هجر حبیب|از بیقراری شهید سلیمانی به خاطر یک شکلات تا بوسیدن پای پدر و مادر/ برخورد حاج قاسم با بینظمی نیروها چگونه بود؟
در قاموس شهید سلیمانی، نمیدانم، نمیتوانم، نمیشود، نیرو نداریم، بودجه نداریم، فضا نداریم و غیره اصلاً وجود نداشت چراکه در سختترین موقعیتها کار کرده بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 13 دی ماه سالروز یکی دیگر از جنایتهای استکبار جهانی و آمریکای جنایتکار علیه ملت ایران است؛ اقدامی که نه تنها مردم کشورمان بلکه تمام آزادیخواهان جهان را در غمی بزرگ فرو برد.
رئیسجمهور خبیث و جنایتکار آمریکا در چنین روزی دستور ترور بزرگمردی را داد که بسیاری از مردم مظلوم منطقه از لبنان و سوریه گرفته تا افغانستان و عراق احساس آزادگی و حمایت این بزرگمرد را چشیده و توانستهاند از یوغ استکبار رهایی یابند.
سردار رشید اسلام، سپهبد شهید، قاسم سلیمانی، مردی که از جوانی میدانهای نبرد را ترک نکرد و همواره لباس مجاهدت را به تن داشت. مبارزی که در دوران جوانی عملیاتهای تأثیرگذاری را علیه رژیم بعث عراق انجام داد و بعد از آن با استفاده از تجربیات دفاع مقدس، جنوب شرق کشور را از لوث وجود اشرار و گروهکهای تروریستی مسلح پاکسازی کرد و طعم زندگی آسوده و بیدغدغه را به مردم آن منطقه چشاند.
پس از آن هم با نظر مقام معظم رهبری فرماندهی نیروی قدس سپاه را برعهده گرفت و به حمایت از مردم بیپناه و مظلوم منطقه پرداخت. مردمی که روزگاری گرفتار طالبان، داعش و رژیم جنایتکار صهیونیستی قرار گرفته بودند. ایشان میدان مبارزه را ترک نکرد و آنچنان علیه دشمن پیکار کرد و در سراسر جهان پوزه آنها را به خاک مالید که دیگر نتوانستند حضور ایشان را تاب بیاورند. بر همین اساس شخص اول دولت آمریکا به صورت ناجوانمردانه دستور ترور ایشان را صادر کرد و در حال انجام مأموریت به شهادت رسید.
به همین دلیل خبرگزاری تسنیم در نظر دارد با توجه به سالروز شهادت شهید قاسم سلیمانی به خصوصیات اخلاقی، ابتکارات، اقدامات و مجاهدتهای این شهید بپردازد. از این رو برای آشنایی بیشتر با دوستان، همرزمان و فرماندهان ایشان گفتوگو کردهایم. در این قسمت با سردار سرتیپ دوم پاسدار محمدرضا حسنی سعدی از دوستان و همرزمان شهید سلیمانی گفتوگو کردهایم.
* از مقید بودن به مستحبات تا ماجرای شکلات خوردن
سردار سرتیپ دوم پاسدار محمدرضا حسنی سعدی با بیان اینکه حاج قاسم سلیمانی در تمامی ابعاد سرآمد بود، تصریح کرد: ایشان در زمینههای مختلف حرف برای گفتن داشت و کارهای ایشان بسیار برجسته بود. برای همین باید شجاعت، تدبیر و اندیشه، اطاعت از ولایت، مهربانی، پرکاری و غیره را بهصورت جداگانه بررسی کرد.
وی با تأکید بر اینکه حاج قاسم بر اساس یک تربیت اصیل، دینی و سنتی بزرگ شده است، اظهار داشت: ایشان به اعتقادات و مستحبات بسیار مقید بودند و تمام دستورات دینی را یک به یک رعایت میکرد و احترام ویژهای به پدر و مادر خود میگذاشت.
این همرزم حاج قاسم در سالهای دفاع مقدس به توجه ایشان به لقمه حلال اشاره کرد و گفت: شهید سلیمانی نگاه ویژهای به حرام و حلال داشت. به خاطر دارم بچه کوچکشان شکلاتی را از ماشین بیتالمال برداشت- به دلیل سن کمی که داشت نمیدانست- و میل کرد. حاج قاسم بیقرار شده بود و در به در دنبال اصلاح امر بود. یعنی دائماً میپرسید که ماجرا از چه قرار بود این شکلات برای بیتالمال بوده یا برای بچهها بوده است؟
* خاطراتی از احترام حاج قاسم به پدر و مادر
سردار حسنی سعدی با تأکید بر احترام ویژه حاج قاسم به پدر و مادر بیان داشت: حاج قاسم زمانی که به دیدار پدر و مادر خود میرفت از تیم همراه – محافظین- درخواست میکرد که اجازه دهند ابتدا خودش وارد شود و سپس آنها بیایند؛ روزی به صورت ناخواسته متوجه میشوند حاج قاسم درحال درآوردن جوراب پدر خود است و سپس پای پدر را بوسید یا در بیمارستان فاطمهالزهرا(س) زمانی که مادرشان بستری بودند درخواست میکند که من و مادر را تنها بگذارند و باز هم میبینند حاجی پای تخت نشسته و پای مادر را میبوسد.
وی حاج قاسم را یک مهماننواز عنوان کرد و گفت: حاج قاسم برای حضور در مراسمهای مذهبی بسیار ادب میکرد؛ خاطرم هست یکبار در مراسم یادواره شهدای سیرجان دختربچهای یک دلنوشته بسیار زیبایی خواند، من قرآن جیبی همراه داشتم و یک تراول 50 هزار تومانی میان قرآن گذاشتم و به حاجی دادم تا به آن دختر بچه هدیه دهند؛ حاج قاسم در آنجا به من تذکر دادند که چیزی در قرآن نگذارید چراکه هیچ چیزی را نمیتوان با قرآن مقایسه کرد و این قرآن خودش به تنهایی قداست و احترام ویژهای دارد.
* ماجرای عبور شهدا از محل صعبالعبور
این همرزم و دوست شهید قاسم سلیمانی به حادثه سقوط هواپیما در منطقه سیرچ کرمان اشاره کرد و گفت: یک هواپیما ایلوشین در سال 1382 در کوههای سیرچ سقوط کرده بود در حال جمعآوری پیکر شهدا بودند، در یک نقطه صعبالعبور در برفها پیکر یکی از شهدا را روی برف هل داده بودند تا به نفر بعدی برسد؛ حاج قاسم عصبانی میشود و آنها را نهی میکند که شهدا مقدساند و این کار اصلاً کار درستی نیست.
سردار حسنی با تأکید بر اینکه حاج قاسم کار را خسته کرده بود، افزود: در قاموس حاج قاسم، نمیدانم، نمیتوانم، نمیشود، نیرو نداریم، بودجه نداریم، فضا نداریم و غیره اصلاً وجود نداشت چراکه در سختترین موقعیتها کار کرده و به سرانجام رسانده بود. ایشان با دست خالی کار را شروع میکرد.
وی به شکلگیری هسته مرکزی تیپ فاطمیون اشاره کرد و گفت: زمانی که حاج قاسم تیپ فاطمیون را تشکیل میدهند 25 الی 26 نفر بودند؛ اما با این تعداد نفرات اندک یک لشکر قدرتمند تشکیل داده است.
* سرعت عمل حاج قاسم در زلزله بم
این هم رزم شهید سلیمانی با بیان اینکه حاج قاسم در شکلدهی و سازماندهی و توسعهگرایی بسیار قوی بود، خاطرنشان کرد: به خاطر دارم در زلزله بم یک هواپیما حامل سگهای زندهیاب از اروپا وارد کشورمان شد، حاج قاسم ظرف چند دقیقه کل شهر بم را تقسیم کرد و خودروهایی را آماده کرد تا این سگهای زندهیاب میان آوارگان بچرخند و اگر کسی زنده مانده است بیابند. این کار حاجی فوقالعاده بود و نشان از سرعت عمل ایشان در فرماندهی داشت.
این رزمنده دفاع مقدس با بیان اینکه حاج قاسم دنیا را طلاق داده بود، یادآور شد: دلبستگی به دنیا مانع حرکت و رشد ما انسانها میشود اما حاج قاسم تمام بندهای دنیایی را بریده بود. به استاندار وقت خراسان رضوی گفته بودند خداوند محبت تمام دنیا را از دل من برداشته است.
* سخن جالب حاج قاسم در خصوص مرگ
سردار حسنی با اشاره به اینکه شهید سلیمانی نگاه قشنگی به مرگ داشت، تصریح کرد: سردار سلیمانی میفرمودند انسان یکبار میمیرد، دوبار نمیمیرد از اینرو به راحتی مأموریت میرفت و از خطر استقبال میکرد و در دل آتش میرفت.
وی در ادامه این گفتوگو با تأکید بر اینکه حاج قاسم اعتقاد قلبی به کمک و نصرت الهی داشت، افزود: شهید سلیمانی در دفاع مقدس، عملیاتهای جنوب شرق، افغانستان، عملیاتهای سوریه و لبنان و غیره بارها و بارها عنایت و لطف خدا را دیده بود برای همین به این آیه قرآن ان تنصرالله ینصرکم .... تردید نداشت و میدانست خداوند یاور بیکسان است و مظلومین عراق، سوریه و لبنان، یمن و غیره را رها نمیکند و کمک میکند.
این دوست شهید سلیمانی در بخش دیگری از سخنانش به نحوه آشنایی خود با این شهید والا مقام اشاره کرد و یادآور شد: در مردادماه سال 1360 در جبهه کرخه کور روبروی حمیدیه اهواز مأموریتی داشتیم که حاج قاسم سلیمانی را در گروه اعزامی از کرمان زیارت کردیم و آشنا شدیم. البته این آشنایی همینجا تمام نشد بلکه در عملیات بستان هم ایشان را مجدداً زیارت کردم.
سردار حسنی ادامه داد: در عملیات بیتالمقدس هم جانشین گردان بودم و ایشان فرمانده تیپ بودند، در همان عملیات جانباز و اسیر شدم. پس از 8 سال و 3 ماه که از اسارت آمدم در فرودگاه کرمان حاج قاسم به استقبال من آمده بود و مجدداً همکاری و دوستیهایمان را ادامه دادیم.
* برخورد حاج قاسم با مشکلات حفاظتی نیروها چگونه بود؟
وی در ادامه به ذکر خاطرهای از شهید سلیمانی پرداخت و گفت: در لشکر ثارالله دو پرونده آماده کردم و به همراه مسئول دفتر نماینده ولی فقیه به دفتر حاج قاسم رفتیم تا این دو پرونده که حاوی اطلاعات بینظمی دو نفر از نیروهای لشکر بود را خدمت ایشان بدهیم تا با آنها برخورد کنیم، ایشان اینقدر راز نگهدار بودند با تندی با ما برخورد کرد و گفت مگر شما خدایید و خیلی جدی با ما برخورد کردند. وقتی دیدم ایشان خیلی عصبانی شدهاند، به شوخی زدم و حال و احوال ایشان را که سرماخوردگی سختی داشتند را پرسیدم. اما خبردار شدم که شبانه به منزل آن شخص بینظم میرفت و حتی کادو هم میبرد.
گفتوگو از محمد کربلایی
انتهای پیام/