براى تبرئه خویش به دنبال «عوامل برونى» مىگردند، و قدرتهاى سلطهگر و استعمارکننده را همواره عامل بدبختى و یا خوشبختی خود قلمداد میکنند، این چنین افرادی سخت در اشتباهاند، چراکه اگر این قدرتها برای اعمال نفوذ و تحرکات شیطانی و جهنمى خود، پایگاهى در درون یک جامعه نداشته باشند، کارى از آنان ساخته نیست.[2] از طرفی تا ملتی خواهان استقلال، امنیت، رشد و شکوفایی خود نباشد هیچ ابرقدرتی در جهان نیز نخواهد توانست زمینهساز پیشرفت و شکوفایی در آن کشور باشد.
سعادت و موفقیت دنیوی و اخروی در گرو تلاش جهادی
در درجه اول باید به این موضوع توجه داشت که آیات فراوانی از قرآن کریم به خوبی گویای این مطلب است که پیروزی و موفقیت دنیوی افراد در گرو تلاش، کوشش، همت و اقدام هوشمندانه خود افراد است، اینکه خدای متعال در این آیات این چنین فرموده است:
1 ـ «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ؛[3] و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست.»
2 ـ «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ؛[4] (آری) هر کس در گرو اعمال خویش است.»
بهانهای برای ورود به بهشت
همانطور که قانون و کلید طلایی سعادت گویای تأثیر و اثربخشی کار و تلاش افراد در سعادت دنیوی است، در مباحث اخروی که به مراتب دارای اهمیت و ارزش بیشتری است نیز این تلاش و کوشش افراد است که آنها را به بهشت نزدیک میکند. کسانی که سهمی از تلاش و کوشش خداپسندانه و کار جهادی و عمل صالح ندارند در توّهم رسیدن به بهشت عمر خود را تلف کردهاند. خدای متعال در قرآن کریم کسانی که بدون هیچگونه تلاش و کوششی خود را در مسیر رسیدن به بهشت میبینند این چنین توبیخ میکند: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ؛[5] آیا گمان کردید داخل بهشت مىشوید، بى آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آنچنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادى که ایمان آورده بودند، گفتند: «پس یارى خدا کى خواهد آمد؟!» (در این هنگام، تقاضاى یارى از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشید، یارىِ خدا نزدیک است!»
نکات تفسیری آیه
1-صرف اِظهار ایمان برای ورود در بهشت کافی نیست.
2-بهشت نتیجه تلاشهای مثبت و کردههای نیک انسان و صبر در برابر مشکلات و پایداری است.
3-صرف توهّم و آرزوی بهشت داشتن کافی نیست.
4-بدون امتحان وارد بهشت نمىشوید!
حکایت تفسیری:
«خباب بن ارت» که از مجاهدان راستین صدر اسلام بود، مىگوید: خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله از آزار مشرکان شکایت کردم، فرمود: امّتهایى که پیش از شما بودند با انواع بلاها شکنجه مىشدند، اما این امر هرگز آنها را از دینشان منصرف نمىکرد تا آنجا که اره بر سر بعضى از آنها مىگذاشتند و (بیرحمانه) آنها را به دو پاره تقسیم مىکردند... به خدا سوگند که برنامه دین خدا کامل مىشود و به پیروزى مىرسد تا آنجا که یک نفر سوار، فاصله میان صنعاء و حضرموت (و بیابانهاى مخوف عربستان را) طى مىکند، و از هیچ چیز جز خدا نمىترسد ... اما شما عجله مىکنید[6].
سخن آخر:
آیات فوق به یکى از سنن الهى که در همه اقوام جارى بوده است اشاره مىکند و به مؤمنان در همه قرون و اعصار هشدار مىدهد که براى پیروزى و موفقیت و نایل شدن به مواهب بهشتى، باید به استقبال مشکلات رفت و فداکارى کرد و در حقیقت، این مشکلات آزمونى است که مؤمنان را پرورش مىدهد و صاحبان ایمان راستین را از متظاهران به ایمان، آشکار مىکند. اصولاً رمز تکامل و ترقى انسانها همین است، افراد و امتها باید در کورههاى سخت حوادث قرار بگیرند، و همچون فولاد آبدیده شوند، استعدادهاى درونى آنها شکوفا و ایمانشان به خدا قویتر شود؛ ضمناً افراد لایق و مقاوم و با ایمان از افراد نالایق شناخته و صفوفشان از هم جدا شود.
* حجتالاسلام علی بیرانوند استاد حوزه علمیه
-----------------------------
پینوشت:
[1]. سوره مبارکه رعد، آیه 11.
[2]. تفسیر نمونه، ج10، ص145.
[3]. سوره مبارکه نجم، آیه 39.
[4]. سوره مبارکه مدثر، آیه 38.
[5]. سوره مبارکه بقره، آیه 214.
[6]. تفسیر نمونه، ج2، ص102. به نقل از الدر المنثور، ج 1 ص 243 و تفسیر کبیر ج 6 ص 20.
انتهای پیام/