«دلداری» شعر عاشقانهای دور از فضای "ارباب و رعیتی" و "افراط در جنسیت" است
کتاب «دلداری» مجموعه غزلهای عاشقانه سروده عطیه سادات حجتی است که در خبرگزاری تسنیم رونمایی شد. شاعر این غزلیات معتقد است که شعر عاشقانه بدون مخاطب نمیماند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مراسم رونمایی از کتاب «دلداری» مجموعه اشعار عطیهسادات حجتی با حضور رضا اسماعیلی، محمدرضا وحیدزاده و جمعی از شاعران در خبرگزاری تسنیم برگزار شد. در این جلسه، ضمن رونمایی کتاب، درباره ابعاد مختلف غزل عاشقانه به ویژه اشعار «دلداری» صحبت شد.
شعر عاشقانه تبدیل به شعر ارباب و رعیتی شده است
در ابتدای این جلسه رضا اسماعیلی صحبت کرد. او با اشاره به کتاب «دلداری» گفت: غزلهای این کتاب در گونه یا ژانر عاشقانه است. نکتهای که در مورد غزل عاشقانه در ادبیات ما آزاردهنده است و از قدیم تا به امروز ادامه پیدا کرده این است که شعر عاشقانه ما شعر ارباب و رعیتی است. در واقع معشوق یا معشوقه حکم ارباب را دارد و طرف مقابل، حکم رعیت را به خود میگیرد. حتی دیدهاید که عاشق خود را سگ دربان توصیف میکند. البته در مقطعی هم شعر «واسوخت» را داریم که جریان برعکس شده است. به عبارت دیگر، عاشق همه دق دلی خود را سر معشوق خالی کرده و میگوید: فکر نکن تو در این دنیا تنهایی و من بدون تو نمیتوانم زندگی کنم! به هر حال وجه غالب شعر عاشقانه، ارباب و رعیتی است. عاشق به دلیل علاقه زیادی که به معشوقه خود دارد، شأن انسانی خود را تنزل داده و خود را سگ دربان توصیف میکند.
«دلداری» از آفتهای شعر عاشقانه دورمانده است
وی اضافه کرد: موضوع دیگری که نقطه ضعف و آسیب در شعر عاشقانه ماست، بحث افراط در جسمیت و جنسیت است. این موضوع هم در مردان و هم در زنان وجود دارد و دو طرف به یکدیگر به عنوان یک کالای جنسی نگاه میکنند. به همین دلیل در ظاهر متوقف میمانیم. وقتی مرد به زن نگاه میکند تنها جنبههای بصری و صورت او در نظرش میآید و وقتی زن هم به مرد نگاه میکند، تنها زیباییهای بصری به چشمش میآید. نتیجه این میشود که در بعضی ترانهها فقط احساس صرف دیده میشود. بسیار خوشحال شدم که مجموعه غزل دلداری از این دو آفت به دور است. به عبارت دیگر، با غزلهای متعادلی روبهرو هستیم و نگاه عاشق به معشوق نگاهی انسانی است. کمتر دیدم که در این کتاب، فقط زیباییهای ظاهری مورد توجه قرار گرفته باشد و به وجهه انسانی معشوق پرداخته شده است. عاشق به باطن و سیره معشوق نگاه داشته و سعی کرده از آن منظر او را توصیف کند.
شاعر، نباید منِ خصوصی خود را ترجیح دهد
اسماعیلی با اشاره به دیگر جنبههای این کتاب شعر گفت: یکی از نکاتی که در این غزلها دیدم، من شخصی و خصوصی شاعر است. به عبارت دیگر، من اجتماعی شاعر به حاشیه رانده شده است. وقتی غزلها را میخواندم متوجه شدم سیمایی که از شاعر به نمایش درآمده است، من فردی و خصوصی است و کارکردهای اجتماعی، سیاسی و ... در این شعرها یا وجود ندارد و یا بسیار کمرنگ است. احساس کردم که شاعر در اتاقی نشسته و درب آن را به روی خودش بسته و فقط در دنیای خود سیر میکند. در واقع تعلقات شخصی و خواستههای خود را روایت کرده است. با چنین غزلی کمتر میتوان همذاتپنداری کرد و شاعر باید آن من را گسترش داده و به من اجتماعی برسد. چنین غزلهایی را کمتر میتوان به اشتراک گذاشت.
وی تأکید کرد: شاعر باید افق دید خود را گستردهتر کرده و سعی کند دنیایی که برای مخاطب خود روایت میکند، دنیای بسیطتری باشد. او باید خود را جای همه انسانها بگذارد. غزلهای این کتاب زبان سالم و فضای پاک و مقدسی دارد. وقتی آنها را میخوانیم احساس میکنیم که اشعار در چارچوبی تعریف شده است که میتوان آن را در کنار خانواده خواند و لذت برد.
این نویسنده و شاعر در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به فرم واژگانی کتاب «دلداری» گفت: از نظر واژگانی و فرم ساختاری نیز باید بگویم در بعضی غزلها سهلانگاریهای واژگانی دیده میشود. شاعر در بسیاری از غزلهای این مجموعه نگاه امیدوارانهای ندارد. در کنار اینها، بار منفی دادن به بعضی لغات که همواره دارای بار معنایی مثبت بودند، خیلی کار درستی نیست. برای مثال در جایی شاعر میگوید: «من خسته از رهایی و بیسرپناهیام». در اینجا شاعر رهایی را به معنای سرگردانی و بلاتکلیفی به کار گرفته است. یا در جای دیگر میخوانیم: «اسیر آسمان بودم» آسمان همیشه دارای معانی مثبت است، اما اینجا معنی منفی به خود گرفته است.
غزلی که در ابتدای کتاب آمده است، بسیار خوشساخت است و از نظر مؤلفههای زیباییشناسی و تکنیک بسیار عالی است. همچنین از نظر مضمون و سیره غزلی بسیار خوب است. در این غزل میخوانیم:
تو میدانی چه سری هست پشت این هیاهوها/ چه فرقی میکند دیگر چه میگویند بدگوها
سلام ای معبد رویایی شبهای تنهایی/ پناه آوردهام امشب به تو از سر و جادوها
چه عطری دلگشایی پرده این آستان دارد/ به تار و پود آن گل کردهاند انگار شببوها
مرا تبعیدی غربت پسندیدی / ولی روزی به سویت بازمیگردم به آیین پرستوها
یقین دارم که دنیا جای ماندن نیست، میدانم/ که ما را سرزمینی هست آن سوی فراسوها
اسماعیلی در پایان صحبتهای خود گفت: باید بگویم که این کتاب دارای غزلهای بسیار خوبی است و این نشان میدهد که شاعر آینده درخشانی پیشروی خود دارد.
غمباری در شعر عاشقانه تا حدی طبیعی است
محمدرضا وحیدزاده دیگر سخنران این جلسه بود. او گفت: مجموعه شعر «دلداری» مجموعه یکدستی است. اولین چیزی که خودش را به آدم نشان میدهد، پیراستگی و شستهرفته بودن اشعار است. زبان شاعر روان است و بدون لکنت، حرفش را میزند. در مورد فضای ناامیدی شعرها تا حدودی با آقای اسماعیلی موافقم اما دقت کنید زمانی که غزلها عاطفی و عاشقانه است، طبیعی است که کمی به سمت فضای اندهگینی و غمباری برود.
وی ادامه داد: با این حال نقاط بسیار روشنی را هم در کتاب دیدم. برای مثال در صفحه 19، شاعر میگوید: «چون درختان اگرچه درخاکند، سوی بالا اشارهای دارند». یا در صفحه 21 میخوانیم: «ماهی کوچک دلتنگ شکایت تا کی، تنگ را بشکن و پایان بده این غائله را». نکته قابل توجه این است که این ابیات روشن و امیدآفرین عمدتاً در بیتهای آخر قرار دارد که به نوعی شعر را جهتدهی میکند. عمده شعرهایی که در کتاب دلداری آمده است، دارای نجابت است و لطافتی که دارد نمونه شاخصی است که میتوان آن را به اطرافیان حتی به دختر 14- 15 ساله هم پیشنهادش داد. این کتاب گردآوری مجموعه اشعار عاشقانه خانم حجتی است، او اشعار آیینی نیز دارد اما در این کتاب ترجیح داده است که اشعار عاشقانهاش را بیاورد که موضوعی متداول است. ممکن است یک نفر مجموعه اشعارش را جدا کرده و تقسیمبندی کند و فرد دیگری همه را با هم در یک مجموعه به چاپ برساند که سلیقه من به دومی نزدیکتر است.
اولویتم بزرگداشت معناست/ شعر عاشقانه مخاطبش را پیدا خواهد کرد
در بخش دیگر این مراسم، عطیهسادات حجتی درباره کتاب خود توضیح داد. او ضمن خواندن یکی از غزلهای عاشقانه این کتاب گفت: من نوشتن را راهی برای تسکین میدانم و انتشار آن را به اشتراک گذاشتن مسکن کلمات با آدمهایی که دردهای مشترک داریم، میدانم. با این وصف، حتی اگر صرفاً جلوی یک آینه نشسته و با خودم گفتوگو کرده باشم، کسانی که مثل من جلوی آینهها نشسته و با خود گفتوگو میکنند، این حرف مشترک را پیدا خواهند کرد. همه ما که خاطره پناهبردن به کلمات را داریم، حتماً این احساس را درک کردیم که گاهی اوقات به جای گریستن یا فریادزدن یا حتی به جای مردن مینویسیم. در این شرایط بعد از گذر از گریزگاهها وقتی به کلمات برمیگردیم، دیدار دوبارهای با خودمان داریم.
وی ادامه داد: درباره نکاتی که گفته شد باید بگویم که لفظ و معنا هر دو برای شعر ضروری است اما در شعر معناگرا، اولویت ما بزرگداشت معناست. به عبارت دیگر، ما به عنوان صورتگر و صنعتگر صرفاً حضور نداریم و به قصد بزرگداشت معنا کار میکنیم. افتخار میکنم که روی کتاب لیبل معناگرا خورده است که شاید سبب شود عدهای توجه بیشتری داشته باشند. حتی صرف اینکه یک مربع کوچک روی کتاب خورده باشد و شعر من به معنای واقعی معناگرا نباشد. امیدوارم در این مسیر من هم بیشتر و بهتر به معنا برسم. انسان در جستوجوی معناست و چه بهتر که در شعرمان به این مفهوم نزدیکتر شویم.
این شاعر جوان در بخش دیگری از صبحتهای خود گفت: صحبت از یأس و افسردگی شد؛ من معتقدم که غم اساساً جانمایه شعر است و زمانی که تیغ به قصد هلاک به جان شاعر میزند لحظهای است که شعر اتفاق میافتد و در اینجا مرز غم و ناامیدی خیلی پیدا نیست. همینکه شاعر میتواند از غم خود بنویسد یعنی امید. بنده در این مجموعه اصلاً قصد نداشتم اشعار آیینی چاپ کنم. فقط به قصد تبرک، شعر خانه پدری را که برای زیارت امیرالمومنین است در آن قرار دادم و همچنین شعری که نمیتوان اسم آن را عاشورایی گذاشت.
هنر نوعی دلداری است
این شاعر با اشاره به عنوان کتاب خود گفت: اسمی که برای مجموعه انتخاب کردم، دلایل زیادی داشت؛ یکی از آنها این بود که هنر نوعی دلداری است و این شعرها برایم دلداری است. ضمن اینکه دلبری را در این روزگار خیلیها بلدند اما دلداری را کمتر کسی بلد است.
در بخش دیگری از این مراسم، عاطفه جوشقانیان، لیلا علیزاده، راضیه جبهداری و ... به شعرخوانی پرداختند.
پایان بخش این جلسه رونمایی از کتاب «دلداری» بود.
انتهای پیام/