نقد «میناری»| ادای دین یک مهاجر شرقی به سرزمین فرصتها!
میناری خیلی هنرمندانه ادای دینی میکند به آمریکا بهعنوان سرزمین آرزوها و فرصتها، جایی که بهعقیده کارگردان آن شکستخوردهها و ورشکستگان میتوانند برای تجسم رؤیاهای خود به آن سفر کنند.
خبرگزاری تسنیم ـ محمدباقر صنیعیمنش: میناری را میتوان فیلمی معرفی کرد که حکم مرهمی بر زخمهای بشر کرونازده دانست. حجم انبوه مشکلات و تلخیهای ناشی از کرونا تماشای فیلمی آرام و امیدوار را ضروری میکند و این چیزی است که میناری آن را دارد.
این فیلم نامزد اسکار 2021 بعد از فیلم انگل از کره میشود و عجیب نیست که اگر بتواند جایزه بهترین فیلم اسکار را از آن خود کند، چراکه هم نسخهای آرامبخش برای روزگار اکنون آدمهای سال 2021 است و هم پیام و محتوایی دارد که در تقویت نظر اعضای آکادمی بدون شک مؤثر است: "آمریکا سرزمین فرصتها و آرزوها است."،
جملهای معروف که احتمالاً خیلی از ما از طریق فیلمها و کتابها و خاطرات کسانی که به آمریکا سفر کرده باشند شنیدهایم، البته شعار سرزمین فرصتها از قضا لقب خود ایالت کانزاس است که داستان فیلم در آن واقع شده است، البته کالیفرنیا سرزمین آفتاب و فرصت نیز خوانده میشود، اما بهطورکلی این شعار متعلق به کلّیت سرزمینی بهنام آمریکا است.
نمایی از فیلم میناری
میناری خیلی هنرمندانه ادای دینی میکند به آمریکا بهعنوان سرزمین آرزوها و فرصتها، جایی که بهعقیده کارگردان آن شکستخوردهها و ورشکستگان میتوانند برای تجسم رؤیاهای خود به آن سفر کنند.
جالب است بدانیم که «لی آیزاک چانگ» کارگردان فیلم خود در آمریکا به دنیا آمده و بزرگ شده است و اصلاً فیلم میناری زندگی کودکی اوست که همراه خانوادهاش از دنوِر ایالت کلرادو به شهر کوچک روستایی آرکانزاس میروند.
نمایی از میناری
گیاه میناری که نام فیلم از آن اتخاذ شده است گیاهی است که اگر فرصت پیدا کند، ریشه میزند و بهمرور استحکام و عمر طولانی پیدا میکند.
خانواده جیکوب نیز همین داستان را دارند؛ مهاجرین کرهای که بعد از شکست کاری پدر به آمریکا آمدهاند و قرار است در آنجا زندگی جدیدی را برای خود فراهم کنند، مشکلات و موانعی بر سر راه آنان وجود دارد اما با استقامت و همدلی در سرزمین فرصتها رشد میکنند و امیدوار به آینده نگاه میکنند.
میناری در واقع استعارهای از دیوید پسربچه و عضو کوچک خانواده است که آیندهساز خواهد بود و تنها کافی است در این خاک ریشه بزند و قد بکشد، میناری در حقیقت خود کارگردان است که در نهایت تبدیل میشود به هر بینندهای که در آمریکا زندگی میکند.
زمانی که خانواده جیکوب به زمینی که قرار است در آن زندگی خود را برپا کنند میرسند، آمریکایی همراه آنان به جیکوب میگوید "اینجا باغ عدن است." یعنی بهشتی که باید در آن زندگی کرد.
نمایی از فیلم میناری
پوستر رسمی فیلم نیز بهشکلی دیگر این پیام را مخابره میکند (تصویر نمایه متن) پسر کوچک و بازیگوش فیلم رو به جلو روی زمین سرسبز با نوری درخشان و ملایم در حالی حرکت میکند که پشت سر او و روی دیوار پرچم آمریکا نمایان است، بهصورتی که نوعی حس پشتیبانی و آیندهسازی را به بیننده الهام میکند، چیزی که باید آن را ستایش و حتی تقدیس کرد.
با این اوصاف باید میناری را یک ادای دین سینمایی به آمریکا خواند که کنار فیلم سرزمین آوارگان ساخته کلویی ژائوی چینی تکمیلکننده یک تفکرند، تفکری که فیلمسازانی از شرق آسیا آن را نمایندگی میکنند: مهاجرت و ستایش سرزمینی بهنام آمریکا. جالب اینکه مفهوم سرزمین که بار معنایی سنتی، کهن و مقدسی دارد در کانون این ایده قرار گرفته است تا مضامین دیگری مانند نظام سیاسی و جامعه آمریکا! مفاهیم اخیر آنقدر در سالهای اخیر در رسانههای جهان بهعلت خشونت و فضاحتهای اقتصادی و سیاسی مخدوش شده است که جایگاه محکمی برای تبلیغ نیست اما بهجای آن مفهومی پیراسته از سیاست یعنی خاک و سرزمین میتواند جایگزینی برای آنها باشد.
آلن کیم بازیگر نقش دیوید
میناری زندگی را بهتنهایی ستایش نمیکند بلکه تجربه آن را در آمریکا دوست دارد، مفهوم مهاجرت که در کانون فیلم بهشکل عیان و روشن جای دارد، این نگاه را تقویت میکند.
با وجود این دیدگاه، کماکان نگاه ایدئولوژیک در اسکار و سینمای هالیوود حاکم است و اگر غیر از این باشد سینمای آمریکا دستگاه رسانهای و تبلیغاتی خوبی برای آنجا نخواهد بود.
در نهایت حتی اگر از این دید فاصله بگیریم که میناری قصد ستایش آمریکا را نیز ندارد فیلمی است که طبیعتاً آمریکاییها باید آن را بهخاطر نگاه معناگرا و امیدبخش به زندگی در کشورشان تحسینش کنند. میناری در هر حال جذاب و جالب است و میتوان آن را از فیلمهای موفق سال جاری دانست.
انتهای پیام/+