نوروز به چه معناست و از چه زمانی وارد فرهنگ ما ایرانیها شد؟
امیراسماعیل آذر در گفتوگویی با تسنیم درباره پیشینه عید نوروز در فرهنگ ایرانیها سخن گفت و به برخی از آیینهای رایج در این ایام اشاره کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عید نوروز میراثی است از گذشته که هرساله در مناطق مختلف جهان پاس داشته میشود. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها مانند تاجیکستان، روسیه، قرقیزستان، قزاقستان، گرجستان، ترکیه، جمهوری آذربایجان و... تعطیل رسمی است و مردم فرارسیدن آن را جشن میگیرند. با وجود همه اینها، نوروز شناسنامه ایرانی دارد و نمادی است برای پیوند ملتهای مختلف.
نوروز هرساله با سنتها و مراسمهای مختلف در مناطق مختلف برگزار میشود. اما خاستگاه آن کجاست و انجام مراسمهای مختلف در آن چه فلسفهای دارد؟ امیراسماعیل آذر، استاد دانشگاه و پژوهشگر، معتقد است نمیتوان زمان دقیقی برای پیشینه نوروز و پاسداشت این عید باستانی قائل بود، اما ردپای گرامیداشت این ایام از دوره هخامنشیان وجود دارد.
او در ادامه به تحول در واژه نوروز و بازتاب آن در ادبیات فارسی اشاره کرد و گفت که پس از سده ششم، «نوروز» تحولی مفهومی در شعر فارسی یافت و هرچه به دوره معاصر نزدیکتر میشویم، این تحول مضمون خود را با نوستالژی و حسرت شاعر نسبت به دوران گذشته نشان میدهد؛ امری که برخاسته از فرهنگ و زندگی اجتماعی امروز است. این استاد دانشگاه در ادامه همچنین به برخی از آیینهای مرسوم در گذشته نیز اشاره کرد. گفتوگوی تسنیم با این پژوهشگر را میتوانید در ادامه بخوانید:
*تسنیم: یکی از آیینهایی که همه ساله در میان فارسیزبانان برپا میشود، نوروز است. نوروز چطور وارد فرهنگ ایرانیها و فارسیزبانان شد؟ چرا به اولین روز بهار، «نوروز» میگویند؟
هیچ کس نمیتواند ادعا کند که به طور یقین اطلاع دارد که جشن نوروز از چه زمانی به کشور ما آمد. خبر داریم که در دوره هخامشیان نوروز را میشناختند و جشن میگرفتند. بعد از هخامنشیان و در سال 331 قبل از میلاد، اسکندر مقدونی به ایران لشکر کشید و 13 سال بر این سرزمین حکومت کرد. بعد از او، سلوکیان یعنی یونانیان به ایران آمدند و بر این مملکت حکومت کردند. مسلماً در این زمان پیوند میان ما و نوروز قطع شد؛ چون بیگانگان بر این سرزمین حکومت میکردند. تا اینکه اشک اول پیروز شد و سلسله اشکانیان شکل گرفت. خبر داریم که اشکانیان نیز نوروز را اعزاز میداشتند.
آنچه برای ما مسلم است، مربوط به دوره ساسانیان است. زبان و خط در دوره ساسانی، زبان پهلوی یا فارسی میانه بود. در آن روزگار نوروز را «نوگ روچ» میگفتند، به مرور زمان «گ» از «نو» میافتد و «نو» باقی میماند و «چ» نیز تبدیل به «ز» شده و کلمه «نوروز» به وجود میآید.
در همه تواریخ نوروز را به جم، پادشاه پیشدادی، نسبت دادهاند. حتی در «وداها»، کتاب مقدس هندوان، نیز از «جم» یاد شده که البته به صورت «یم» ذکر شده است. در تاریخ گردیزی هم ریشه نوروز را در مستولی شدن جم بر دیوان میداند.
*تسنیم: یکی از موضوعاتی که بارها در ادبیات کلاسیک فارسی با آن مواجه میشویم، «نوروز» و مضمونسازیهای متعدد در این رابطه است. کمی درباره این موضوع توضیح دهید. این موضوع در ادوار مختلف چه تغییری داشته است؟
قدیمیترین مطلبی که درباره «نوروز» نوشته شده، رساله «نوروزنامه» منسوب به حکیم عمر خیام است. در این اثر حقایقی با قسمی از روایت درآمیخته شده است. ابوریحان بیرونی نیز در «التفهیم»، نوروز را پیشانی سال نو یاد میکند.
در ادبیات فارسی هم نوروز را «جشن بزرگ» مینامند. ابوریحان اعتقاد داشت که ایرانیان در نوروز بزرگ برای همه جهانیان از خدا خوشبختی تمنا میکنند؛ از این رو نوروز را در تاریخ «امید» نیز خواندهاند.
این نام نوروز در ضمیر تاریخی ایرانیان باقی مانده است؛ به همین دلیل ایرانیان این روز را دوست دارند و پاس میدارند.
در فرهنگ اسلامی نیز نوروز در جریان است. عبدالصمد ابن علی در روایتی که آن را به ابن عباس نسبت میدهد، میگوید که در نوروز جامی سیمین پر از حلوا برای حضرت محمد(ص) فرستادند، ایشان از این حلوا تناول کردند و فرمودند که این حلوا به چه مناسبت است؟ پاسخ دادند که این مربوط به جشنی به نام نوروز است. حضرت فرمودند که ای کاش هر روز نوروز بود. این مسئله در آثار الباقیه ابوریحان بیرونی نیز ذکر شده است.
در شاهنامه فردوسی هم مفصل درباره نوروز صحبت شده است. در شاهنامه آمده است که کیومرث یا گیهمرتَ (یعنی زنده میرا) نوروز را جشن میگرفت؛ این نشان میدهد که اولین پادشاه ایرانی هم با نوروز آشنایی داشته است. خود فردوسی چنین میگوید:
چو آمد به برج حمل آفتاب
جهان گشت با فر و آیین و آب
بتابید از آن سان ز برج بره
که گیتی جوان گشت ازآن یکسره
...
به جمشید بر گوهر افشاندند
مران روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ ازان روزگار
به ما ماند ازان خسروان یادگار ...
این جشن تاریخ ندارد، اما میدانیم که از روزگار کهن به یادگار مانده است. در ادبیات پارسی از آن با صفت «بزرگ» نیز یاد میکنند. به عنوان نمونه، عنصری میگوید:
نوروز بزرگ آمد آرایش عالم
میراث به نزدیک ملوک عجم از جم
در ادبیات فارسی تقریباً همه شاعران توصیفی از نوروز دارند. فرخی نیز در اینباره میگوید:
زباغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید
کلیدباغ ما را ده که فردامان به کار آید
*
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
اما قهرمان شعر نوروز و توصیف آن در ادبیات کهن، منوچهری دامغانی است:
نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا
باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا
و یا در شعر دیگری میگوید:
آمد نوروز هم از بامداد
آمدنش فرخ و فرخنده باد
باز جهان خرم و خوب ایستاد
مُرد زمستان و بهاران بزاد
توصیف نوروز در شعر دیگر شاعران همچون مسعود سعد سلمان و ابوالفرج رونی نیز دیده میشود.
*تسنیم: آیا این موضوع در شعر دورههای بعد نیز به همین شکل وجود دارد؟ مثلاً در شعر معاصر چه برداشتی از آن شده است؟
بله، دچار تحول شد. پس از قرن ششم، نوروز در شعر از حالت توصیفی درمیآید و حالت مفهومی به خود میگیرد. به عنوان نمونه، مولوی چنین میگوید:
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
میآورد از چلچله پیغام، شمایید!
و یا در جای دیگری میگوید:
با تو هر جزو جهان باغچه و بستان است
در خزان گر برود رونق بستان تو مرو
سعدی نیز چنین میگوید:
ما را سر باغ و بوستان نیست
هر جا که تویی تفرج آن جاست
منظور او این است که ای خدا! هرجا که تو حضور داشته باشی، آن لحظه و آنجا عید ماست. در واقع شاعران در این مرحله به صورت مفهومی به نوروز مینگرند و نوعی نگاه عرفانی در این گونه سخنها دیده میشود.
هرچه به شعر معاصر نزدیک میشویم، نوروز یک مفهوم نوستالژی دارد. آدمها امروزه هرکدام در داخل آپارتمانها زندگی میکنند و دیگر آن باغ و بوستان و آسمان را نمیبینند. مثلاً فروغ میگوید:
آن روزها رفتند
آن روزهای عید
آن انتظار آفتاب و گل
آن رعشههای عطر
در اجتماع ساکت و محجوب نرگسهای صحرایی
که شهر را در آخرین صبح زمستانی
دیدار میکردند...
احوال نوستالژیک در شعر دیده میشود که به نوعی حسرت روزهای گذشته را به یاد میآورد.
*تسنیم: ادبیات و به ویژه شعر، آیینه تمامنمای جامعه هر عصر است و بازتابدهنده آرمانها، آمال و آیینهای آن دوره. با توجه به این موضوع، در ادبیات آیین خاصی برای نوروز در گذشته توصیف شده است؟ گذشتگان چگونه این ایام را گرامی میداشتند؟
آیینهای مختلفی در این رابطه وجود دارد. یکی از موضوعاتی که شاید بتوان در اینجا مطرح کرد، این است که چرا برای همدیگر آرزو میکنیم که 120 ساله شوی؟! چرا نمیگوییم 115 ساله یا 110 ساله؟
پاسخ این است که سال 365 روز و شش ساعت و خوردهای است. در گذشته هر سالی را 360 روز در نظر میگرفتند، در نتیجه پنج روز اضافه باقی میماند. به آن پنج روز میگفتند، خمسه مسترقه. اکثر آیینها و رسم و سومها در این پنج روز برگزار میشد. باز با این نوع محاسبه، شش ساعت اضافه باقی میماند. اگر سالی شش ساعت اضافه بیاید، هر چهار سال یک روز میشود و 120 سال آن میشود، یک ماه. در نتیجه در گذشته برای هر 120 سال، به جای 12 ماه، 13 ماه در نظر میگرفتند. این ماه سیزدهم ماه خوشی و خرمی بود. در آن ماه همه از مالیات معاف بودند، گنجینهها به روی مردم باز بود و مردم با آسودگی و فراغت زندگی میکردند؛ به همین دلیل همه در حق عزیزانشان دعا میکردند که 120 ساله بشوند تا از این امکانات بهره برند.
علاوه بر این، میتوان از جشن میر نوروزی یاد کرد. در تمام تواریخ راجع به نوروز، این جشن آمده است. این آیین، یکی از آیینهای قدیمی درباره نوروز است. چنانکه حافظ نیز اشارهای به این موضوع دارد: سخن در پرده میگویم، چو گل از غنچه بیرون آی/ که بیش از پنج روزی نیست، حکم میر نوروزی.
به این شکل بود که در قدیم فردی را به عنوان پادشاه به مدت پنج روز سوار بر چهارپا میکردند. در این مدت هر فرمانی داد، دیگران باید اجرا میکردند. پس از پنج روز او را از چهارپا پیاده و تا میتوانستند او را تنبیه میکردند. به این معنی که تو که پادشاه میشوی، غره مشو. زمان این فرمانروایی، تنها چند روز است.
آیینهای دیگری نیز وجود داشته و دارد. مثلاً سفره هفت سین. برای این موضوع هم نقل قولهای متعددی وجود دارد. گفته میشود که در زمانهای گذشته سینیای از چین وارد ایران شد که در آن هفت گودی وجود داشت و در هرکدام از این گودیها، یک عنصر و چون این سینی به هفت قسمت تقسیم شده بود، به «هفت سین» معروف شد. این یک نقل قول است، اما در واقع اینکه چرا به «هفت سین»، «هفت سین» اطلاق میشود نه «هفت شین» کسی نمیداند. با وجود این، میتوان درباره پیشینه هرکدام از اجزای هفت سین صحبت کرد؛ مثلاً سکه که تاریخ پیدایش آن کم و بیش مشخص است، برای آرزوی سالی پررونق در «هفت سین» گذاشته میشود. یا درباره «سبزه» نیز نقل قولهایی وجود دارد؛ مثلاً اینکه کسب و کار و کشاورز رونق داشته باشد.
از سوی دیگر، میتوان از آیینهای دیگری چون شالاندازی، شکر خوردن در هنگام تحویل سال، برات دادن، خانهتکانی، آتش افروختن در بامها، ماجرای فَرَوَهَرها و ... نیز یاد کرد که هرکدام از جمله آیینهای مربوط به نوروز است و میتوان به صورت مفصل راجع به آن صحبت کرد.
انتهای پیام/