خیرالدین: ارگانهای دولتی و ارزشی برای ساخت فیلم ملی و ضدنژادپرستی تنهایم گذاشتند
حمید خیرالدین کارگردان سینما که امسال با فیلم «سایه زندگی» در جشنواره فیلم فجر حضور دارد از تحریم فرهنگی و هنری ایران در جهان گفت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از فیلمهای جشنواره فیلم فجر امسال، فیلم سینمایی سایه زندگی «جان سایه» به کارگردانی حمید خیرالدین است. فیلمی با بازیگران ایرانی و خارجی که در کشور انگلیس ساخته شده است و درباره مشکلات روحی و فرهنگی مهاجرت از کشور است.
کارگردانی این فیلم برعهده حمید خیرالدین کارگردان فیلمهایی چون سجده بر آب، آهوی وحشی، عصیان و... است که بعد از مدتی فیلمسازی در ایران و همکاری با صداوسیما به انگلیس میرود و در آنجا مشغول کار فیلمسازی در حوزه داستانی و مستند میشود.
خیرالدین در ابتدا درباره شرایط کاری و زندگیاش در انگلیس بیان کرد: در حقیقت من کارمند صداوسیما هستم اما پیشینه فیلمسازی من به سینمای قبل از انقلاب بازمیگردد و بعد هم که در جریان انقلاب عکاسی و فیلمسازی را ادامه دادم تا جنگ شد. اما نقطه اصلی کاری من به سینمای آزاد باز میگردد که تبدیل به مرکز اسلامی فیلمسازی شد و چهرههایی مانند تبریزی، حاتمیکیا، آفریده، حمید نژاد و... نیز مشغول بودند. ما در آنجا مشغول به فیلمسازی و آموزش بودیم و تمرکزمان روی جنگ بودیم تا اینکه کارمند صداوسیما شدم.
نمایی از سجده برآب با بازی علی دهکردی و کارگردانی حمید خیرالدین
از آنجا به بعد با جریان گروه تلویزیونی سپاه و گروه جنگ بیشتر همکاری کردم و مستندسازی را نیز ادامه دادم و در ادامه فیلمهای سینمایی آهوی وحشی و عصیان را با همکاری شرکت سینمایی همراه (حسین زندباف) و کمین را ساختم. بعد از آن هم سجده بر آب را کار کردم، منتها چند فیلمنامه نوشتم که دو کارگردان کارکردند یکی حماسه مجنون با کارگردانی آقای شورجه و همچنین بهشت پنهان را با آقای رحیم زاده نوشتم که آقای قدکچیان در فرانسه کار کردند و بعد آن هم از سال 1377 مأمور شدم برای صداوسیمای لندن.
او در ادامه بیان کرد: در انگلیس کار مسستندسازی را ادمه دادم و البته پرس تی وی را راهاندازی کردیم و برای هفت سال مدیر آن بودم. اما در کنار این فیلمنامه نویسی را ترک نکردم. همانطور که میدانید انگلیس در کنار کشور ژاپن جزو گرانترین کشورهای دنیا است و ساخت و تولید فیلم بسیار گرانقیمت است.
کارگردان سجده بر آب در پاسخ به سؤال خبرنگار تسنیم درباره اینکه در انگلیس چه فیلمنامههایی را برای تولید آماده کردید بیان کرد: اتفاق مهم و اصلی که در کارنامه سینمایی من در اینجا رخ داد این بود که قرار شد تا فیلمنامهای را به نام اسکار با همکاری آقای «فواد نور» تهیهکننده سجده بر آب بسازیم. قرار بود که در این فیلم یکی از بازیگران قبل از انقلاب و آقای پرویز پرستویی بازی کنند. گفتم اگر ارشاد موافق باشد میتوانیم کار بکنیم. او گفت که موافق هستند! و من هم تماس گرفتم مدیر کل وقت اداره نظارت ارشاد گفت موافق هستیم، اما مکتوبی حاضر نشد بدهد. آقای نور قبول کرد روی سرمایهاش ریسک کند. اما عمرش به پایان رسید و به رحمت خدا رفت. در ادامه در زمان وزارت ارشاد آقای حسینی وزیر فرهنگ وقت، معاونت سینمایی و مدیر فارابی گفتند موافقند.در حقیقت موافقت اصولی خود را اعلام کردند خلاصه نامه نگاری شد تا موافقت کتبی خود را نیز اعلام کنند. برای انجام این کارسینمایی این دو بازیگر خیلی استقبال کردند، اما با اینکه مسئولین شفاهی گفته بودند مجوز لازم را صادر میکنند اتفاقی نیافتاد و در نهایت این فیلم متفاوت در سینمای ایران ساخته نشد.
پوستر فیلم عصیان به کارگردانی حمید خیرالدین
فیلمنامه اسکار درباره دو دوست در دفاع مقدس است که یکی به انگلیس میآید و دیگری اسیر میشود اما در نهایت در انگلیس همدیگر را میبینند و... در نهایت فیلمنامه توسط یک ناشر ایرانی در انگلیس و توسط آمازون چاپ و نیز برای فروش گذاشته شد. متأسفانه آقایان حامیان بدون عمل بودند که من را تشویق کردند تا این کار را بسازم.
خیرالدین در بخش دیگری از صحبتهایش ادامه داد: رفتیم سراغ کار بعدی که فیلمنامهای به نام ژاندارک، که بر اساس قصهای واقعی طراحی شده بود. داستان این فیلم درباره جوان ایرانی به نام بیژن ابراهیمی در شهر بریستول انگلیس بود که پناهنده شده بود. اتفاقاً بر اساس آن مستندی ساختیم که از شبکه افق و همه شبکه ها تلویزیون نیز پخش شد.
فیلمنامه ژاندارک را نوشتم، آقای محمد درمنش صمیمانه با جمعی از همکاران هنرمندش از ایران داوطلب شدند به کار کمک کنند، از آن طرف به کمک جمعی از همکاران در لندن تلاش شد از طریق سایتی کمک مردمی برای تولید کارجمع آوری شود، پول بقدر کافی جمع نشد لذا کمک های مردمی باز گردانده شد. فیلمنامه را به اوج و بنیاد سینمایی فارابی و حوزه هنری دادم و از طریق وزارت خارجه برای ساخت آن کمک ساختم. آقای سعید سعدی هم علاقهمند بود که فیلم را بسازد اما به خاطر هزینههای سنگین ممکن نبود که شخصی بسازد. متأسفانه جایی هم مانند اوج با وجود رفاقتی که با آقای حسنی دارم، مسئول زیر مجموعه ایشان در گفتاری متضاد ضمن تائید فیلمنامه در حضور اینجانب در ادامه گفتند کار در اولویت ما نیست و فیلمنامه اشکال دارد، اما هیچوقت نگفتند که اشکالش چیست. حوزه هنری که هیچ پاسخی نداد و در ادامه باوجود صحبت با آقای تابش و پیگیری آقای رضا داد، همکاران بخش فرهنگی سیاست سکوت و گذشت زمان را در پیش گرفتند. باید اذعان کرد که در فرهنگ سیاست وارد شده و سیاسی کاری میشود و دیگر فرقی ندارد که دوستان ما حزبالهی باشند و یا اصلاحطلب تنها شیوهها متفاوت است ولی نتیجه کار یکسان است.
نمایی از پشت صحنه کمین
همه ما باید به هم کمک بکنیم که بر اساس اخلاق و دین کار بکنیم. متأسفانه هرجا سیاست سوار اخلاق، دین و فرهنگ بشود آنها را فاسد میکند. چون خاصیتش این است چیزی که مهم است فرهنگ و اخلاق و دین است که نباید فاسد شود.
در ادامه آقای امیر سمواتی علاقمند شد در تولید ژاندارک با اوج مشارکت کند. دوستان اوج خواستند کار ژاندارک از زاویه دید دیگری نوشته شود، نوشتم، اما پاسخی ندادند. به آقای حسنی اعتراض کردم که مشکل چیست؟ گفت به همکاران گفتهام که بابا مرد باشید اگر مشکلی هست بگوید و پای حرفتان بایستید. اما تا به امروز هیچ مکتوبی دریافت نشد. در حوزه فرهنگی صداقت باعث سلامت رابطه و رشد و همکاری صمیمانه میشود. به آقای تابش نیز نوشتم بگوئید همکاران بنویسند و راهنمایی کنید که مشکل کار چیست؟
خیرالدین در پشت صحنه فیلم کمین
وی درباره داستان فیلم که بر اساس واقعیت مستند هست بیان کرد که قصه این فیلمنامه این است که یک جوان هنرمند ایرانی که منزوی است و معلولیت جسمانی دارد در آپارتمانی در شهر بریستول زندگی میکند که همسایههایی نژادپرست دارد و با او بعلت اختلافاتی ساختگی که دارند، رفتار بدی دارند. برای همین دنبال این هستند که او را از شهر بیرون کنند. او هم سرش به زندگی خودش است ضمن اینکه مشکلات خودش را نیز دارد. پلیس بریستول نیز در محافظت از بیژن کوتاهی میکند. در نهایت این دو نژادپرست بهانه میکنند که بیژن به بچههای ما نگاه سو دارد و نیمه شب میآیند در آپارتمان را میزنند و وارد خانه او میشوند و کتکش میزنند و زنده او را کنار خیابان آتشش میزنند.
این حادثه و مرگ تلخ آن موقع در رسانههای انگیس، جهان و ایران جنجالی و در صدر اخبار مطرح شد. مستند این حادثه را در سفر به بریستول و ایران بر اساس مستندات برای اوج ساختم. اما قصد داشتم در این فیلم سینمایی این داستان را به صورت داستانی کار کنم که 80 درصد آن مطابق واقعیت بود به ایرانیان و جهانیان عرضه کنم.
من برای ساخت این کار به آقای ظریف هم نامه زدم که شما که میگویی هرگز یک ایرانی را تهدید نکن، یک ایرانی را زنده آتش زدند، در این کار ملی-میهنی که علیه نژادپرستی است کمک کنید. اصلاً جواب نامه را ندادند. من که در اینجا دارم این کار را میسازم و زندگی می کنم باید بترسم شما چرا رنگتان پریده است؟ آقای وزارت خارجه، آقای فارابی و آقای اوج فیلمنامه من ضدانگلیسی است که آنقدر شعارش را میدهید؛ مستند است و میتوانید بسازید. مرا قبول ندارید بدهید دیگری بسازد. بسم الله!
میدانیم که در انگلیس نژادپرستی هست. اما خوب است بیشتر بدانیم اگر مشکلی برای هر انگلیسی در دنیا پیش بیاید در رسانهها بپیچد پیگیری میکنند، نمونه آن خانم نازنین زاغری که شبکههای مختلف و دولت از او حمایت گسترده میکنند. اما بیژن را زدند و زنده آتشش زدند و قاضی پرونده با حد اکثر حبس در انگلیس که 25 سال است، قاتلین را یکی با 4 سال زندان کرد که او حالا آزاد شده و دیگری تا چند سال دیگر 18 سال زندانش کامل و آزاد میشود. اگر این اتفاق برای اتباع انگلیس پیش آمده بود ضمن اقدامات گسترده دیگر با بودجه کلان فیلمش را می ساخت.
این فیلمنامه نگاه ضد نژاد پرستانه و جهانی داشت، هم در محتوا و هم در فرم پیشرفت داشت و ایرانیهای خارج از کشور را به عنوان سرمایههای کشور معرفی میکرد که سرمایه ملی رها شدهاند. آنها از خودمان و مسلماناند، ایرانیاند. به نظرم مسئولین ما بیشتر نگران جایگاه خودشاناند. متأسفانه این کار نیز ساخته نشد و رفت به زبان انگلیسی کتاب شد. دفاع از مظلوم وظیفه است بخصوص ما که شعار انقلابی و ضد استکباری هم میدهیم. هنوز هم اولویت من در سینما همین فیلمنامه ژاندارک است.
این کارگردان سینمای ایران درباره حضورش در کشور و جشنواره فیلم فجر بیان کرد که: من هر ساله برای جشنواره فیلم فجر میآیم امسال هم اگر پرواز برقرار باشد میآیم و افتخار میکنم به سینمای ایران و صداها و سلایق مختلفی که هر ساله در سینمای جمهوری اسلامی ایران شنیده میشوند جذاب است و امیدوارم بیشتر شود. حضور جوانانی که در کشور ما فیلم تولید می کنند مایه افتخارند.
او درباره فیلم جدیدش در جشنواره فیلم فجر بیان کرد که سایه زندگی (جان سایه) نیز بر اساس قصه واقعی بود که دوست خانم من برایش تعریف کرده بود و من این قصه را با اجازه آنها نوشتم. این فیلم روی مسأله مهاجرت و اینکه آدم ها هر وقت بخواهند مهاجرت کنند دچار مشکلاتی میشوند متمرکز است. انطباق ظرافت میخواهد؛ گاه مهاجرین دچار بحران روحی و روانی میشوند و هرچقد این چالش جدیتر باشد بازتاب و تخریب خانوادگی بیشتر میشود.
قصه این فیلم درباره یک خانواده ایرانی است که به فرانسه و بعد هم به انگلیس مهاجرت میکند. شخصیتهای اصلی ما دو ایرانی الاصل است به نام جان که استاد دانشگاه است که تحت تأثیر گرایشهای فلسفی غرب است و همسرش هم گرایشهای عرفانی به جریان شمس ومولوی پیدا میکند.
پشت صحنه فیلم جان سایه
من برای انتخاب بازیگر مرد اول فردی را انتخاب کردم که اتفاقاً قصه زندگی او در مهاجرت مایه داستان من شد و از او نیز وام گرفتم. قرار بود برای بازی نقش سایه خانم مرحوم ماه چهره خلیلی با ما همکاری کنند، ایشان از کار استقبال کردند. قرار بود که این کار با ایشان انجام شود که سریال مرضیه به ایشان سفارش داده شد و بعد هم آمدند ایران. ما با ایشان ارتباط داشتیم و حتی وارد قرار داد و رو خوانی فیلمنامه شدیم.
اما متأسفانه قبل از شروع کار بود که تماس گرفت و گفت که به بیماری سختی مبتلا شده است و برای همین عذرخواهی کرد، زیرا نگران بود که شاید در خلال کار دچار مشکل جدی شود و نتواند کار را ادامه دهند برای همین کنار کشید.
ماه چهره خلیلی
جالب اینکه همسر خانم خلیلی آقای ابراهیم اشرفی مدیرفیلمبردار کار بودند و در این مدت باید گاه به بیمارستانی در لندن جهت شیمی درمانی خانم خلیلی می رفتند و برای همین گاهی برای همدردی فیلمبرداری را تعطیل میکردیم. درنهایت متأسفانه خانم خلیلی فوت کردند و امروز دیگر در کنار ما نیستند.
بازیگران این فیلم در نهایت آقای صدرالدین زاهد و خانم رزیتا فضایی بازیگران ایرانیالاصلیاند که در این فیلم بازی کردهاند.
برای منطقه و بخصوص غرب متأسفم که فرهنگ، هنر و سینمای ایران را بخاطر مسائل سیاسی محدود و عملاً تحریم کرده است. سینمای ایران خیلی موفق است. بخصوص در عرصه هنری و همچنین تجاری، اکشن و تا حدی کمدی و البته تعدادی سریال خوب در صدا و سیما و ارشاد، نمایش خانگی و... در مجموع کارهای درخشانی انجام میشود، اما کافی نیست. امیدواریم که مدیران کلان کشور به سینمای ایران و توان فرهنگی توجه بیشتری کنند. البته بسیاری در کلام میگویند جنگ، جنگ رسانه است، اگر حقیقتاً به این گفته ها باور داشتند و وجدانی عمل میکردند، جهان علیرغم مشکلات تحریمی، بوی عطر فرهنگ ایران و اسلام را چون باران رحمت احساس میکرد.
در پایان این مصاحبه از این کارگردان سینمای دفاع مقدس که سالها است به فراخور شرایط از وطن خویش دور شده است، درباره احساسش نسبت به بچههای جنگ و شهدا که درباره آنان فیلم ساخته و همراه با آنان در جبههها حضور داشته است پرسیدیم. او در ابتدا با صدایی لرزان گفت که "دست روی نقطه حساس من گذاشتید". و بعد در حالی که اشکهایش جاری شده بود بیان کرد تنها چیزی که حالم را خراب میکند همین است. انشاالله به واسطه خون شهدا کشوراز این شرایط نجات پیدا میکند و نه به واسطه مسئولین سیاست زده.
شاید برای شما جالب باشد که بدانید داماد من که انگلیسی است و شناختی از جنگ ما و ایران ندارد، اما وقتی فیلم از کرخه تا راین را دید گریه کرد، حالش دگرگون شد؛ حال ما که جای خودش را دارد. شرمنده بچههای جنگم که ازشان دور شدم.
نمایی از فیلم از کرخه تا راین
سالها پیش وقتی برای ساخت فیلم با آن بازیگر ایرانی خارج از کشور تلفنی حرف زدم همسرم که خواهر شهید است گفت چرا با او حرف زدی ما این همه شهید دادیم. گفتم من اینجوری نگاه نمیکنم، گفتم این هنرمند را به حر تبدیلش کنیم، نه اینکه سیاه و سفید ببینیم. اگر کسی را که فکر میکنیم مخالف است را به موافق تبدیل کنیم هنر است. نه اینکه موافق را مخالف کنیم. لذا در سینمای ما گاه امور خوب مدیریت شده است، مثلاً بعد از انقلاب برخی از خارج بازگشتند و مشغول کارند. وقتی کسی قصد خدمت دارد باید همراهی کرد، نباید همه را با یک ترازو کشید و با ایدهآل و آرمانها مقایسه کرد. نباید با برچسب ایران و اسلام زدن، ضعف خود را پوشش دهیم. اسلام که دین رحمت و حکمت است در همین کشور انگلیس پیشرفت و تٔثیرات شگرفی روی بسیاری از مردم داشته است. واقع بینی و گسترش دید بخصوص در عرصه فرهنگ و هنر به تفاهم و همکاری و دوستی هنرمندان در داخل و خارج کشور کمک میکند و ثمرات خوبی میدهد.
انتهای پیام/