گزارش اولین روز سینما حقیقت|از داستان قاچاق "پرنده رقاص" به قطر تا پرونده محرمانه "مک فارلین"
در روز اول از چهاردهمین جشنواره سینماحقیقت، چند مستند خوب به نمایش درآمد و مراسم بزرگداشت زندهیاد خسرو سینایی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اولین روز از برگزاری چهاردهمین دوره جشنواره سینما حقیقت در حالی برگزار شد که نمایش برخط آثار فضای جدیدی را پیشروی علاقهمندان به سینمای مستند قرار داد. بسیاری از مستندسازان شهرستانی که در دورههای گذشته برای نمایش آثار باید به تهران و سینماچارسو میآمدند، امسال به راحتی میتوانند آثار را ببینند. همچنین دیگر خبری از صفهای طولانی سالنهای چارسو و یا تمام شدن بلیط نیست اگر چه در کنار تمام این مزایا، امکان تماشای فیلم در کنار کارگردان و گپوگفتی با او پس از اکران وجود دارد. هر چه هست شرایطی است که به کل دنیا تحمیل شده و نمیتوان با آن مبارزه کرد.
در اولین روز از چهاردهمین جشنواره سینماحقیقت مستندهای «انیمیشن ایرانی»، «آنجا سپیده دم»، «درباره پدر، درباره مرگ»، «فریاد بلوط»، «آلوسان»، «آخرین نفسها»، «طاهر»، «هوبره»، «به یک آن» در بخش ملی، مستندهای «پسقله» و «روایت جهاد» در بخش کرونا، مستندهای «دز هنوز از شهر من میگذرد»، «قمار» و «کراس» در بخش شهید آوینی، «آلاگل» و «زیر این چتر باران میبارد» در بخش کارآفرینی و مستند دیوانگی به عنوان نمایش ویژه به نمایش درآمدند. در زیر نگاهی به چند مستند روز اول داریم:
رقصیدن «هوبره» را دیدهاید؟!
شاید بهترین مستند روز اول، «هوبره» به کارگردانی فتحالله امیری و نیما عسگری است، اثری در ژانر حیات وحش که با نگاهی متفاوت ساخته شده است. شاید هنوز هم بسیاری از ایرانیان با شنیدن نام مستند حیات وحش به یاد صحنههایی از شکار آهو توسط شیر در جنگلهای آمازون میافتند، غافل از اینکه در جای جای کشورمان زیستگاه گونههای جانوری بسیار خاصی است که تماشای آنها بسیار مسرتبخشتر از شکار آهو است.
امیری و عسگری که پیش از این با ساخت مستند «در جستوجوی پلنگ ایرانی» تصاویری از پلنگ ایرانی را برای اولین بار نشان داده و مهارت خود در ساخت مستندهای حیات وحش را به اثبات رساندند، در جدیدترین فیلم خود به دنبال «هوبره»، پرنده خاص شکاری رفتند تا ردپایی از بزرگترین قاچاق پرندگان از ایران به کشورهای حاشیهنشین خلیج فارس را دنبال کنند. در حقیقت هدف اصلی فیلم، شناخت قاچاقچیان و آگاهیبخشی درباره خیانت بزرگی است که صورت میگیرد اما در کنار اینها تصاویر نابی از زیست این حیوان نیز به تصویر کشیده میشود.
اوج این تصویرها جایی است که روزها در بیابانهای گرم، دوربین به دست منتظر میمانند تا فیلمی از رقصیدن هوبره را ضبط کنند! که البته این اتفاق رخ میدهد و به قول یکی از کارگردانها اولین تصویر از رقصیدن این پرنده زیبا در ایران توسط مستندساز ایرانی ضبط میشود.
«آلوسان»، ماجرای مرزبانانی که از جانشان گذشتند
دیگر مستند خوب روز اول، مستند نیمه بلند «آلوسان» است. این مستند به کارگردانی محسن اسلامزاده به روایت دو مستندساز دیگر، یعنی سعید فرجی و میثم صبوحی است که نه در قلب تهران و 01 ارتش بلکه در نقطه صفر مرزی یعنی مرز آذربایجان غربی با کشور همسایهمان، ترکیه ساخته شده است. این مستند ماجرای یک عملیات بسیار سخت برای مرزبانان ناجا را به تصویر کشیده که تیم مستندساز همراهشان شده و اتفاق عجیبی را که در مسیر برایشان رخ میدهد ثبت کرده است.
در کنار روایتی که این مستند از زحمات شبانهروزی مرزبانان ناجا دارد، اصول فیلمسازی هم به درستی رعایت شده است، تصاویر بسیار خوب در کنار طبیعت بکر منطقه چشمنواز است و البته قراردادن چند روایت عاطفی از سربازانی که ماههاست پدر و مادرشان را ندیدند، جنبه دراماتیک نیز به این فیلم بخشیده است.
«آنجا سپیدهدم»، مستندی موبایلی و ای کاش کمی کوتاهتر!
در بخش مستند بلند ملی، اثر «آنجا سپیدهدم» به نمایش درآمد. مستندی با حال و هوای کرونایی که توسط یک فیلمساز-پرستار ساخته شده است.
محسن جهانی فیلمساز است اما شغل اصلی او پرستاری است؛ او که پرستار بخش سوختگی یکی از بیمارستانهاست در اقدامی عجیب تصمیم میگیرد در روزهای اوج کرونا خود را به بخش ICU بیماران کرونایی منتقل کند و حال و هوای این بخش را از روزهای پایانی اسفند تا نیمه فروردین روایت کند. طبیعی است که اطرافیان او و بهویژه همسرش با این تصمیم مخالفت کنند اما او تصمیم خودش را گرفته و خیلی زود وارد این بخش میشود.
داستان اصلی فیلم، روایت حال و هوای این پرستار فیلمساز است؛ او در روزهای شیفت به بیمارستان میرود و شبها مجبور است در خانهای خالی، بدون حضور همسر و تکدخترش، شب را به صبح برساند. او روزها شاهد تصاویر ناراحتکننده از دست دادن بیماران و حتی همکارانش است و در شبها نیز باید با مشکل عاطفی خود یعنی دوری از عزیزانش کنار بیاید.
جهانی برای ساخت این فیلم از دوربین تلفن همراه خود استفاده کرده و به دلیل حضورش در بخش بیماران کرونایی تمام تصاویر را با همین دوربین ضبط کرده است. این شیوه تصویربرداری به خوبی انجام شده و اصلاً شاهد تصاویر بیکیفیت یا تصاویر برهمریخته ناشی از لرزش دست نیستیم اما زمان طولانی این فیلم سبب شده است که مخاطب در بخشهایی از فیلم از تصاویر تکراری روزمره خسته شود.
بدون شک هدف این مستندساز، بیشتر روایت تنهایی ناشی از این بیماری و مشکلات عاطفی یک پرستار در کنار خستگیهای کار کردن در خط مقدم است. این انتخاب، هوشمندانه است چرا که در مدت 10 ماه گذشته مستندهای زیادی از بیماران کرونایی و ایثار پرستاران ساخته شده است. «آنجا سپیدهدم» شیوهای متفاوت داشت و سوژهای جدید اما ای کاش حداقل 15 دقیقه کمتر بود.
چه کسانی از سفر محرمانه مکفارلین به تهران خبردار بودند؟
مستند «قمار» در بخش شهید آوینی، اثر قابل توجه روز اول جشنواره بود. این مستند که به کارگردانی سیدمهدی دزفولی ساخته شده است، پشت پردهای از حضور یک مقام آمریکایی به نام مک فارلین در ایران است که برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی رخ میداد.
در بحبوحه جنگ در سالهای 1364 اتفاقی عجیب و غریب توجه بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران خاورمیانه را به خود جلب کرد؛ هواپیمایی که از ایرلند به سمت ایران در حال پرواز بود، مهمان ناخواندهای داشت که ترجیح داده بود پاسپورت خود را کنار گذاشته و با پاسپورت جعلی ایرلندی پای به ایران بگذارد. هواپیمای او در حالی در مهرآباد به زمین نشست که به غیر از چند تن از مسئولین مابقی ایرانیان از این سفر بیخبر بودند اما با تدبیر بنیانگذار کبیر انقلاب، امام خمینی(ره) این ماجرا رسانهای شد تا پشت پرده عجیب این سفر سوژه مستند «قمار» شود.
این فیلم مستند با اسنادی از منابع داخلی و خارجی پشت پرده این سفر را فاش کرده و ضمن بیان دلیل، مسئولینی که از این ماجرا خبردار بودند را معرفی کرده است.
دانشجویان جویای کار «دیوانگی» را از دست ندهند!
مستند نمایش ویژه روز اول، اثر «دیوانگی» بود. مستندی با روایتی متفاوت که دیدنش به دانشجویان جویای کار توصیه میشود.
نام سید محمدصادق کشاورزی در تابستان 1397 بیش از هر زمان دیگری دیده و شنیده شد چرا که او رتبه 2 کنکور ریاضی در همان سال بود. بنابر باور سنتی، رتبههای تک رقمی باید دانشگاه صعنتی شریف را انتخاب کنند و البته رشته برق یا کامپیوتر. محمدصادق کامپیوتر را انتخاب میکند و وارد دانشگاه میشود اما گویا همه چیز بر وفق مراد او نیست، پس تصمیم میگیرد به جستوجو پرداخته و آیندهای متفاوت از هم کلاسیهای خود را انتخاب کند.
آشنایی او با چند شرکت استارتاپ، جمعی از محققین و البته تحقیق درباره مهاجرت به خارج از ایران گزینههایی است که جلوی پای او قرار میگیرد اما تصمیم نهایی این رتبه برتر کنکور چیز دیگری است.
برگزاری مراسم زندهیاد خسرو سینایی
در روز اول برگزاری جشنواره سینماحقیقت، مراسم بزرگداشت زندهیاد خسروسینایی نیز برگزار شد.
حمیدیمقدم در این مراسم گفت: امروز در این لحظههای دلنشین و در آستانه آغاز جشنواره چهاردهم «سینماحقیقت» یاد میکنیم از اساتیدی که امروز بین ما نیستند. خسرو سینایی از درخشانترین نامها در سینمای مستند ایران است. فیلمسازی در جستجوی حقیقت و دانایی با آثاری سراسر تلاش و تکاپو که تا دیروز کنار ما بود و امروز ستارهای در کهکشان است. یادی از شاعر سایهها، زندهیاد خسرو سینایی آغازگر جشنواره چهاردهم «سینماحقیقت» است.
گیزلا سینایی همسر زندهیاد سینایی هم در بخش دیگری از این رویداد بیان کرد: در راه بودم که فکر میکردم این تابستان 54 سال است که ما ازدواج کردهایم و در سالگرد ازدواجمان او در بیمارستان بستری بود. شما همه در مورد او و فعالیتهایش گفتید اما من میخواهم از آشناییمان بگویم. ما هر دو دانشجو بودیم و او فرد باسوادی بود. من علاقه به هنر داشتم و دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که اهل هنر باشد.
سینایی در ادامه گفت: او 9 سال منتظر به نتیجه رسیدن فیلمش «قطار زمستانی» بود اما نشد. آقای سینایی چهرهای اجتماعی داشت و همه او را دوست داشتند و فرد متواضع و باسوادی بود. من منش او را دوست داشتم. او من را به ایران زمین آورد، چیزی از ایران نمیدانستم اما فرد کنجکاوی بودم و از عشق و کنجکاوی به ایران آمدم. ادبیات شرق را میخواندم و همیشه دوست دارم در مورد ایران بدانم. نگران کار خودم بودم و نمیدانستم که در ایران میتوانم نقاش باشم یا نه که به من گفت دوستان زیادی دارد و میتواند به من کمک کند. او با عشق و دوست داشتن به من کمک میکرد.
انتهای پیام/