چه "خطای راهبردی" در سال ۹۰ در تشکیل دانشگاه فرهنگیان رخ داد؟!
در سال ۹۰ هیچ یک از دانشگاههای تربیت معلم و دانشکدههای علوم تربیتی و ظرفیتهای خاص تربیت معلم در سایر دانشگاهها به آموزش و پرورش منتقل نشدند و دانشگاه فرهنگیان از طریق تغییر نام مراکز تربیت معلم گذشته، تشکیل شد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ جذب دانشآموختگان سایر دانشگاهها در وزارت آموزش و پرورش موضوعی بوده که سالهاست محل بحث و بررسی صاحبنظران است.
هماکنون فارغ از جهتگیریهای سیاسی و در یک روند تخصصی، موضوعی که نیازمند بررسی دقیق کارشناسی است، ضرورت استفاده نظام آموزش و پرورش کشور از فارغ التحصیلان سایر دانشگاهها (البته با گذراندن یک سال آموزش مهارت معلمی در دانشگاه فرهنگیان) به عنوان معلم و پاسخ به این پرسش است که آیا چنین اقدامی به معنای تضعیف دانشگاه فرهنگیان خواهد بود؟
در این مطلب سعی شده است به پرسشهایی از این دست که آیا در شرایط موجود که دانشگاه فرهنگیان با کمبودهای جدی در بخش هیئت علمی و زیرساختها مواجه است، به مشارکت سایر دانشگاهها در تربیت معلم نیازی نیست؟ مشارکت سایر دانشگاهها در تربیت معلم تا چه اندازه و به چه روشهایی میتواند انجام شود؟ مهمترین گام برای برون رفت از وضعیت کمبود معلم چیست؟ خطاهای راهبردی در هنگام تأسیس و راهاندازی دانشگاه فرهنگیان چه مواردی بود؟
«مروری بر تاریخچه و فرایند تأسیس دانشگاه فرهنگیان نشان می دهد که تعجیل در فرایند تأسیس آن سبب شد امر تربیت معلم نه تنها تقویت نشود، بلکه در بسیاری جهات تضعیف شود. کمبود شدید معلم، استفاده روبه افزایش از راهکار اضطرای و ناصحیح خرید خدمات، رسمیت بخشیدن و افزایش جذب از طریق ماده 28 اساسنامه برخی از این آسیبها است که به ناعدالتی در تأمین معلم انجامیده است.
موضوع تشکیل دانشگاه فرهنگیان از سال 87 در زمان وزارت آقای علی احمدی مطرح شد و در پس از آن، موضوع واگذاری مسئولیت آموزشهای فنی و حرفهای در دوره بعد از دیپلم از طرف آقای حاجی بابایی مطرح شد.
در تحقق این دو ایده در سال 89 در قانون برنامه پنجم توسعه واگذاری آموزشکدهها و دانشکدههای فنی و حرفهای مصوب و مقرر شد: «از ابتدای برنامه دانشکدهها و آموزشکدههای فنی حرفهای وزارت آموزش و پرورش با کلیه امکانات، اموال منقول و غیرمنقول و نیروی انسانی و دارائیها و تعهدات و مسؤولیتها از وزارت مذکور منتزع و به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ملحق میگردد.» اما در کنار مصوبه واگذاری آموزشهای فنی و حرفهای، واگذاری امر تربیت معلم از وزارت علوم به آموزش و پرورش به شکلی دیگر رقم خورد و مسیر آن به جای عبور از مجلس از شورای عالی انقلاب فرهنگی گذشت و نتیجه آن شد که در این فرایند تمام ظرفیتهای مربوط به تربیت معلم در وزارت علوم باقی ماند و آنچه که به آموزش و پرورش واگذار شد، مسئولیت تربیت معلم با همان فضا و امکانات محدود و اندک مراکز تربیت معلم بود.
اما بی تدبیری و بی توجهی به امر تربیت معلم به اینجا ختم نشد و اندکی پس از تصویب اساسنامه دانشگاه فرهنگیان، شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاریخ 11 بهمن سال 90 در اقدامی دیگر سه دانشگاه تربیت معلم تهران، آذربایجان و سبزورار را با مصوبه تغییر نام از امر تربیت معلم خارج کرده و آنها را به یک دانشگاه عمومی تبدیل کرد.
مشارکت دانشگاهها در تربیت معلم تا چه حد؟
یکی از دیدگاههای مطرح در مورد تربیت معلم، امکان مشارکت دانشگاههای دیگر در این زمینه و انجام تربیت علمی در دانشگاههای تابع وزارت علوم و تربیت مهارتی در دانشگاه فرهنگیان است.
در ابتدا توجه به این نکته لازم است که یک فرد برای استادی در تربیت و موفقیت در کار تربیت یا مربی معلم باید سه ویژگی را دارا باشد؛ اول آنکه باید دانش تخصصی آن رشته را داشته باشد، دوم آنکه آموزش مفاهیم و موضوعات آن رشته را به خوبی بلد باشد و در آن توفیق داشته باشد و سوم آنکه بتواند روش آموزش خود را به صورت پویا بهینه و به روز کند و روش آموزش درست و بهینه در آن رشته را به متقاضیان معلمی آن رشته به درستی انتقال و آموزش دهد.
بدیهی است که بهترین حالت تجمیع این سه مؤلفه در یک فرد و تجمیع افرادی با این ویژگی در یک دانشگا تحت عنوان دانشگاه تربیت معلم است. اما اگر در شرایط بحرانی و اضطراری تفکیک دو بخشی این سه مؤلفه ضرورت یابد، یعنی این که تربیت علمی در یک دوره مستقل و تربیت معلمی و مهارتی در یک دوره دیگر انجام شود، قطعاْ چنین روشی گران، کم بازده و کم کیفیت خواهد بود.
به عبارتی تربیت معلم به هر روشی دیگر غیر از دورههای یکپارچه در دانشگاه تربیت معلم یک راهکاری اضطراری و کم کیفیتتری است که هزینه و وقت زیادتری را نیاز دارد. وجود یک مجموعه اختصاصی برای تربیت معلم یک اصل انکار ناپذیر است که در گذشته و تا قبل از تأسیس دانشگاه فرهنگیان نیز وجود داشته و دارای سابقهای بیش از یکصد ساله است.
از سوی دیگر این جهتگیری که یک فرد را تربیت کنیم و ندانیم که این فرد را برای چه هدفی تربیت میکنیم و معلوم نباشد که وی بعد از اتمام تحصیلات در چه حیطهای فعالیت کند، یک روش ناصحیح است که اکنون در بسیاری از نظامهای تربیت و تأمین منابع انسانی مردود و مطرود است.
تربیت علمی بدون داشتن چشم اندازی از نیازهای شغلی جامعه یک خطای راهبردی است که نتیجه تلخ آن نرخ بالای بیکاری دانش آموختگان نظام آموزش عالی است. بنابراین اساساً این پیش فرض که وزارت علوم در زمینه تربیت علمی و توسعه رشتههای علمی درست و مناسب با نیاز جامعه عمل میکند، پیش فرض غلطی است و دفاع از این ایده که وزارت علوم تربیت علمی را انجام دهد و وزارت آموزش و پرورش تربیت مهارتی را، از اصل ایده ناصحیحی است.
زیرا تربیت علمی بدون هدف و چشم انداز شغلی فقط اندوختن مطالبی است که کاربرد آنها معین نیست. به عبارتی زمانی که استاد، دانشجو و حتی حوزه ستادی وزارت علوم ندانند که یک دانش آموخته یک رشته محض در چه حیطهای از جامعه می خواهد فعالیت کند، قطعاً نمیتوانند تربیت علمی را به درستی انجام دهند. هر چند که تربیت علمی یک شرط حداقلی برای معلمی است و بدون تربیت مهارتی و بدون آگاهی از زمینه و نحوه کاربست آن علم، ناموفق است و بیشتر شبیه یک خط تولید و خط مونتاژ است.
وجه تمایز دیگر یک استاد تربیت معلم با یک استاد یک رشته علمی محض در دانشگاههای دیگر در جهت گیریها و ارزشهای علمی و پژوهشی است. در امر تربیت معلم، آنچه بیشترین ارزش و اثرگذاری در کیفیت نظام تعلیم و تربیت را دارد، آموختن بهترین روشهای آموزش و تربیت است ولی در دانشگاههای دیگر ارزشگذاری و کیفیت به تولید مقاله و کتاب و داشتن دانشجوی دکتری و.. است، لذا از منظر شاخصهای ارزیابی نیز امر تربیت معلم یک امر تخصصی است که با شاخصهای کنونی وزارت علوم قابل سنجش نیست.
دانشگاههای وزارت علوم امکانات و منابع بیشتری دارند
اگر از زاویه دیگری به این موضوع بنگریم، ریشه بسیاری از این اختلاف به تقسیم بندی ناصحیح نظام تربیت منابع انسانی در کشور مرتبط است.اگر فرض کنیم که این مرز بندی میان وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش وجود نداشت، به جرأت میتوان گفت که بدون نیاز به هیچ بودجه، فضا، امکانات و تجهیزات جدید، دانشگاه فرهنگیان از نظر فضا و سایر امکانات به سرعت تجهیز میشد، زیرا نامه اخیر وزیر علوم اعتراف به این موضوع است که دانشگاههای تابع آن وزارتخانه فضا، امکانات و منابعی فراتر از وظایف، مأموریت و نیاز کشور در بخش غیر آموزش و پرورش در اختیار دارند.
لذا مسئله امروز تربیت معلم کشور و جدالهایی که در مورد مشارکت سایر دانشگاهها وجود دارد ریشه در این تقسیم بندیها دارد. توجه به این نکته نیز مهم است که ضعف فضا و امکانات دانشگاه فرهنگیان که ناشی از تصمیمات ناصحیح و ناعادلانه در زمان تأسیس آن است، به هیچ عنوان دلیلی بر برتری دانشگاههای دیگر و اثبات نظریه تفکیک علمی و تربیتی نیست و نباید به این نتیجه برسد که تربیت معلم نباید به صورت اختصاصی و یک تخصصی علمی یکپارچه نگریسته شود.
در این میان آنچه اهمیت دارد ناهماهنگی وزارت علوم و آموزش و پرورش است و حتی تقابل این دو در زمینه بسیار مهم تربیت معلم است. به نظر می رسد یکپارچه سازی نظام تربیت منابع انسانی کشور از پیش دبستانی تا دانشگاه در یک وزارتخانه و واگذار ی علوم محض و پژوهشهای علمی محض به معاون علمی رئیس جمهور یکی از این راهکارها است. در چنین وضعیتی یک نظام یکپارچه تربیت منابع انسانی میتواند بسیاری از خلاءها و ناهماهنگیهای میان این دو وزارتخانه را مرتفع سازد.
چند پیشنهاد به وزیر علوم
در خصوص نامه اخیر وزیر علوم، چند نکته قابل توجه است، نکته بسیار مهم این است که او به شکل غیرمستقیم گفته است که ظرفیت موجود دانشگاههای آن وزارتخانه فراتر از نیاز کشور به رشتههای غیر معلمی است و ظرفیت خالی داشگاههای تابع وزارت علوم در حدی است که بتوانند تمام منابع انسانی موردنیاز آموزشوپرورش را در دوره چهار ساله تربیت کند لذا پیشنهاد میشود با یک نگرش ملی و به دور از هر گونه مرز بندی میان نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی، ظرفیتهای مازاد کنونی را که در واقع متعلق به تربیت معلم کشور هستند را و به خصوص سه دانشگاه تربیت معلم تهران، آذربایجان و سبزواریا معادل آنها را از ظرفیتهای ممکن سایر دانشگاهها مانند پیام نور به آموزش و پرورش و نظام تربیت معلم واگذار کنند.
بر مبنای گزارش عملکرد منتشر شده توسط سازمان برنامه و بودجه، تعداد ردیف استخدامی تخصیص داده شده سال 97 برای جذب در دوره چهارساله دانشگاه فرهنگیان 10 هزار نفر و دوره مهارت آموزی ماده (28) اساسنامه 7 هزار نفر است و در سال 1398 تعداد جذب در دوره چهار ساله دانشگاه فرهنگیان 25 هزار نفر و دوره مهارت آموزی ماده (28) اساسنامه 15 هزار نفر است
| سال 97 | سال 98 | سال 99 | درصد رشد از سال 97 تا 99 |
تعداد دانشجو | 58260 | 66000 | 70000 | 38 درصد |
تعداد مهارت آموز | 10,000 | 15,000 | 25,000 | 150 درصد |
سؤال: با وجود هزینه بسیار زیاد ملی در پذیرش ازطریق ماده 2828، چرا رشد تعداد مهارت آموزان دوره یکساله بیشتر از سه برابر رشد دانشجویان دوره چهار ساله است؟
کمبود معلم، نتیجه خلاء مدیریت راهبردی منابع انسانی در آموزش و پرورش
روی آوردن به راهکارهای اضطراری خرید خدمات آموزشی و پذیرش از طریق آزمون استخدامی(ماده 28) و افزایش هر ساله پذیرش از این دو روش نشان میدهد که تأمین و تربیت معلم کشور تا رسیدن به حداقلهای لازم فاصله زیادی دارد.
اما مهمترین گام برای برون رفت از این وضعیت و مهمترین خلاء در این زمینه چیست؟ در اولین اصل زیر نظام جذب منابع انسانی در مبانی نظری تحول بنیادین ذکر شده: «سیاستهای حاکم بر جذب و تربیت منابع انسانی باید از تنوع کافی برخوردار بوده و منجر به تأمین وذخیره سازی منابع انسانی شود» به جرأت میتوان گفت اگر شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورا عالی آموزش و پرورش فقط به همین یک اصل مقید بودند و راهبردهای بخش منابع انسانی آموزش و پرورش را بر این مبنا تعیین میکردند، آموزش و پرورش نه تنها کمبود معلم نداشت، بلکه دارای ذخیره منابع انسانی شایسته و با صلاحیت نیز بود. بررسی مصوبات این دو شورا نشان میدهد که آنها اصول اساسی و بنیادین خود را در مصوبات بعدی کاملاً نقض کردهاند.
افزایش دانشآموزان تحت پوشش طرح خرید خدمات از 120 هزار نفر به 700 هزار
کمبود بیش از 197 هزار معلم در سال تحصیلی جاری و تأمین حدود 50 درصد از معلمان مورد نیاز از روشهای اضطراری و ناصحیح در 10 سال اخیر یکی از نتایج تلخ بی اعتنایی به این اصول است. در سال 94 دانش آموزان تحت پوشش طرح خرید خدمات آموزشی 120 هزار نفر بودند که در سال 99 به حدود 700 هزار نفر افزایش پیدا کردهاند. پذیرش از طریق آزمون استخدامی نیز در سال 94 کمتراز 10درصد ظرفیت دانشگاه فرهنگیان بود که اکنون به بیش از 57درصد افزایش یافته است.
انحصارگرایی در تربیت معلم!
رویکردهای سیاسی در مواجهه با مسئله ملی و بسیار مهم تربیت معلم سبب شده است که نظام تربیت معلم در انحصار یک تفکر و یک روش ناکارآمد قرار گیرد. تفکر انحصار گرایی که از یکسو با اشتباهات راهبردی در تشکیل دانشگاه فرهنگیان از طریق شورای عالی انقلاب فرهنگی نتوانست استلزامات و پشتیبانیهای لازم را از این دانشگاه فراهم آورد؛به هیچ عنوان نمیتوان تربیت و تأمین معلم شایسته برای همه نقاط کشور و عدالت آموزشی را فدای یک تفکر ناصحیح حتی در پوشش دانشگاه فرهنگیان کرد.
نقد عملکرد دانشگاه فرهنگیان به معنای مخالفت با وجود آن نیست
آری دانشگاه فرهنگیان مهم است چون این دانشگاه «معلم تربیت» میکند نه این که دانشگاه فرهنگیان مهم است چون ادعا میشود که در سال 90 تأسیس شده است. برخی تأسیس دانشگاه فرهنگیان را یک کار و ایده جدید معرفی کرده و معتقدند که نقد عملکرد و فرایند تأسیس این دانشگاه، مخالفت با اصل وجود این دانشگاه است. در این مورد نیز باید گفت وجود یک مجموعه اختصاصی برای تربیت معلم یک اصل انکارناپذیر است که در گذشته و تا قبل از تأسیس دانشگاه فرهنگیان نیز وجود داشته و دارای سابقهای بیش از 100 ساله است لذا آنچه که در اینجا نقد میشود ضرورت وجود دانشگاه فرهنگیان و دانشگاهی اختصاصی برای تربیت معلم نیست، بلکه خطاهای راهبردی در فرایند مستقل کردن نظام تربیت معلم از وزارت علوم است.
آنچه که در سال 90 بنا بود اتفاق بیافتد، واگذاری مدیریت ستادی دانشگاهای تربیت معلم کشور از وزارت علوم به وزارت آموزش و پرورش بود. یا به عبارتی بنا بود امر تربیت معلم که در گذشته بخشی از آن در مراکز تربیت معلم و آموزشکدههای فنی وزرات آموزش و پرورش و بخش دیگری از آن در دانشگاههای تربیت معلم، دانشکدههای علوم تربیتی و رشتههای تعهد دبیری برخی دانشگاههای برتر کشور انجام می پذیرفت یکپارچه شود و در ذیل وزارت آموزش و پرورش قرار گیرد اما متأسفانه در سال 90 با غلبه سلایق و تفکرات جناحی این موضوع به شکلی ناصحیح انجام پذیرفت و نتیجه آن شد که هیچ یک از دانشگاههای تربیت معلم و دانشکدههای علوم تربیتی و ظرفیتهای خاص تربیت معلم در سایر دانشگاهها به آموزش و پرورش منتقل نشدند و دانشگاه فرهنگیان از طریق تغییر نام مراکز تربیت معلم گذشته، تشکیل شد.
لذا نخستین اقدامی که باید در زمان تشکیل دانشگاه فرهنگیان انجام میشد این بود که «تمام دانشگاههای تربیت معلم و دانشکدههای علوم تربیتی ذیل وزارت علوم، تحقیقات و فناوری با تمام امکانات، اموال منقول و غیرمنقول و نیروی انسانی و دارائیها و تعهدات و مسؤولیتها از وزارت مذکور منتزع و به وزارت آموزش و پرورش ملحق میشدند.»
پایان بخش نخست...
حجت الله بنیادی؛ استاد دانشگاه فرهنگیان
انتهای پیام/