هجر حبیب|دل‌نوشته همسر شهید مدافع حرم سعید انصاری در فراق حاج قاسم/ حکایت دیداری که به آخرت رسید

هجر حبیب|دل‌نوشته همسر شهید مدافع حرم سعید انصاری در فراق حاج قاسم/ حکایت دیداری که به آخرت رسید

همسر شهید مدافع حرم سعید انصاری طی یادداشتی که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده‌ در خصوص فراق حاج قاسم سلیمانی نوشته‌ است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 13 دی ماه سالروز یکی دیگر از جنایت‌های استکبار جهانی آمریکای جنایتکار علیه ملت ایران است؛ اقدامی که نه تنها مردم کشورمان بلکه تمام آزادی‌خواهان جهان را در غمی بزرگ فرو برد.

رئیس‌جمهور خبیث و جنایتکار آمریکا در چنین روزی دستور ترور بزرگ‌مردی را داد که بسیاری از مردم مظلوم منطقه از لبنان و‌ سوریه گرفته تا افغانستان و عراق احساس آزادگی و حمایت این بزرگ‌مرد را چشیده‌ و توانسته‌اند از یوغ استکبار رهایی یابند.

به همین دلیل خبرگزاری تسنیم در نظر دارد با توجه به سالروز شهادت شهید قاسم سلیمانی به خصوصیات اخلاقی، ابتکارات، اقدامات و مجاهدت‌های این شهید بپردازد. از این رو برای آشنایی بیشتر با دوستان، همرزمان و فرماندهان ایشان گفت‌وگو کرده‌ایم. در این قسمت همسران شهدای حرم در فراق حاج قاسم دست به قلم شده و در این باره دلنوشته‌ای در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده‌اند. در ادامه متن دلنوشته همسر شهید مدافع حرم سعید انصاری را می‌خوانید:

گوشیم زنگ خورد شماره افتاد یعنی آشنا نبود، در حال رانندگی بودم خوشبختانه جایی که بودم خلوت بود کنار ایستادم:

- سلام علیکم خانم شهید انصاری

- سلام علیکم بله

صدای خانم جوانی بود؛

- سلیمانی هستم

وای وقت مشاوره با خانم دکتر سلیمانی داشتم؛

-ببخشید شما از دفتر خانم دکتر سلیمانی تماس گرفتید؟

-نه من سلیمانی‌ام دختر حاج قاسم

وااااااای خدای من؛

-سلام ببخشید نشناختم،

-خواهش می‌کنم، پیام داده بودید تماس گرفتم، ببینم امری داشتید؟

و من دستپاچه گفتم نه عرضی نبود فقط، فقط الهی من و بچه‌ها فدای سردار،

دیدم جمله خیلی مناسب نیست و منظورم کاملا گم شد سریع گفتم به  سردار سلام برسونید بفرمایید جان من و بچه‌ها ناقابل است فدای یک نفس بیشتر شما و حضرت آقا....

من کاری از دستمان برنمی‌آید ولی پدر شما ذخیره نظام هستند، این هفته دیدار سردار با دختران شهید نعمایی در فضای مجازی پخش شد و دختران من بهانه می‌گیرند چرا سردار منزل ما نمی‌آیند.

دختر حاج قاسم گفتند چشم به پدر می‌گم.

دوباره گفتم می‌دونم این‌قدر سرشون شلوغه انتظار ندارم تشریف بیارند منزل فقط ما دعا گوییم اگر فرصت کردند بچه‌ها خوشحال می‌شوند.

بعد از قطع تلفن توی پوست خود نمی‌گنجیدم خدایا یعنی سردار فرصت دارند.....

و  حالا هر جمعه ساعت به وقت عاشقی ساعت 1:20 دلم تنگ می‌شود برای سرداری که پشتمان به او گرم بود....

بعداز شهادت همسرانمان دلمان خوش بود که اگر سربازی رفت سرداری هست که مثل کوه محکم برای دفاع ایستاده، مثل جویبار لطیف و مهربان برای فرزندان شهدا....

امان از ساعتی که دلمان شکست؛ امان از روزی که به هرکدام از دوستانم زنگ می‌زدم پر از گریه بودند و هیچ‌کس شرمنده نبود که با صدای بلند گریه می‌کند و فقط پشت گوشی صدای‌ های‌های گریه بود بدون کلامی...

امان از ترسی که بعداز سردار دلها در دلمان نشست، اما وقتی روز تشییع دخترت مثل همیشه به پیروی از بانوی قهرمان کربلا با سخنرانی کوبنده‌اش بنی امیه را رسوا کرد زینب تو هم، سردار کاخ بنی امیه‌های زمان، آمریکا و اسرائیل و آل سعود را در هم شکست به زانوهایمان قوت داد و به مشت‌هایمان نیرو و تمام توان خودرا جمع کرده‌ایم. سردار سربازهای کوچکتان در هرمنزل شهید را با سفارشات ولایتمداریتان پرورش دهیم تا هرجا لازم باشد از جان خود و فرزندانمان نیز برای پیر حکیم و فرزانه بگذریم که بنا به فرمایش شما:

والله

والله

والله عاقبت بخیری در پیروی از این حکیم فرزانه است !

لیلا بیگلری خوشمرام (همسر شهید مدافع حرم سعید انصاری )

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
triboon
گوشتیران