از اوباما تا ترامپ و بایدن/ «دکترین کبک» برخی دولتمردان و بزک رنگارنگ دولتهای آمریکا در کشور
طیفی در کشور که سرنوشت سیاسی خود را به واگذاری امتیازات گزاف به آمریکا به هر قیمتی گره زده است، طی سالهای گذشته مواضع متفاوتی را نسبت به دولتهای آمریکا داشته است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، دولتهای مختلف در آمریکا طی دهه های گذشته هر کدام به نوعی و با استفاده از ابزار و روش های مختلف تلاش کرده اند بر این فشار آورده و به منافع آن ضربه بزنند؛ از تحریمهای اقتصادی گرفته تا اقدامات امنیتی و تروریستی که بارها رخ داده است. اینکه در برابر چنین دشمن و تخاصمی چه باید کرد همواره در سپهر سیاسی کشورمان محل بحث بوده است.
طیفی معتقد است که عقبنشینی در برابر تهدیدها و زورگویی های آمریکا حد یقفی غیر از تسلیم نهایی و تقدیم آزادی ملت ایران در تعیین سرنوشتشان به استعمار آمریکایی نخواهد داشت. چرا که آمریکایی ها به کم قانع نخواهند شد. سیاست چندین دهه آمریکا در قبال ایران نیز تا حدود زیادی بر این استدلال مهر تایید می زند. مقابله و تضعیف ایران، فصل مشترک روسای جمهور و دولت های مختلف دموکرات و جمهوریخواه در آمریکا بوده است.
اما در طرف مقابل برخی از جریان های سیاسی، همواره بر سازش و کوتاه آمدن در مقابل آمریکا تاکید کرده اند. بخشی از این طیف حتی در زمانی که آمریکا تحریم، ترور و تهدید و بدعهدی کرده، بعضاً تهران را مقصر ماجرا معرفی کرده اند. نگاه این عده تقریبا منطبق بر نگاه رسانهها و مقامات غربی است که همیشه ایران را مقصر میدانند. مهم نیست که ماجرا چه باشد، همینکه نام ایران باشد، قصور بر گردن تهران است.
سازش و تصور آشتی با آمریکا چند ریشه دارد. یکی اینکه یا ناشی از محاسبات اشتباه و سادهانگارانه است؛ یا اینکه عامدانه و از سر اعتیاد به استعمار است. و حالت سوم این که ناشی از ترس و سر کردن زیر برف مانند کبک باشد. اگر بخواهیم مورد آخر رو به نوعی «دکترین کبک» بنامیم، میتوان آن را دست کم در دوره چند دولت اخیر در آمریکا بررسی کرد.
دولت دموکرات اوباما
1- اوباما خوب است، کنگره نمیگذارد!
باراک اوباما برای پیروزی در انتخابات آمریکا با شعار تغییر سر کار آمد. اما عده ای در داخل کشور ما نیز آن شعار را باور کرده و به سیاست واشنگتن در قبال تهران تعمیم دادند. همان عده که الان آدرس لعن و نفرین را واشنگتن دی سی معرفی میکنند، آن موقع، «کدخدا» و توافق با او را ناجی مردم و حلال مشکلات اقتصادی ایران معرفی میکردند. اما زمانی که اوباما تحریمهای «خرد کننده» علیه ایران اعمال کرد، و چندین دانشمند هستهای در آن دوران تحریم شدند، گفتند که «شخص اوباما خوب است، اما مشکل این است که کنگره تندرو آمریکا مانع او می شود.» این توجیه در حالی بود که دولت اوباما بیشترین قطعنامهها را علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رساند و در روزهای پایانی خود حتی به توافقی که خودش منعقد کرده بود، پایبند نماند و «دبه» کرد.
2- اوباما ضعیف بود؛ ترامپ تاجر و قلدر است، می شود با او توافق بهتری کرد!
با رفتن دولت اوباما و روی کار آمدن دولت ترامپ، همین طیفی که اوباما را خیلی «نایس» و «جنتلمن» می نامید، این بار در چرخشی باورنکردنی که حکایت از انعطاف بسیار بالای آن دارد، ترامپ را فرد بهتری از اوباما برای توافق عنوان کرد. استدلال هم این بود که اوباما فردی دیپلمات مسلک و قائل به قواعد و بوروکراسی است، اما ترامپ هم تاجر و اهل معامله است و هم اینکه برای ایستادن مقابل کنگره و مخالفان به اندازه کافی دیوانه و کله شق است. پشت این استدلال، توجیه این بود که از ترامپ می شود امتیازات بیشتری گرفت و با شرایط «بیشتر در برابر بیشتر» توافق کرد. اما در همین حین بود که دولت ترامپ از برجام خارج شد.
3- ترامپ خودش خوب است، آدم بدها محاصره اش کرده اند!
مرحله بعد از خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمها، مرحله سیگنال دادن به ترامپ بود. عده ای ترامپ را از سیاستمداران دیگر غربی و آمریکایی تفکیک کرده و گفتند که آنها ترامپ را دوره کرده و بر او تاثیر میگذارند. تیم به اصطلاح B شامل بولتون، بی بی (بنیامین نتانیاهو)، بن سلمان، بن زاید تقریبا تلاشی برای تطهیر ترامپ و ارسال سیگنالی به او به منظور دعوت به مذاکره بود. این بار استدلال این بود که ترامپ خودش به دنبال توافق است، اما بولتون، نتانیاهو، بن سلمان، بن زاید و پامپئو نمیگذارند!
اما واقعیت ماجرا این بود که ترامپ حتی با اروپاییها نتوانست درباره برجام و خیلی از موضوعات دیگر توافق کند، چه برسد که بخواهد با ایران توافق کند. اگر مقصر مشکلات و اختلافات با ایران تیم B بود، مقصر اختلافات و چالشهای تاکتیکی او با اروپا چه کسی بود؟ تیم B که اساساً مشکل اساسی با اروپا ندارد.
استدلال خام و ضعیف نمایی کشور در این مدت باعث شد که دولت آمریکا جسورتر و گستاخ تر شده و به اقدامات شدیدتری علیه کشورمان دست یازد. ترور شهید سلیمانی با دستور شخص ترامپ انجام شد.
4- ترامپ دیوانه و وحشی بود، با آمدن بایدن همه چیز درست می شود!
میگویند دیوار حاشا بلند است. اما برخی مواقع و با دیدن تغییر مواضع محسوس این طیف، میتوان گفت که دیوار حاشا مرتفع است.
با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و کسب آرای بیشتر توسط جو بایدن، نامزد دموکرات، عده ای از مقامات دولتی و اصلاح طلب نتوانستند سیگنالهای اشتیاق خود را کنترل کنند. پس از انتخابات، ترامپی که روزی تاجر و اهل معامله بود، به فردی وحشی و دیوانه تغییر یافت که شکست خورده و از کاخ سفید خواهد رفت، اما با آمدن بایدن دنیا به وضعیت عادی خود بازخواهد گشت.
این طیف به موازات کمپین انتخاباتی بایدن، به تبلیغ دولت جدید آمریکا مشغول بوده است و آمدن آن را فرصتی برای رفع تحریمها عنوان کرده است.
5- بایدن خوب است، نتانیاهو نمی گذارد!
بلافاصله پس از اعلام پیروزی بایدن، ظرف یکی دو هفته رژیم صهیونیستی شهید فخریزاده از دانشمندان درجه یک هستهای و دفاعی کشور را ترور کرد! پس از ترور شهید فخری زاده، طیف مزبور با تفکیک آمریکا از رژیم صهیونیستی سعی میکند اسرائیل را بازی خراب کن، تیم «خوب» بایدن توصیف کند. اما حافظه کوتاه مدتِ عمدی این طیف ترورهای 4 دانشمند هسته ای ایران در زمانه اوباما را ظاهرا به خاطر نمیآورد. یا اینکه نمیخواهد به یاد بیاورد. علاوه بر 4 دانشمند فوق، یک سوء قصد هم به یک شخصیت هسته ای انجام شد که ناموفق بود. حمله سایبری استاکس نت در زمان اوباما و با همکاری آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه تاسیسات هسته ای ایران انجام شد.
همه این موارد به کنار، بایدن خودش به صراحت به حمایت از صهیونیستها و تمایلش به صهیونیست بودن تاکید کرده و در این میان به روابط شخصی نزدیک خود با نتانیاهو هم اشاره کرده است، چرا عده ای اصرار بر تطهیر بی اساس او دارند؟ به فرض که بایدن با نتانیاهو و اقداماتش مشکل دارد، پس چرا هیچ واکنشی را علیه ترور شهید فخری زاده نداشته است؟ اگر بایدن نگرانی انحراف سیاست آتی خود در قبال ایران است، چرا هیچ کاری نمی کند؟
6- توجیه جدید: به زودی!
حال باید منتظر نشست و دید که با روی کار آمدن بایدن و احتمالا ریختن آب سرد بر تحلیل این طیف ساده اندیش و خوش خیال، این عده ای از چه استدلال جدیدی رونمایی خواهند کرد. این طیف نشان داده است که انعطاف بالایی را در تغییر موضع در کسری از ثانیه را دارد. بنابراین با توجه به نزدیک بودن انتخابات 1400، باید منتظر بهانه جویی ها و استدلالات عجیب و غریب این جماعت بود.
ترس موهوم از آمریکا و چشم دوختن به دست یاری آن نتجه عدم تکیه بر توان خودی طی سال های طولانی در کشور بوده است. سوال ساده و اساسی این است: زمانی که کسی حاضر نباشد به خودش کمک کند و مشکلاتش را حل کند، چه دلیلی دارد که یک غریبه برای حل مشکلاتش بسیج شود؟ به ویژه اینکه آن غریبه سوء نیت و خصومت هم دارد. بنابراین کشور بیش از تغییر دولت در واشنگتن، به یک پوست اندازی و رهایی از «دکترین کبک» دارد.
انتهای پیام/.