علی قمصری: با مخاطب قدم میزنم
علی قمصری چکیدهی رویکرد هنریِ خود را با این کلمات بیان میکند: به مخاطب نباید نزدیک شد، باید او را به قدم زدن دعوت کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، علی قمصری از آهنگسازانِ فعال و پیشروی موسیقی ایران است. در سالهای گذشته فعالیتِ مداوم، پشتکار و خلاقیت و تلاش برای تجربههای تازه، از مهمترین ویژگیهای این هنرمند بودهاند.
او در ماههای اخیر چندین اثر منتشر کرده که هر کدام از این آثار با استقبال قابل توجهی از سوی علاقهمندان به موسیقی همراه بوده است.
قمصری در تبعینِ روش و رویکردش در عرصه موسیقی هم بسیار شفاف و مشخص سخن میگوید. امروز 16 فروردین 1400، علی قمصری مطلبی در صفحه شخصیاش نوشته که به نوعی رویکردش در عرصه هنر و موسیقی را نشان میدهد.
در ادامه متن یادداشت علی قمصری را میخوانید:
من در هنرهای بصری تخصص ندارم. اما اگر در بیست سالگی از فیلمهای هیجان محور لذت میبردم، امروز به طور غریزی سلیقهام مرا به سمت تماشای فیلمهای عمیقتری هدایت میکند. دلیلش قطعا این است که غریزهی من در طول زمان به وسیلهی آگاهی خودم و روشنگری جریان سینمای جهان هدایت شده است.
اما همچنان بهتر شدن سلیقهی من دلیل بر متخصص شدن من نیست. میتوانم لذت بالندهتری را تجربه کنم و همراه با لذت روحم را پرورش دهم.
این اصل در موسیقی نیز وجود دارد. من به عنوان متخصص موسیقی مسئولیت روشنگری برای بهتر شدن سلیقهی علاقهمندان غیر متخصص موسیقی در طول زمان را(در حد بضاعتم) دارم.
اگر سلیقهی غریزی و آگاهانهی مخاطب به سمت عمیقتر شدن پیش نرود مقصر من هستم. یکی از اهدافی که دنبال میکنم در حال نتیجه دادن است. قطعاتی که منتشر کردهام اصلا ریتمهای سادهای ندارند. هارمونی و جریان ملودی آثار چند صداییام را به سمت سادگی نمیبرم. اما جالب است که اخیرا حتی مخاطبِ غیر موسیقیدان به طور غریزی در حال واکنش مثبت نشان دادن به آنهاست.
برای استقبال مخاطب از موسیقیِ بیکلام، موسیقی پاپ را با تار نمینوازم و از کیفیت کم نمیگذارم اما جالب است که مخاطب هم مرا به سطحی شدن تشویق نمیکند و پا به پا در حال قدم زدن با هم هستیم.
به نظر من این مسیر در موسیقی به شدت میتواند داد و ستد بین هنرمند و مخاطب را به سمت بالندگی ببرد. به مخاطب نباید نزدیک شد، باید او را به قدم زدن دعوت کرد. این جمله چکیدهی رویکرد هنری من است.
نسل ما که در کودکی اوج سلیقهشان تماشای بازی بروسلی و وندام بود، امروز در حال دنبال کردن سینمای آرنوفسکی، لینچ و برگمان است. آیا آنها در دانشگاه سینما خواندهاند؟ خیر، سلیقهشان ارتقا پیدا کرده است.
حال ببینیم نسلی که در موسیقی پاپ، پیگیر واروژان بودند، اگر به هنر غرب پناه نبرده باشند، آیا امروز موسیقی پاپ ایرانی بهتری گوش میکنند؟
مقصر اصلی در موسیقی البته مسئولین تصمیم ساز است. اما ما هنرمندان نیز مقصریم.
چرا که از کودکی به یاد دارم که دوستان هنرمندم همیشه به من به خاطر پیچیده نوشتن، استفاده از ریتمهای پر پیچ و خم و ملودیهای فرّار انتقاد میکردند و اتفاقا مسیرشان را نیز تغییر دادند.
حتی یادم است با تمسخر نامِ «افلاطون» را بر من نهاده بودند.
هر وقت گفتم «نمیخواهم مردمی باشم» منظورم این بود که نمیخواهم منویی که مردم نوشتهاند را برای انتخاب ملودیها پیش رویم ببینم. اتفاقا این از علاقهی من به هم نوعانم نتیجه میشد...
مسیرم با جدایی از خیلی از دوستان هنرمندم سختتر شد اما هر روز به خاطر این استقلال فکری، خدا را شکر میکنم.
انتهای پیام/