شعر در مدح امام حسین| مینویسم عشق و بیتردید میخوانم "حسین"
در سوم شعبان سالروز ولادت امام حسین علیه السلام، چند شعر آیینی از شاعران نام آشنای کشورمان تقدیم میشود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ماه شعبان، ماه شادی اهل بیت سلام الله علیهم است. ایامی که با ولادت سرداران کربلا و در رأس آنان امام حسین علیه السلام آغاز شده و در نیمه آن به ولادت مهدی موعود، حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میرسد.
شاعران آیینی کشورمان در سرودههای خود عرض ارادت ویژهای به ساحت مقدس اباعبدالله الحسین دارند و در شهادت و ولادت امام حسین علیه السلام سرودههای ناب و خوبی سروده شده است.
در زیر به مناسبت ولادت امام حسین علیه السلام چند شعر آیینی از شاعران کشورمان تقدیم شده است.
محمدعلی بیابانی
مینویسم عشق و بیتردید میخوانم جنون
هرکسی دیوانهتر السابقون السابقون
مینویسم عشق و بیتردید میخوانم حسین
عاقلان دانند لکن اکثرا لایعقلون
این سرشت ماست؛ از خاکیم، خاک کربلا
سرنوشت ماست پس انا الیه الراجعون
صرف یک دل دادن و عرض ارادت شرط نیست
باید امضا کرد این دلنامه را با دست خون
پرچم او از ازل بالاست؛ بالا تا ابد
باد این پرچم بلند و هرچه جز آن سرنگون
گوش جانم چشم بر راه صدای دیگری ست
پای دل سر در هوای ماجرای دیگری ست
گرچه خیلیها به ظاهر کربلا هستند لیک
باطنا امشب مدینه کربلای دیگری ست
چار تن از پنج تن در گرد یک گهوارهاند
در دل گهواره هم اهل کسای دیگری ست
خنده گریه خنده گریه خنده گریه خنده اشک
بیت مولا غرق اشک و خندههای دیگری ست
شیر از انگشتهای وحی مینوشد حسین
سبط پیغمبر غذایش هم غذای دیگری ست
عشق او جاری ست حتی در مرام اهل بیت
میتوان فهمید این را از کلام اهل بیت
ساغر لبهای هر معصوم میگوید حسین
بسکه لبریز است نام او ز جام اهل بیت
هم شتابش بیشتر هم اینکه جایش بیشتر
کشتیاش هم فرق دارد با تمام اهل بیت
در نهایت جمع خواهد گشت با نام حسین
سفرهای که پهن میگردد به نام اهل بیت
روز و شب بر او درود حق درود اهل بیت
روز و شب بر او سلام حق سلام اهل بیت
تا که میخوانم تو را هر دیده میبارد تو را
از خدا دیگر چه خواهد هر کسی دارد تو را
در روایت هست هر که دوستش دارد خدا
در دلش چون داغی از یک لاله میکارد تو را
عشق را از هر کسی از اهل دل پرسیدهام
از گریبانش چنان خورشید میآرد تو را
ما نه؛ فرزند پیمبر میشود قربانیات
هستیاش را میدهد تا که نگه دارد تو را
جامهات را آسمانیها عوض کردند تا
سختی رخت زمینیها نیازارد تو را
زینت دوش نبی! عرش است جای پای تو
سینه ی پیغمبر است و قلب زهرا جای تو
اشک میریزیم و با ذکرت عبادت میکنیم
باز هم از راه دور عرض ارادت میکنیم
ما همه بیمارهای دوری از شش گوشهایم
بین هیئتها ز یکدیگر عیادت میکنیم
زودتر راحت کن از درد فراقت خلق را
ما به این دوری مپنداری که عادت میکنیم
عالم نوزادی ما فرق دارد با همه
ما برایت گریه از وقت ولادت میکنیم
هر غمی دیدیم، فرمودند فابک للحسین
بعد از آن هرجا غمی دیدیم یادت میکنیم
دوستت دارم من ای در جسم عالم جان حسین
آذری میخوانمت: "جانیم سنه قربان حسین"
مرضیه عاطفی
دستان زهرا (س) طبق عادت هدیه آورده
حیدر (ع) برایم خیر و برکت هدیه آورده
آرام ِجانم باز شد چشمش به این دنیا
عاشق شدم بس که محبت هدیه آورده
عشق دل انگیزش برای هر دو دنیایم
عزّت، سرافرازی، سعادت هدیه آورده
العفوهایم را شنیده سیدالأحرار
امشب اگر برگِ شفاعت هدیه آورده
قنداقه ارباب من حاجترَوایت کرد
فطرس بیا بالی برایت هدیه آورده
دیوانه شش گوشهاش کرده مرا، هر کس
از کربلایش مهر تربت هدیه آورده
بوسیدش و از آستینِ کوچکش مادر...
پرچم برای دورِ هیئت هدیه آورده
ایکاش میدیدم که دستانش برای من
از آسمان رزق شهادت هدیه آورده!
علیرضا خاکساری
خونِ خدا اگر شد روزی نثار اسلام
ماییم و سربلندی در سایه سار اسلام
دارد حقیقتِ امر امروزه میدرخشد
آفاق پُر شد از نور آشکار اسلام
آوازهی شریعت از هر مناره جاری ست
چشم تمام دنیا محو وقار اسلام
بی شک اجابتِ حق یعنی اجابتِ دوست
لبیک یا حسین است اول شعار اسلام
جز بیرق حسینی دین پرچمی ندارد
نام و نشان مولا شد اعتبار اسلام
هیهات من الذله از هر که بر نیاید
این نقل قول باشد از اقتدار اسلام
اسلام از محرم دارد هر آنچه دارد
بالا گرفته از لطفش کار و بار اسلام
از قید جان گذشت و سر را گرفت بر دست
هر کس که شد شبیه او پاسدار اسلام
لبهای ما همیشه گرم شهادتین است
قرآن ما علی و اسلام ما حسین است
در جان شعرِ شیعی بیت الغزل حسین است
در مردی و مروت ضربالمثل حسین است
چشم و زبان و جانِ پرورگار من اوست
آیینهی خدایِ عز و جل حسین است
گفتم حسین و کامم شیرین شد از کرامت
فریاد میزنم احلی من عسل حسین است
رو میکنم به حقْ تا رو میکنم به تربت
حیَّ علی الصلاتم حیَّ علی الحسین است
دنیا بزرگواری مانند او ندارد
از قبل خلق سعدی شیخ اجلّ حسین است
اسباب دستگاهش هم احترام دارد
آوازهی هر آنچه طبل و کتل حسین است
زرتشتی و مسیحی زوار اربعینش
بانیِ اتحادِ بین ملل حسین است
ترس از ابد ندارم بیم از لحد ندارم
امید شیعیان از صبح ازل حسین است
در محضرش نگفتم سخت است مشکل من
گفتم به مشکلات خود راه حل حسین است
با حُسن خلقِ آقا از خَلق بی نیازم
میگیرد آن که سائل را در بغل حسین است
او حضرت کریم و من همچنان فقیرم
عیدی خود از آقا یک کربلا بگیرم
این نو رسیده دُرِّ نایاب بود از اول
وی نام دیگرش عشقِ ناب بود از اول
بر سرْ درِ رفیعِ جنت؛ جمال مولا
پیش از شروع خلقت در قاب بود از اول
با اولین نگاهش دل برده از ملائک
گل خندهی ملیحش جذاب بود از اول
پیشانیاش چو خورشید از عرش میدرخشد
مبهوت روی ماهش، مهتاب بود از اول
بعد از امامتش نه از صبح آفرینش
ارباب زاده بود و ارباب بود از اول
تا سمت بارگاهش من هم پری بگیرم
این دل شبیه فطرس بی تاب بود از اول
دیدار حضرتش را اذن دخول باید
زائر مؤدبِ بر، آداب بود از اول
ذریه اش شهیدِ گودال شد از آخر
مردی که خود شهید محراب بود از اول
رودم به سمت دریا با گریه رهسپارم
از روضه نه ولیکن از غصه حرف دارم
چون کوه استواریم وقتی حسین داریم
ترس از کسی نداریم وقتی حسین داریم
یک اربعین شکوه خود را به رخ کشیدیم
40 سال استواریم وقتی حسین داریم
از برکت ولایت در صحت و سلامت
تندیس اقتداریم وقتی حسین داریم
غرق صلابتیم و دشمن حریف ما نیست
پیروز کارزاریم وقتی حسین داریم
دشمن رجز بخواند ما پشتمان نلرزد
در جبهه پایداریم وقتی حسین داریم
هم خشم ما کشنده هم تیغ ما برنده
از جنس ذوالفقاریم وقتی حسین داریم
حب الحسین یعنی حکم برائت از نار
همواره رستگاریم وقتی حسین داریم
هرکس که شد حسینی نزد خدا عزیز است
محبوب کردگاریم وقتی حسین داریم
با حسرت شهادت حیف است که بمیریم
عمری امیدواریم وقتی حسین داریم
"لطف حسین ما را تنها نمیگذارد
گر خلق وا گذارند او وا نمیگذارد "
محمدجواد شیرازی
دستِ خالی را سرِ سالی به آقا بسپرش
شب، شبِ قدرِ فقیران است، کوچک نشمرش
هفت پشتم را نظر کردم تماماً بودهاند
یک به یک عبد و غلام و یک به یک روزی خورش
مادرش حبل المتین است و هدایت میشود...
...هرکسی کرده توسل بر نخی از چادرش
خانهای که غالبا وقف حسینیه شود
بوی جنت می دهد هر قطعه و هر آجرش
نسخه ی درمانی ام بوده فقط کرب و بلا
چون شفا خوابیده در هر ذره و هر عنصرش
در نمک زار حرم آخر مرا پاکم کنید
حاجتم بسته به دریا نیست و آبِ کُرش
فاطمه جان لطف کن گستاخی من را ببخش
من که میدانم نبوده شعرهایم درخورش
محمد بخشوده
هستیاش را که خدا داد به دامان علی
خندهها کرد نبی از لبِ خندان علی
آسمان را به قدمهای زمین میریزد
تا خدا میشنود ذکر حسین جانِ علی
آیهها یک به یک از وصف جمالش گویند
چشم او نقطهی با بود به قرآنِ علی
شب معراجِ علی بود در آغوش زمین
دست حق میوه خودش داد به دستان علی
این پسر کیست که لبخندِ خدایی دارد
این غزل سر مگویست به دیوانِ علی
میوزد بوی خدا باز به کاشانهی عشق...
یوسف فاطمه رو کرده به کنعان علی
گوییا پرده ز رخسارهی مهتاب کشید
چشم خود را که نشان داد به چشمانِ علی
انتهای پیام/