۱۷۲ ویژگی سردار دلها-۲|از منطق زیبای حاج قاسم تا رضایت پوتین برای حمله به داعش/ سردار سلیمانی نماد «امید» به مظلومان بود
سردار احمد کریمپور مشاور ویژه سردار قاسم سلیمانی در گفتگو با تسنیم به ۱۷۲ ویژگی این شهید والامقام اشاره کردهاست و قرار است در چند بخش منتشر شود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 13 دی ماه سالروز یکی دیگر از جنایتهای استکبار جهانی آمریکای جنایتکار علیه ملت ایران است؛ اقدامی که نه تنها مردم کشورمان بلکه تمام آزادیخواهان جهان را در غمی بزرگ فرو برد.
رئیسجمهور خبیث و جنایتکار آمریکا در چنین روزی دستور ترور بزرگ مردی را داد که بسیاری از مردم مظلوم منطقه از لبنان و سوریه گرفته تا افغانستان و عراق احساس آزادگی و حمایت این بزرگ مرد را چشیده و توانستهاند از یوغ استکبار رهایی یابند.
سردار رشید اسلام، سپهبد شهید، قاسم سلیمانی، مردی که از جوانی میدانهای نبرد را ترک نکرد و همواره لباس مجاهدت را به تن داشت. مبارزی که در دوران جوانی عملیاتهای تأثیرگذاری را علیه رژیم بعث عراق انجام داد و بعد از آن با استفاده از تجربیات دفاع مقدس، جنوب شرق کشور را از لوث وجود اشرار و گروهکهای تروریستی مسلح پاکسازی کرد و طعم زندگی آسوده و بیدغدغه را به مردم آن منطقه چشاند.
پس از آن هم با نظر مقام معظم رهبری فرماندهی نیروی قدس سپاه را برعهده گرفت و به حمایت از مردم بیپناه و مظلوم منطقه پرداخت. مردمی که روزگاری گرفتار طالبان، داعش و رژیم جنایتکار صهیونیستی قرار گرفته بودند. ایشان میدان مبارزه را ترک نکرد و آنچنان علیه دشمن پیکار کرد و در سراسر جهان پوزه آنها را به خاک مالید که دیگر نتوانستند حضور ایشان را تاب بیاورند. بر همین اساس شخص اول دولت آمریکا به صورت ناجوانمردانه دستور ترور ایشان را صادر کرد و در حال انجام مأموریت به شهادت رسید.
به همین دلیل خبرگزاری تسنیم در نظر دارد با توجه به سالروز شهادت شهید قاسم سلیمانی به خصوصیات اخلاقی، ابتکارات، اقدامات و مجاهدتهای این شهید بپردازد. از این رو برای آشنایی بیشتر با دوستان، همرزمان و فرماندهان ایشان گفتوگو کردهایم. در این قسمت سردار احمد کریمپور مشاور ویژه سردار سپهبد قاسم سلیمانی به ویژگیهای و خصوصیات اخلاقی این شهید والا مقام اشاره میکند که تا سالروز شهادت ایشان در چند قسمت منتشر خواهد شد. قسمت اول این گفتگو طی روزهای گذشته منتشر شده و در این قسمت بخش دوم را میخوانید:
سردار احمد کریمپور مشاور ویژه سردار سپهبد قاسم سلیمانی در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم اظهار داشت: بنده در چهار حوزه، سردار دلها را مورد پژوهش و نگرش قرار دادم. 1- حاج قاسم سلیمانی، 2- نگاه حاج قاسم سلیمانی، 3- نگاه به حاج قاسم سلیمانی، 4- مکتب سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
وی در بخش دیگری از سخنان خود به خصوصیات اخلاقی سردار قاسم سلیمانی که پیشتر به 56 خصوصیات آن اشاره کرده بود، پرداخت و گفت:
- او با آن شجاعتی که داشت به دهان خطر میرفت ولی کاملاً مراقب جان نزدیکان و اطرافیانی که در کنار او بودند، بود.
- او یک انقلابی به تمام معنا بود ولی کاملا مراقب بود در باند و گروه و حزبی وارد نشود و اهل جناح بازی نبود.
- او عضو هیچ حزب و گروه و باندی نبود بلکه پایبند کامل انقلاب و خط امام(ره) و رهبریت معظم انقلاب بود و با بصیرتی که داشت جوسازیهای سیاسی او را نمیگرفت.
- او با کمک ملتهای منطقه تمام نقشههای نامشروع آمریکا را در منطقه خنثی کرد.
- او توانست تمام برنامهریزیهای آمریکا و استکبار جهانی که با پول بعضی از کشورها و تبلیغات وسیع آمریکا در منطقه در حال انجام و اجرا بود را خنثی کند.
- او دست تمام فلسطینیها را پر کرد، به طوری که یک منطقه کوچک مثل نوار غزه در مقابل اسرائیل ایستاد و بلاهایی سر او آورد که قبول کردند پس از 48 ساعت آتشبس کنند.
- او با رفتن به عراق به عنوان مشاور فعال در کنار عناصر مومن و شجاع و جوان و مرجعیت معظم آن کشور و دولت آن کشور، تمام نقشههای آمریکا که میخواست در عراق و لبنان و سوریه اجرا شود را خنثی کرد.
- او با رفتن به کمک حزبالله در لبنان عامل شد که روز به روز این مجموعه قویتر و موفقتر شود.
- او با رفتن به مناطقی که آمریکا و اسرائیل برنامههای خاص داشت مثل لبنان که بیروت را هم بگیرد توانست افراد با استعداد را کشف کند مثل ابومهدی المهندس که صاحب تمام تفکرات خود او باشند. حتی نورانی بودن چهره این شهید مثل شهید سلیمانی بود.
- او نه فقط برای جهان اسلام آماده رفع مشکل بود، که هرکس به او رجوع میکرد اگر مشکل داشت هر طور شده مشکل او را حل میکرد.
- او در تمام دوران زندگی این جوانمردی را داشت که اگر تصمیمی میگرفت پای آن تصمیم استقامت به خرج میداد.
- او صاحب یک تواضع و فروتنی بود که جهانیان برای این ویژگی او احترام خاصی قائل بودند و هستند و این ویژگی عامل شده بود که ایشان در وصیت نامهاش برای خود عنوان سرباز قاسم سلیمانی را انتخاب کرد.
- او تمام ایرانیها را فرزندان این آب و خاک میدانست حتی آنهایی که در خارج از کشور زندگی میکردند.
- او با داشتن این پشتیبانی قوی که باور آن را داشت که رهبریت فرمانگیر از امام معصوم است صاحب و مظهر صداقت و تقوا و اخلاص و کمک به محرومان شده بود به همین دلیل تمام عالم ستمدیده او را دوست داشتند و شاهد این وجود الهی حضور میلیونی مردم جهان از مسلمانان چه شیعه و چه سنی و از همهی فرقههای این دین و مسیحیت و زرتشتیها و حتی کسانی که صاحب دین نبودند ولی آزاده بودند در مراسم شهادت ایشان بود.
- او صاحب یک قدرت دیگری علاوه بر نظامی و سیاسی بودن شده بود که اگر کسی در مقابل او حرفی میزد ولی ذات و اصل سخنی او پایه دیگر در دل گوینده داشت خیلی زود ذهن و هدف و عقیده ی گوینده را میفهمید. یکی از فرماندهان زیر دست او میگفت به پیرمردی در یک عملیات مرخصی دادم که به شهرش برگردد که با داشتن چند اولاد نکند شهید شود و وقتی در خروج از پادگان سردار را میبیند ایشان میگوید کجا؟ میگوید به من مرخصی دادند میگوید برگرد کسی مرخصی نمیرود با او پیش فرمانده میآید و میگوید چرا مرخصی دادی میگوید گفتم به جای ایشان جوانی را بگذارم. سردار میگوید تو ترسیدی که او شهید شود. خداوند اگر برای کسی شهادت نوشته باشد تو جلوی او را نمیتوانی بگیری و اگر ننوشته باشد شهید نمیشود .او میگفت این پیرمرد در چند عملیات شرکت کرد و شهید نشد و حالا هم زنده است.
- او در تمام دوران خدمت خود هم به نیروهای خود توجه داشت و هم به حفاظت نیروهای خود توجه داشت و حتی به غذای رزمنده و نیروهای خود اهمیت میداد که نکند از آنها غافل شده باشد و اگر کسی مأموریت خود را خوب انجام میداد تشکرش تنها زبانی نبود بلکه او را بغل میکرد و میبوسید و از او تشکر میکرد.
- او با این گونه رفتارها نمی خواست عزت خود را بالا ببرد بلکه مواظب افراد تحت امر خود بود. او یقین داشت که خداوند باید عزت بدهد و هرکسی دیگری بدهد گرفتنی خواهد بود.
- او افراد اهل دل را خیلی دوست داشت و از معاشرت با اینگونه اشخاص خیلی لذت می برد و دوست داشت در کنار آنها بماند.
- او به تمام دوستان خود میگفت در زندگی در مقابل هم جبهه نگیرند با هم دوست و رفیق باشید تا عزیز شوید با هم ارتباط داشته باشید همه دوستان او در زندگی این گفته را قبول کردند و دارند و حالا هم عمل میکنند.
- او عاشق جلسه با جوانان امروزی که حتی با او هم فکر نبودند بود و سفارش میکرد در کنار جلسههای قرآنی با آنها هم جلسه بگذارید.
- او معتقد بود مردم به طور فطری سالم و پاک هستند و اگر قصور و تقصیری و یا حتی بی اعتقادی در افراد جامعه دیده میشود، ناشی از کم لطفی و بی توجهی مدیران و مسئولین هست و ما هستیم که محکومیم نه آنها.
- او با متخلفان روحیهی پدرانه و اغماض داشت ولی با نظامیان برخورد میکرد و افراد مختلف نظامی میدانستند که او از روی علاقه و محبت برخورد میکند و از این برخورد رضایت داشتند و او هم کاری میکرد که پس از مدتی ناراحتی را از دل متخلف بیرون میآورد و نسبت به خودش راضی میکرد.
- او در فراگیری استعداد خاصی داشت که زبانزد بود. وقتی وارد سپاه شد با این که سابقه نظامی نداشت ولی در مدت کوتاهی استعداد خود را در سطح فرماندهی نشان داد و موفق هم بود.
- او با این استعداد فراگیر در مدت بسیار کمی مربی آموزش شد. یعنی هم رزمندگان او را قبول داشت و هم سپاه و مسئولین و سیستم سپاه او را پذیرفت و پس از مدت بسیار کمی به عنوان فرمانده جنگ در عملیاتها حضور داشت (کرخه و طریق القدس).
- او با این استعداد و توان نظامی و سیاسی صاحب بیان زیبا و عالی و صاحب منطق مثبت شد که وقتی با پوتین مذاکره و صحبت میکند، او را مجاب به مبارزه با داعش میکند.
- او را در عالم دیدیم که با این رفتار و گفتار درست و اثرگذار روی فطرتها توانست صاحب مدیریت در چند جبهه مثل عراق، لبنان، سوریه و افغانستان باشد و جرثومه فساد داعش را براندازد.
- او با این بینش و اعتقاد در همه جنبههای لازم همیشه اراده خود را بردشمن تحمیل میکرد و تغییرات در جبهه مقابل به وجود میآورد.
- او با توان بالای کسب اطلاعات از دشمن، جلوی تمام برنامهریزیهای دشمن را گرفت و در تمام کشورها، هدف دشمن را خنثی کرد و اراده ضدآمریکایی خود را در مقابل استکبارپیاده کرد.
- او با اراده محکم ضدآمریکایی خود، به سران کشورهایی که کشورشان اشغال شده بود، امید می داد که شما پیروز هستید فقط باید مقاومت کنید و با مردم خود باشید. این امید دادن و قدرت و توان او همیشه سران را در رفع اشغال کشورشان موفق جلوه داده.
- او با دادن این افق موفق در پیروزی، اتحاد کشورهای سوریه، عراق و لبنان را به دنبال آورده بود. گویا او میدید که در آینده این کشورها پیروز هستند و به همین خاطر امید میداد و دیدیم جنگ 33 روزه شد 22 روزه و سپس 8 روزه و در نهایت تسلیم شدن اسرائیل.
- او با این نگاه «موقعیتبین» در کشورهایی که به آنها مشاوره میداد هم مکتب دینی و اعتقادی را رشد میداد و هم قدرت سیاسی آنها را بالا میبرد و هم شاهد رشد چشمگیر قدرت نظامی آن کشورها در ابعاد ملی و عقیدتی و مردمی میشد.
- او همیشه یقین داشت که در مقابل دشمن پیروز میشود چون مولا و مقتدای او این ماموریت را به او داده بود، که برو و از ملتهای مستضعف دفاع کن که حتماً پیروز خواهی شد. این تابع بودن ایشان از رهبری عامل اصلی قدرت بالای او در پیروزیهای ایشان بود.
- او حتی با دشمنان آن طور بود که مثلا اوباما به سید حسین شهرستانی وزیر نفت عراق گفته بود با اینکه ما میدانیم قاسم سلیمانی دشمن ما است ولی ما برای او احترام خاصی قائل هستیم.
- او آنقدر به همنشینی با جوانان علاقه داشت که اگر با یک وسیله عمومی مسافرت میکرد، غیر ممکن بود که یک جوان امروزی را کنار خود قرار ندهند و با او هم صحبت و همکلام نشود. حتی اگر با هواپیما میرفت این اقدام را در آن زمان کم، عملی میکرد و جوانی را در کنار خود میآورد و گرم صحبت میکرد.
- او یک فرد معمولی بود ولی با ارتباطات معنوی و اخلاصی که داشت به او وصل شده بود، روی زمین راه میرفت ولی زمینی نبود، انگار زمینیها را نمیدید و او آسمانی شده بود، تمام امیدش به آسمانی بودن بود و به همین دلیل ترسی از دشمن نداشت و دیدیم شهید سلیمانی از سردار سلیمانی قوی تر شد.
- او هر روز نسبت به روز قبلش عبادتش بیشتر بود و با این آموزهی خود، غرور و تکبر خود را زیر پا گذاشته بود.
- او به جایگاهی که نظام جمهوری اسلامی به او داده بود در برخوردها با افراد جامعه نگاه نمیکرد و انگار همان کارگر و پیمانکار دوران جوانی بود.
- او اگر دوستانی که در جوانی داشت، میدید، همانطور رفتار میکرد که آن زمان میداشت، انگار هیچ فرقی نکرده بود.
- او با وجود موقعیت و جایگاه نظامی که سرلشکر بود وقتی مسئولین قبل خود حتی استاد کارهای قبل خود را میدید همان احترام گذشته را به آنها میگذاشت و اگر میشد آنان را نزدیک خود در مراسمها میآورد.
- او با این روحیه تواضع و بیآلایشی وقتی خانه شهدا میرفت به عنوان مهمان رسمی نمیرفت بلکه به عنوان فرزند آنها یا دوست آنها میرفت.
- او اگر به خانوادهای که فرزندی شهید داشت میرفت مثل این بود که به خانه خود میرفت. مثل مادر شهید علی شفیعی را مدتها به عنوان مادر خود به خانه خودشان برد و ایشان با خانواده خودش مدتی زندگی کردند و حتی او را به سفر حج فرستاد و همیشه مثل مادر خود از او احوالپرسی میکرد.
- او صاحب رفعتی شدید در اخلاق و رفتار بود. وقتی آمریکاییها داشتند عراق را ترک میکردند از او خواسته بودند حالا که ما داریم از عراق خارج میشویم، شما نگذارید در مسیر رفتن برای ما مشکلی درست شود مثل بمبگذاری. بگذارید آبروی ما حفظ شود و آبرومندانه خارج شویم.
- او آنقدر الهی فکر و کار میکرد که وقتی نیروهای او میگفتند دیگر نمیشود عبور کرد چون همه معبرها مینگذاری شده، خودش با یکی از نیروها یا با موتور یا با جیپ میرفت و با دست خودش معبر را باز میکرد.
- او نه در جنگ این روحیه شجاعت که هدف حفظ جان نیروها بود را داشت بلکه زمانی هم که با اشرار در شرق کشور در حال زد و خورد بود با نیروهای اطلاعات عملیات و با نیروهای عملیاتی نیروی انتظامی منطقه میرفت تا هم هدف عالی خود را حفظ کند و هم اطلاعات دقیق در مقابله و رودررویی با دشمن را از آنها به دست آورد تا از برنامهریزی آنها اطلاعات کامل پیدا و سپس مقابل کند.
گفتگو از محمد کربلایی
انتهای پیام/