یادداشت| اصلاحطلبان و آسمان و ریسمان کردن به جای یک عذرخواهی ساده
جریان اصلاحات به جای یک عذرخواهی ساده برای تکرار دولت ناکارآمد که ناکارآمدی بارز آن امروز در صفهای توزیع مرغ به عیان قابل مشاهده است، تیر و تخته را به هم میدوزد تا راهی برای توجیه عملکرد ناصواب خود و فرار از پاسخگویی در باره عملکرد دولت بیابد.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- داستانی شده است داستان اصلاحطلبان و جریان حامی دولت. دولتی که به دلیل ضعف عملکرد و ناکارآمدی، جریان سیاسی حامی خود را در معرض ورشکستگی قرار داده است.
این جریان به جای یک عذرخواهی ساده برای تکرار دولت ناکارآمد که ناکارآمدی بارز آن امروز در صفهای توزیع مرغ به عیان قابل مشاهده است، تیر و تخته را به هم میدوزد تا راهی برای توجیه عملکرد ناصواب خود و فرار از پاسخگویی در باره عملکرد دولتی که با حمایت تمام قد آنان و پدرخواندههایشان تکرار شده و بر سر کار آمده است، بیابد.
یک روز موضوع اختیارات رئیس جمهور را علم میکنند و از کاهش اختیارات سخن میگویند و البته نمیگویند با همان اختیارات کم چه گلی به سر ملت زده شده است؟
روز دیگر موضوع موهوم نهادهای موازی و مداخلهگری در کار دولت را مطرح میکنند و روز دیگر متعرض حضور میدانی رؤسای قوای دیگر و همدلی و همزبانی آنان با مردم و تلاشهایی که برای حل مشکل ناکارآمدی دولت و استیفای حقوق ملت انجام میدهند، میشوند و این تلاش ها را زیر سئوال برده و از آن اعتبارزدایی میکنند.
به هر حال هر روز به ریسمانی سست چنگ میزنند تا ضعف عملکرد خود و دولت تحت حمایت خود را بپوشانند.
امروز یکی از عناصر این جریان در یادداشتی با دوگانه سازی تمثیلی از «خودرو و راننده» تلاش کرد مسئله اصلی کشور را نه راننده بلکه خودرو عنوان کند(1). و به مردمی که زیر بار ناکارآمدی مدیران اجرایی کمرشان خم شده و در انتظار تغییر شرایط مدیریت اجرایی کشور در انتخابات آینده هستند هشدار داده است تا فریب کسانی را که ذهن آنها را از موضوع خودرو و شرایط جاده منحرف کرده و روی راننده متمرکز کردهاند، نخورند.
البته مراجعه به رفتار سیاسی جریانی که نویسنده یادداشت مذکور به آن وابستگی دارد، در انتخابات گذشته خود بهترین دلیل بطلان این ادعا است. کافی است به شعارهای انتخاباتی این جریان در انتخابات گذشته توجه شود که چگونه راننده (نامزد رئیس جمهوری) مورد نظر خود را به مردم معرفی می کردند و ادعا میکردند که قرار است این راننده بیاید و حتی در جادههای ناهموار فلک را سقف بشکافد و طرح نو دراندازد و مسافران را زودتر از دیگر رانندگان به مقصد برساند.
برای پاسخگویی به این ادعا بد نیست به مشابه این تمثیل در امور دیگر از جمله در آموزش و پرورش، نظر بیفکنیم. در عرصه آموزش و پرورش نیز از دوگانه «کتاب درسی و معلم» سخن گفته شده و میشود. بسیاری از صاحبنظران و حتی مردم که در واقعیت با این مسئله مواجه بودهاند شهادت میدهند که در آموزش و در فرایند یاددهی و یادگیری، «معلم» حرف اول را میزند. اوست که حتی اگر کتاب درسی نقصی داشته باشد با مهارت خود آن را جبران کرده و مسیر صحیح آموزش و فرایند یادگیری را هنرمندانه طی میکند در حالی که اگر بهترین کتاب درسی در اختیار معلمی ناتوان و کم مهارت قرار گیرد تردیدی نباید کرد که آموزش ضایع خواهد شد و توفیقی در فرایند تعلیم حاصل نخواهد شد.
بر این اساس باید گفت راننده خوب حتی در جاده بد و با خودرو کم کیفیت خواهد توانست مسافران را با هر زحمتی که شده است، به مقصد برساند اما راننده بد و کم مهارت حتی اگر بهترین خودرو را در اختیار داشته باشد و باک بنزین آن نیز پرباشد، قادر نخواهد بود مسافران را صحیح و سالم و بی درد سر به مقصد برساند.
راننده خوب و با مهارت خواهد توانست با تکیه به تجربه و مهارتش حتی اگر خودروی مدل بالایی در اختیار نداشته باشد، ناهمواریهای جاده را در نوردد و از موانع و پیچ و خم های جاده مسافران را به سلامت عبور دهد. اما اگر راننده بی تجربه، بی مهارت و خواب آلوده باشد حتی اگر بهترین خودرو در اختیارش باشد قادر نخواهد بود مسافران را بی درد سر به مقصد برساند و چه بسا آرامش مسافران و حتی جان آنها را در معرض خطر قرار دهد.
راننده خواب آلود و کم مهارت حتی اگر باک بنزین خودرویش مملو از بنزین باشد این باک پر به جای آن که سرمایهای باشد برای رساندن مسافران به مقصد، بلای جان آنها خواهد شد و با یک حادثه ناشی از بی توجهی و کم مهارتی وی در حادثهای هر چند کوچک، هم خودرو و هم مسافران را به شعلههای آتش خواهد افکند.
از این بدتر راننده ای است که مست غرور باک پر بنزین خودرویش است، او نمی داند که خیلی زود دیر میشود و این باک پر چنانچه در طول مسیر، بخش مصرف شده اش جبران نشود هم خود او و هم خودرویش و هم مسافران را در میانه راه متوقف و سرگردان خواهد کرد.رانندهای که سرمایهسوزی میکند و به جای منصرف بنزین خودرو در جهت مقصد اصلی خود و مسافران را به مسیرهای انحرافی میکشاند، سرمایه حرکت خودرویش را تضییع میکند به طوری که سرمایهای برای حرکت در مسیر اصلی برایش باقی نمیماند.
بدتر از این رانندهای است که بی توجه به امکانات مبدا حرکت برای تکمیل موجودی باک خود، در انتظار موهوم رسیدن به پمپ بنزین بین راهی است که در سراب راهنمایان غرضورز و یا نا«آشنا» به او وعده داده شده است. او خود و مسافرانش را در مسیری پیش خواهد برد که هرگز به مقصد نخواهند رسید. این هنر نیست که راننده با خود فریبی و فریب مسافران، خودوروی گرانقیمتی که به رسم امانت به او داده شده است تا مسافران را صحیح و سالم به مقصد برساند در بیابان برهوت در حالی که باکش خالی و امکان حرکت ندارد و باعث خشم و غضب مسافران شده است در میانه راه رها کند. چه بهتر که با استفاده از امکانات موجود و نقد در مبدا حرکت باکش را پر میکرد و به نشانی دقیق پمپ بنزینهایی که راهنمایان صدیق در اختیارش قرار داده بودند اعتماد میکرد و فریب سراب نشانیهای غلط را نمی خورد تا بهتر و زودتر و با اطمینان بیشتری بتواند مسافران را به مقصد برساند.
البته باید گفت مردم عزیزمان فریب این ترفندها را نخواهند خورد. آنها به زودی از ترمینال های مطمئن و خوش سابقه (جریانهای سیاسی صادق) بلیط مسافرت (رای) را تهیه خواهند کرد و با گزینش بهترین راننده (مدیر اجرایی با مهارت و پرانگیزه) راهی مقصد ایجاد دولت جوان، کارآمد، عدالت ورز و در خدمت بی منت به مردم خواهند شد.
1- یادداشت آقای عباس عبدی در روزنامه اعتماد 15 فروردین
انتهای پیام/