مناجاتنامههای مادرانه در گلزار شهدا
کتاب «راز جعبه آینه» که توسط انتشارات راه یار منتشر شده، کنکاشی است برای درک و توصیف رازآلودگی جعبه آینهها به عنوان یکی از نمادها در گلزار شهدا.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «راز جعبه آینه»، نوشته محمدجواد مدرسی که توسط انتشارات راه یار منتشر شده، با بینشی نزدیک به مفهوم نشانهشناسی و نه با تبعیت از این روش، مجموعه نشانگان ظاهری جعبه آینههای مزار شهدا از قبیل «مکانمندی فقدان»، «پنجره»، «پرده»، «آینه»، «گلها»، «اشیای مقدس» و... را بازخوانی کرده است.
نویسنده این کتاب، تلاش دارد روایت حضوری و صمیمانهاش از فضای محیطی گلزار شهید و اجزای نمادین جعبه آینه آنگونه که عموم مردم آن را درک کردهاند، به موضوعی علمی و تطبیق مشاهدات با نظریهها فروکاسته نشود و برای اولینبار از «واکنش مادرانه به جنگ» سخن میگوید. مریم حنطهزاده در یادداشتی به این کتاب پرداخته و نوشته است:
«تاکنون برای جعبهای که معمولاً روی قبر شهید قرار دارد، نامهای مختلفی به کار رفته است؛ نامهایی همچون ویترین، قاب، پنجره، جعبه و ... اما من این شئ را، به دلیل پیشینه لغوی و نسبت معناییاش «جعبه آینه» مینامم.»
عنوان کتاب را که دیدم، بیدرنگ مجذوبش شدم. همه خاطرات خوش زیارت گلزار شهدای تهران پیش چشمم آمد؛ لذت ایستادن جلوی قابهای شهدا و پرسهزدنهای بیهدف در میان مزارها. آدمی انگار همیشه کمتر فرصت میکند تا درباره جنبههای زیباییشناسانه آنچه که او را غرق در لذت معنوی میکند، بیندیشد. شاید در نگاه اول، این بهشتی بودن فضای گلزار شهدا را فقط مربوط به حضور خود شهدا بدانیم، اما باید از خود بپرسیم چرا برای زائرانی که قبر شهیدی خاص را مورد نظر ندارند، فضای معنوی گلزارهای قدیمی با آنچه که گلزارهای بازسازی شده مینامندشان، اینقدر متفاوت است؟
«به مسئله زنده بودن شهید از دو منظر میتوان نگاه کرد: اول از منظر ایمانی و دوم، از منظر آرزومندانه. منظر ایمانی، همان ایمان مذهبی به بشارتی است که خداوند در قرآن به زنده بودن کسی داده که در راه او کشته شده است. منظر آرزومندانه نیز وجهی ساختاری و نشانهشناسانه درباره زنده بودن شهید است که آن را بهتر از هر جایی میتوان در جعبه آینه یافت... عمود بودن، نشانه زنده بودن است. آنچه برپا باشد استوار و زنده است. برعکس، آنچه افقی و در حالت خوابیده باشد، با مرگ همخوان است. بخش اموات هر قبرستان، با نظم تکرارشونده و سنگ قبرهای از پیش آماده، مؤیّد فراموشی و مرگ است. سر هر قبر، هیچ چیز کلافهکنندهتر از این نیست که جز سنگ قبر، چیز دیگری در آن اطراف نباشد. خاصه اینکه سنگ قبر هم کاملاً به شیوه صنعتی و «انبوهسازی شده» ساخته شده باشد... آنچه زنده است، رشد میکند و آنچه رشد میکند، قد برمیافرازد. درختی که برافراشته است، زنده است... جعبه آینه نیز به عنوان نشانهای از عمود بودن، بهترین گواه برای زنده بودن شهید است.»
«راز جعبه آینه» کنکاشی است برای درک و توصیف رازآلودگی جعبه آینههایی که مهمترین تفاوت دو فضای گلزارهای قدیمی و بازسازی شده را رقم زدهاند. تلاش نویسنده در بیان زیباییشناسانه آنچه که به گلزارهای قدیمی و جعبه آینههایشان مربوط است، همانند خود این فضاها صمیمی و به دور از عبارات تخصصی و علمی است و همین مسئله، نه تنها خواننده را با موضوعی که در نگاه نخست تخصصی به نظر میرسد، همراه میکند؛ بلکه او را به اندیشیدنی خیالپردازانه پیرامون این بهشتهای زمینی فرا میخواند.
«وجود جعبه آینه، دلیل کافی برای سخن گفتن از آن است. جعبه آینه با همه ویژگیهایش، فراخوانی به انسان است که در برابرش بایستد، به آن نگاه کند و سرانجام با او به گفتوگو بنشیند... هر آنچه در جعبه آینه میگذرد، در درجه اول دیدنی است. همین وجه اسنادی و در دسترس بودن است که میان جعبه آینه و ایدئولوژی جنگ تمایز میگذارد. جعبه آینه به جای هر آشکار کردنی، بیشتر در پی پنهان کردن است. هر جعبه آینه به طرزی استعاری، نوعی «مناجات نامه» است. در این مناجاتنامه گفتوگو کاملاً شخصی و بیانناپذیر است. جعبه آینه، مناجاتنامهای به زبان زنانه است و درست از همین روست که به نظام زبانی مسلط تن نمیدهد. زبان مادرانه جعبه آینه، همواره زبانی محجوب، با اندکی میل به خودنمایی است.»
ویژگی ویترینی و قاب عکسهای شهدا، بخش مشترک جعبهآینههاست. شاید همین مسئله باعث شده تا بازسازیکنندگان، معنای آن را به بازنمایی عکس شهدا تقلیل دهند و به جای آن، سنگ قبرهای افقی (و گاهی همراه با نشانکهای سنگی عمودی) با حکاکی، تصویر شهید را در بازسازیهای خود بهکار ببرند. این در حالی است که لطف جعبهآینهها به عناصری چون قاب عکس، آینه، گل و پردههای ساده توری آنها و چیدمانی است که یادآور دست مهربانی است که از آنها مراقبت میکند. زیبایی و رازآلودگی بیحدی که در این ترکیبها وجود دارد را، هرگز نمیتوان در شباهت کپی شده سنگقبرهای جدید یافت.
«جعبه آینه از دور، همچون پنجرهای بر ما جلوه میکند. میل به برقراری ارتباط و آگاهی از درون این جعبهآینه، ما را به سمت آن میکشاند. با نزدیک شدن به جعبهآینه در مییابیم که چیز زیادی از درون آن پیدا نیست، زیرا پردهای از جنس تور یا حریر، فضای داخل جعبه آینه را پوشانده است. ما از برخورد با پرده سرخورده نمیشویم، زیرا میدانیم که این پرده، حجاب نیست که یکسره بپوشاند، بلکه تجلی است (هم وسیله تجلی و هم خود تجلی). میدانیم که در اینجا آشکار شدن یکباره نیست و آنچه پشت این پرده ظاهراً پنهان شده، در واقع دارد خود را به ما نشان میدهد؛ آن هم نه با وانهادگی، بلکه با تجلی.
آنچه پشت این پرده حضور دارد، ذرهذره خود را بر ما آشکار میکند و چون خیال ما در دیدن پیشتاز است، آنچه پشت پرده است، نزد ما نه به پایان میرسد و نه هیچگاه تمام و کمال حاضر میشود.... جعبه آینه با نمای پنجرهمانندش انسان را به خود میخواند. جهانی آن سوی پنجره (درون پنجره) است. این جهان، این پنجره که پردهای از تور بر آن افتاده، هر چند به ما میگوید که ما نامحرمیم، اما دعوتگرانه این را میگوید. آنجا جهان شهید است.»
جدا از آنچه که هر جعبه آینهای نشان میدهد، اجتماع آنها در قطعات مخصوص شهدا، حسی از خلوتگزینی و پوشیدگی را به زائران میدهد که به هیچوجه با عریانی سرد و بیروح مزارهای یکدست بازسازی شده قابل مقایسه نیست.
«کیست که به بهشت زهرای تهران رفته باشد و به بهشتگونه بودن گلزار شهدای آن معترف نباشد؟ این قطعهها، روح و روان و سند زنده هر بهشتند. در آنجا درختان کشیده و بوتههای سرسبز و جعبه آینههای عمود، انکار بلافصل هر قبر و قبرستانی است. گویی جوانی و سرزندگی هر شهید، در هر شاخه و هر سایه و هر نسیم دمیده شده و این قطعه از خاک را حقیقتاً به «جنات تجری من تحتها الانهار» مانند کرده است... حال در چنین فضایی، آنچه بیش از همه مسرتبخش مینماید، قدمزدنی سرخوشانه و بیهدف در میان جعبه آینههاست. تنها هنگامی که من در میان این جعبه آینهها قدم میزنم و به جایی میرسم که دیگر دقیقاً نمیدانم کجایم، در مییابم که این گم شدن و به عبارت بهتر «گم کردن خود» اصل اساسی در رابطه با معماری گلزار شهداست.»
«راز جعبه آینه» با تصاویر زیبا و گویا، غبار از چهره خاکآلود جعبهآینهها و عشق و محبت نهفته در چیدمان تکتک آنها کنار میزند و زیبایی سرمدی گلزارهای قدیمی شهدا را به رخ میکشد؛ باشد که پیش از آنکه دیرتر شود، گنجهایمان را دریابیم.
انتهای پیام/