مستند «اسارتِ نوروز»| اسرا در اسارت هزاران بار شهید شدند+فیلم
شکنجه، شهادت، گرسنگی، تشنگی، فشار روانی، فشار جسمانی و هرچه که بخواهید در اسارت دیده شده است و اسرا در اسارت هزاران بار شهید شدند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست «نوروز در اسارت» با حضور آزاده عباس شهریاری (نویسنده) و آزاده ابوالقاسم عیسیمراد (نویسنده) با همکاری موسسه فرهنگی پیام آزادگان و خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
نوروز 63، عیدی استثنایی برای اسرا
در ابتدای این نشست عباس شهریاری با اشاره به این که برای عازم شدن به جبهه و ملحق شدن به سپاه و بسیج مراجعه کردم ولی به این دلیل که سن من 2 سال کمتر بود، پذیرش صورت نگرفت، درباره نحوه ورودش به جبهه اظهار کرد: نوشتن تاریخ تولد به دست بچهها و کپی گرفتن و ترمیم این تاریخ لو رفته بود و اصل شناسنامه را میخواستند؛ من راهی پیدا نکردم جز اینکه از پدرم برای این که سن من را کمتر گرفته است شکایت کنم. دادگاه نیز به پزشکی قانونی ارجاع داد و جلسه کمیسیون تشکل شد و در نهایت با دو شاهد سال تولدم را به درخواست خود از سال 1341 به سال 1338 تغییر دادند و با این شناسنامه اعزام شدم.
وی افزود: در عملیات خیبر، جزیره مجنون و در تاریخ هفدهم اسفندماه سال 1362 با محاصره هوایی و زمینی و مشکلاتی که در جزیره به وجود آمد و همچنین مجروح و شهید شدن برخی از دوستان، به اسارت عراقیها در آمدیم؛ 10 روز فاصله بین بصره و موصل بود؛ در تاریخ 27 اسفندماه همان سال طبق معمول از آن کانال وحشت وارد اردوگاه موصل شدیم؛ به جز آسمان هیچ چیز دیگری پیدا نبود و در آن 7 سال تنها باری بود که ماه و ستاره را در آسمان دیدیم.
او با اشاره به این که 3 روز پیش از عید نوروز 1363 وارد اردوگاه موصل شدیم و تمامی اسرای اردوگاه، 1800 نفری بودند که در عملیات خیبر اسیر شدند، بیان کرد: از این رو تجربهای نداشتیم که باید چگونه با عراقیها رفتار کرد؛ بنابراین با آن فشارهایی که عراقیها به اسرا وارد میکردند عیدی استثنایی داشتیم. همیشه پیش از عید شوری در جامعه ایرانی ایجاد میشود و مردم در پی خرید لباس عید هستند، در آن سال ما کفش و جوراب هم نداشتیم.
برپایی نمایشگاه در عید دوران اسارت
شهریاری ضمن بیان این که تا 10 ماه پس از اسیر شدن نیز صلیبسرخ نیامده بود و هر بلایی هم سر ما میآوردند ایران مطلع نمیشد، در خصوص شکنجهها عنوان کرد: در این مدت نشستن و راه رفتن در طول روز ممنوع بود. روزی سه مرتبه که همه را شمارش میکردند با کتک همراه بود. در این 10 ماه اسرا بسیار اذیت شدند؛ امام خامنهای که در دوران ریاست جمهوری خود امام جمعه تهران نیز بودند، در نیمه دوم سال 63 در خطبه نماز جمعه نسبت به وضعیت اسرا گلایه کردند و این امر بازتاب جهانی بسیار زیادی داشت و عراق مجبور شد صلیبسرخ جهانی را به اردوگاه موصل راه بدهد و پس از آن ثبتنام اسرای ایرانی انجام شد.
او با مطرح کردن این که در این 10 ماه ارتباطی بین فرماندهان و معاونان ایرانی با سربازان شکل گرفت و مواردی که لازم بود به اسرا منتقل میشد، عنوان کرد: پس از ثبت نام صلیبسرخ دو تشکیلات در اردوگاه شکل گرفت که یکی ظاهری بود از این رو که پیش از ورود صلیبسرخ عراقیها مسئول آسایشگاه را انتخاب میکردند. اما کم کم ما خود و با رأی همه افراد مسئول را انتخاب میکردیم. در آسایشگاه ما فعالیتهای مختلفی انجام میشد، به عنوان نمونه افرادی مسئول آسایشگاه، ورزش، تبلیغات، بهداری، نهضت سوادآموزی و... داشتیم.
وی در ادامه گفت: همچنین یک تشکیلات مخفی داشتیم که متشکل از افراد نخبه بود که مسائل مربوط به کلان اردوگاه مخصوصا روابط بین ما و عراقیها، روابط بین خودمان و روابط بین اقوام مختلف را بررسی کرده و در خصوص آن برنامهریزی میکردند که توسط افراد مختلف به همه اسرا منتقل میشد. یکی از این موارد فعالیتهای فرهنگی بود و برای کمتر شدن فشارهای وارده کارهای مختلفی چون اجرای تئاتر و تشکیل گروه سرود انجام میشد.
این آزاده همچنین بیان کرد: در ایام عید وقتی نامه به ایران رسیده و بازمیگشت نمایشگاه عکس درست میکردیم. در اولین عید پس از ثبتنام اسرا، برنامههای فرهنگی مختلفی چون اجرای تئاتر و سخنرانیها صورت گرفت؛ همچنین پیامی از حاجآقا ابوترابی توسط افرادی که بیمارستان میرفتند به دست ما میرسید و رهنمودهایی به همه میداد. به واقع او رهبری اردوگاهها را به صورت مخفیانه برعهده داشت. نماز جماعت برپا میکردیم و مسابقات ورزشی نیز برگزار میشد. پس از مدتی کتابهای آموزشی را از ایران به ما میدادند و در سالهای ابتدایی برخی از اسرا با نوشتن روی زمین آموزش دیدند و برخی حافظ قرآن شدند.
اسارت؛ جمهوری اسلامی در عراق
او ضمن بیان این که در عراق به این دلیل که امکاناتی برای برگزاری مراسم عید نداشتیم شادی بچهها برای ما کفایت میکرد، تصریح کرد: ولی دید و بازدیدها صورت میگرفت و ابتکارات جالبی انجام میدادند؛ با همان امکانات کم کیک و گز و غیره میپختند. به واقع عراقیها با هر مسئلهای که آموزشی و سیاسی نبود مخالفت نمیکردند و تنها میگفتند سرگرم باشید. آنها در پی این بودند که بچهها را سرگرم لهو و لعب کنند ولی اسرا بیشتر در حوزه مسائل فرهنگی و آموزشی فعالیت میکردند.
عباس شهریاری در پایان سخنان خود گفت: عراقیها در مدت زمان اسارت به دنبال این بودند که ما را از محتوا خالی کنند و وقتی اسرا به ایران بازگشتند افراد اثرگذاری نباشند ولی خوشبختانه برعکس شد و آنها میگفتند که شما یک کشور جمهوری اسلامی در عراق ایجاد کردید و واقعا نیز همینطور بود.
در اسارت هویت فراموش میشد
ابوالقاسم عیسیمراد، دیگر میهمان این نشست با اشاره به این که پیش از اسیر شدن سه باری به جبهه رفته بود و در عملیات کربلای 2 در منطقه حاجی عمران به اسارت درآمد، گفت: در آن زمان 20 سال سن داشتم و همه خود را برای جهاد و موقعیتی جدید آماده کرده بودیم. اسارت نیز شرح مفصلی دارد که آن را در کتاب «سفیران دربند» نوشتم. پس از حدود 10 روز در هوای گرم تابستان آن سال ما را راهی ناصریه، بغداد و رمادیه کردند و در اردوگاه کمپ 9 اسرا اسکان دادند.
وی در ادامه عنوان کرد: سختیها، شکنجه، درد، گرسنگی و هرآنچه را برای اسارت میتوان توصیف کرد، کمی بالاتر، به طور معمول برای اسرا رخ میداد البته انتظار غیر از این هم نبود. اصولا اوایل اسارت هویت به فراموشی سپرده شده بود و دنیا، دنیای کتک و درگیری انوع و اقسام فشارهای جسمی و روانی بود. در سطح دوم افراد شرایط خود را استنباط میکردند و در پی این بودند که چه باید کرد.
او با اشاره به این که قبل از اسارت دانشجو و معلم بودم و در پی این بودیم که در اسارت فضای فکری جدیدی ایجاد کنیم و چارهای جز این نبود، تصریح کرد: در این مقطع کلاسهایی را مخفیانه و محدود برگزار و زبان عربی و انگلیسی و گاهی نهجالبلاغه تدریس میکردیم که اکنون برخی از آن افراد پزشک و... شدند. در سطح سه فشارها غیرمستقیم بود و آرامش بیشتری وجود داشت.
در اسارت سبک زندگی جدید ایجاد کردیم
این آزاده همچنین گفت: در اینجا دیگر خود را شناخته و هویت گروهای جمعی را درک کرده بودیم و انسجام معنادار گروهی برای انجام کارهای علمی و آکادمیک و... بدون هرگونه طمع شکل گرفت. اما در جامعهای که اکنون زندگی میکنیم چنین نیست و در یک فراشناخت معیوب دست و پا میزنیم. اسرا در اسارات به فراشناخت بهنجار و سالم دست پیدا کردند و پس از آن شکنجه، آموزش و... معنا پیدا کرد و اگر کسی شکنجه نمیشد گمان میکرد مورد غضب خدا واقع شده است.
او با اشاره به این که این موارد را باید به جوانان کشور منتقل کنیم، بیان کرد: به واقع در فیلمها آنچه که باید، نشان داده نمیشود از این رو به نظر من حتما باید یک مشاور آشنا به قضایای اسرا در کنار فیلمسازان حضور داشته باشد. مستجمع زرینترین و همه موضوعات دفاع مقدس، در اسارت جلوهگری میکند. شکنجه، شهادت، گرسنگی، تشنگی، فشار روانی، فشار جسمانی و هرچه که بخواهید در اسارت دیده شده است و در حقیقت اسرا در اسارت هزاران بار شهید شدند.
این نویسنده با مطرح کردن این که ما اسیر شده بودیم و چارهای جز این نبود که با محیط سازگار شویم، اظهار کرد: یکی از کارهای ما ترویج فعالیتهای علمی و فرهنگی بود که این میتواند بالندگی و معنادهی اشخاص را تعریف کند. در اسارت به جهت این که بتوانیم این معنادهی را داشته باشیم و گروهها بتوانند خود را پیدا کنند، فعالیتهایی انجام میدادیم. برخی از اسرا بودند که از لحاظ موقعیت، تحصیلات و غیره سرآمد نبودند، بنابراین برخی که چیزهایی میدانستند و دانشی داشتند به دیگران نیز یاد میدادند و در اصل یک سبک زندگی جدید را ایجاد کردیم.
وی افزود: حاکمیت جهان باید از این نوع سبک زندگی اسرا که لحظهای در این فکر نبودند تا غیر انسانی رفتار کنند درس بگیرند. یکی از مصداقهای بروز و ظهور رفتار هیجانی و عاطفی و سازگاری با محیط نوروز بود؛ نوروز یک عید سنتی است که جلوات الهی در آن ظهور میکند و این جلوه را در اسارت ملموس میدیدیم، چون وقتی در بحران قرار میگیریم شاهرگهای حساس بودن معانی به اتصال نزدیکتر میشود.
اسارت جلوه کوچکی از جریان کربلاست
او در ادامه تصریح کرد: نگاه ما به برخی مسائل شکلی و صوری است و به واقع در خصوص هشت سال دفاع مقدس و اسارت فعالیت زیادی صورت نگرفته است و باید بدانیم که چه اتفاقی افتاد که اسیر به اسارت درآمد. در حقیقت یک فرهنگ غنی دفاع مقدسی در یک مقطع زمانی انجام گرفت که ما خود را درگیر ظاهر آن میکنیم در حالی که باید به جوهر آن بپردازیم و آن را به فرمول قابل انتقال به نسلهای مختلف تبدیل کنیم.
ابوالقاسم عیسیمراد در پایان نشست «نوروز در اسارت (2)» گفت: جلوههای اسارت بسیار جالب است و ما باید این پیام آوری را داشته باشیم و آن سازگاری و بهنجاری در یک محیط بحرانی و بحرانزده و مغفول از بسیاری از اطلاعات را به منصه ظهور بگذاریم. به نظر من اسارت بلا تشبیه جلوه کوچکی از جریان کربلاست. ما توانستیم در اسارت حاکمیت کوچکی ایجاد کنیم؛ خاطرات ما گاهی در خاطرات مانده است از این رو که گاهی نگاه ما نگاه روبنایی است.
انتهای پیام/