نگاهی به «مصحلت» | قهرمانکُشی به همین آسانی!
مصحلت با قهرمانکشیاش پیام بزرگ و مهم انقلابی که برای عموم مردم داشت را در حد یک پیام ساده کوچک میکند. گویا فیلم از طرف مسئولین رده بالا به جوانان انقلابی و جسور و شجاع میخواهد بگوید بروید کنار خودمان حلش میکنیم!
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مصلحت را میتوان جزو آن دست فیلمهایی دانست که از ذوق بیان محتوا و مضمون خود آنقدر مضمونگرا شده است که از ماهیت یک فیلم داستانی خوب و قهرمانی خارج و بیشتر شبیه یک بیانیه سیاسی شده است. فرصتی که کمتر پیش میآید تا عوامل و بازیگران و بودجه و... آنقدر خوب بتواند کنار یکدیگر قرار گیرد. مصحلت این فرصت خوب را به علتی که شاید بتوان آن را میل شدید به بیان مضمون معرفی کرد از دست داده است و به تعبیر رایجتر سوژه طلایی خود را کشته است.
چهرهای که فیلم به زعم خود قهرمان کرده است یعنی حاج آقا مشکاتیان نه تنها قهرمان نیست بلکه شخصیتی سست است که نه از سر عذاب وجدان و قیامت که از سر آبرو و فشار از دست رفتن جایگاه خود، مجبور به تغییر اوضاع و بازداشت پسر خود و اعدام او میشود. احساسی کردن فیلم با فضای سخت و حساس پدر و پسری و هندی کردن جریان باعث میشود که تماشاگر فیلم تحت تاثیر احساسات ناخودآگاه فراموش کند که مشکاتیان مجرم اصلی فیلم است که حالا در پایان قهرمان میشود.
شخصیت پردازی کمرنگ و نادرست مشکاتیان در تمام فیلم در کنار این برجستهسازی بزرگ در چند پلان و سکانس نشان میدهد که فیلمنامه تکلیف خود را روشن نکرده است که مشکاتیان را میخواهد قهرمان کند یا نه؟ اگر او قهرمان است چراتلاشی از روی احساس تکلیف تا به حال نکرده است؛ در تمام مدتی که بازپرس در تکوتا برای روشن کردن فساد است مشکاتیان کجا است؟
بازپرس بازی بسیار خوب وحید رهبانی اینجا چه میشود؟ او قهرمان است یا خیر؟
نمایی از فیلم مصحلت
فیلم خوب آغاز میشود و شکل میگیرد و از لحظهای که ما با شخصیت بازپرس فیلم با بازی وحید رهبانی روبرو میشویم جریان یک فیلم تریلر سیاسی به خوبی آغاز میشود. تحقیقات یک بازپرس انقلابی برای بیان حقیقت و افشا فساد. در این مدت حتی یک سکانس شاید اضافی نیست همه چیز عالی پیش میرود. ما با یک انقلابی مبارز با فساد روبرو هستیم که فکر و اندیشه دارد اگرچه خیلی فیلم روی این مساله مانور نمیدهد اما در گفتگوی او با لشکری پور میفهمیم با فردی آگاه نسبت به انقلاب و نظام روبرو هستیم. با وارد شدن قاسمی به عنوان انقلابی بد و کج اندیش که انقلاب را سهم و مال خود میداند و قصد حذف بازپرس را دارد فیلم تبدیل به یک تریلر جدی میشود که در آن قهرمان و ضد قهرمان داریم. صحنه فرار وحید رهبانی از ماشین و ادامه ماجرا نفسگیر میشود. اما با موفقیت قاسمی و تیمش و سهلانگاری بیش از حد دوست بازپرس برای گذاشتن مدارک در کیوسک تلفن تمام مایه فیلم تمام میشود و از اینجا به بعد شاهد تغییر مسیر قصه و افتادن در دام شعار هستیم.
قهرمان حقیقی فیلم که تمام زحمت افشاگری و مبارزه با فساد درون سیستم به گردن او بود و حتی خانوادهاش تهدید میشود به عقب میرود و جای او شیخی که زیر پایش پوست خربزه رفته است جلو میآید. فیلم اگر قصد آن را دارد تا از شیخ قهرمان بسازد باید در تمام این مدت استیصال، عذاب وجدان و نگرانی او را به ما نشان دهد اما ما حتی یک پلان ساده از او نداریم و این یعنی یک شیخ فاسد که حاضر شده است بچه خود را فراری بدهد و آبروی شخص خود را آبروی نظام معرفی کند! اوج تکبر و منیت فردی منسوب شهید بهشتی در مقام عدل و داد که اصلیترین عنصر منفی است که نباید داشته باشد. بعد این کاراکتر درست از زمانی که پای آبرویش وسط میآید مجبور به ذبح فرزند خود میشود. آیا میتوان از چنین فردی انتظار قهرمان شدن برای مخاطبی را داشت که تا چند سکانس قبلتر، قهرمانی که دوست داشت را دیده که حذف شده است؟ فیلم به گمان خود می تواند با تطهیر شیخ از او قهرمان بسازد اما این یعنی بیشتر ما یک تواب مصلح داریم تا قهرمان بزرگ انقلابی و این یعنی کم بودن ظرفیت انقلاب در لایه های اولی و برجسته نظام که توان اصلاح حقیقی که باید از خودشان آغاز شود را ندارند. گویا باید الهه نجاتی مانند وحید رهبانی باشد تا با به هم ریختن اوضاع شیخ را مجبور را اصلاح اوضاع کند و این یعنی در این حالت، مضمونی ناقص داریم که فیلم در پایان گمان کرده باید برای آن تحسین شود در حالی که شیخ هنری نکرده است. تیترهای روزنامه که مشکاتیان مرد قانون و عدالت است بیشتر عوام فریبی است تا حقیقت و فیلمساز که خود می داند شیخ کیست بیشتر به نظر می رسد که با این نگاه در حال تقبیح امثال مشکاتیان است تا قهرمان سازی او. و اگر این چنین باشد و قهرمان هم نداشته باشیم و اصلاح فساد به زور افشای حقیقت و آبروریزی باشد، فلسفه ساخت این فیلم آن هم توسط نهادهای انقلابی را نمی فهمم؟
اگر بخواهیم رک باشیم فیلم از همان لجاجت دیدن این فیلم جرم است رنج میبرد که میخواهد انقلاب را با چک مال کردن به خودش بیاورد و و بعد هم بزرگ منشانه بگوید که راه اصلاح چیست.
اگر هم فیلمساز می داند که شیخ قهرمان واقعی نیست و نمی خواهد مهلکه بالا برایش ساخته شود چرا قهرمان انقلابی و مبارز با فسادش را فراموش می کند؟ گویا فیلمساز از اینکه بازپرس فیلم قهرمانانه حقیقت را به شهید بهشتی بگوید ترس این داشته تا یک شخصیت مهم نظام یعنی مشاکاتیان به عنوان شخصیت منفی قرار گیرد و از صحنه حذف شود و این برای نظام خوب نباشد!
در حالی که ظرفیت حقیقی نظام همان جوانی است که تعهد و تخصص را یکجا داشته و قدرت اینکه فساد را از درون سیستم خنثی کند را دارد. این سخن به این معنا نیست که مخاطب اثر قهرمان فیلم را فراموش کند اما افسوس اینجا است که حتی ذرهای هنر در بخشهای پایانی فیلم به کار گرفته نشد تا در قامت یک فیلم ببینیم که قهرمان واقعی فیلم یعنی وحید رهبانی است که اگرچه به عقب رفته است اما سایه سنگین او بر تمام فیلم احساس شود. حتی وحید مظلوم آنقدر در فیلم دست بسته است که نمیتواند رضایت ولی دم را بگیرد و این یعنی فقط کوچک کردن یک قهرمان جسور در حد یک پادو! دقیقا در سکانس رضایت گرفتن تمام آرزوی ما این بود که حداقل اینجا اثر شگفت قهرمان را ببینیم اما افسوس که این کاراکتر دغدغهمند اینجا انقدر افسرده و سرد شده است که خیلی زود پا پس میکشد.
مصحلت گویا خود قبل از هر چیز خود به دنبال مصلحت نظام است تا شخصیتهای نظام را راضی و قانع کند. مخاطبین واقعی فیلم مسئولنیاند که اگر فسادی دارند هشیار باشند که امکان دارد آبرویشان برود؛ همین قدر فیلم به صورت ساده خود را کوچک میکند و اثر بزرگ و جدی خود را که در حد عموم مردم از طیف سیاه تا سفید باشد را از دست میدهد و پیام بزرگ خود یعنی اصلاح فساد غیر سیستماتیک نظام از درون آن را میکشد و سرش را از بدنش جدا میکند تا بگوید انقدر دغدغه اصلاح آقایان را دارد.
گویا فیلم از طرف مسئولین رده بالا به جوانان انقلابی و جسور و شجاع میخواهد بگوید بروید کنار خودمان حلش میکنیم!
انتهای پیام/