تراژدی "سقط جنین" در ایران و جهان/ تبدیل حریم امن مادری به ناامنترین حریم!
درحالی در حریم امن مادری سکنا گزیده که گاهی همین حریم امن تبدل به ناامنترین حریم برای جنین میشود! همان زمانی که مادر رأی بر عدمش میدهد و در خاموشی و سکوت، امنترین مسکن بر ساکن خود آوار میشود و خط بطلانی بر حیاتش کشیده میشود...
به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران پویا؛ براساس آخرین گزارش سازمان بهداشت جهانی "WHO" هرساله 40 تا 50 میلیون سقط جنین در زنان بین 15 تا 44 سال در جهان اتفاق میافتد.
میان 193 کشور عضو سازمان ملل، روسیه با 57.3 درصد، صدرنشین جدول آمار سقط جنین است؛ ویتنام، قزاقستان، استونی، بلاروس و رومانی نیز در ردههای بعدی جدول قرار دارند؛ آمریکا نیز با 20.8 در رده 15 قرار میگیرد، در این کشور که تقریباً نیمی از بارداریها ناخواسته است، روزانه بیش از 3000 سقط جنین اتفاق میافتد.
با تحولات اجتماعی دهه 1960 و رشد گرایشهای لیبرالیستی در آمریکا، مسئله آزادی سقط جنین به یکی از موضوعات مهم در چالشهای ایدئولوژی این کشور بدل شد و در اواخر این دهه سقط جنین با هدف نجات جان مادران از مرگ و متأثر از فضای لیبرالیستی جامعه آمریکا در برخی ایالتهای این کشور مورد قبول واقع شد.
سقط جنین در سال 1973 و در پی اعلام نظر دادگاه عالی ایالات متحده بهطور رسمی و در حالی قانونی اعلام شد که از یک سو گروهی قرار داشت که آمریکا را بهعنوان پرچمدار دنیای آزادی معرفی کرده و خواستار اجرایی شدن کامل و جامع اصولی بود.
از نظر آنان این مسئله از مبانی حقوق بشر است و از دیگر سو گروههای مذهبی بودند که مخالفت آشکار خود با قانونی بودن سقط جنین را اعلام کردند؛ با اوجگیری حرکتهای فمینیستی در اواسط قرن بیستم نیز موضوع آزادی سقط جنین در کشورهای اروپایی و آمریکا سبب افزایش شکافهای اجتماعی شده چالش بین قطبهای موافقان و مخالفان پدیده سقط جنین در گروههای اجتماعی را شدت بخشید؛ گروههای فمینیستی در حال رشد، سقط جنین را حق مسلم سیاسی زنان آمریکا میدانستند.
اما در ایران نیز آمار سقط جنین در دهههای اخیر زنگ خطر حیات را به صدا در آورده است؛ بر اساس آمار وزارت بهداشت بین 300 تا 500 هزار سقط جنین در کشور وجود دارد که غالب آمار را سقطهای غیرقانونی به خود اختصاص میدهد؛ نگاهی بر سیر پدید آمدن این معضل نشان میدهد این پدیده نه در خلأ بلکه در بستر عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی که هرکدام نقشی اساسی دارند، اتفاق افتاده است.
در اواخر دهه 60، سیاستهای کنترل جمعیتی تصویب و در سالهای بعد با شعار "فرزند کمتر زندگی بهتر" بهسرعت رواج یافت و از سال 72 به بعد نیز بهغلط پابرجا ماند؛ شعاری که در ظاهر هرچند کوتاه بود اما تأثیرات عمیقی بر شیارهای فرهنگ فرزندآوری گذاشت، تا بدانجا که سقط جنین القایی (عمدی) در تأثیرپذیری از این شعار و القائات رسانهای و عدم قبول مسئولیتهای فرزندآوری در زنان بدون فرزند و یا دارای یک فرزند، بیشترین آمار را به خود اختصاص میدهد.
شیارهای عمیق ذهنی نسبت به فرزندآوری و باور به عدم پذیرش اجتماع از فرزند بیشتر حتی قشر تحصیلکرده را نیز بهسمت سقط سوق میدهد، در نتیجه بیش از هرچیز طی فضاسازی صورتگرفته، نگاه منفی به فرزند بیشتر، چنان نهادینه میشود که امروز فرزند بیشتر به موضوعی نامتعارف در جامعه ایران بدل شده است!
در زمینه اقتصادی نیز اگرچه ذهنیت القاشده نشان از بالا بودن نرخ سقط جنین در طبقه دارای مشکلات اقتصادی بیشتر میدهد اما شواهد حاصل از تحقیقات خلاف این امر را اثبات میکند که در طبقه بالاتر اقتصادی میزان سقط نیز بیشتر است؛ از دیگر عوامل اقتصادی مؤثر در این پدیده میتوان به عدم تناسب درآمدها و رشد اقتصادی خانوار با رشد اقتصادی در جامعه اشاره کرد.
در زمینه اجتماعی نیز با پیش رفتن بهسمت طبقات اجتماعی بالاتر، میزان سقط نیز افزایش مییابد؛ بهعبارتی دیگر، خانوادههایی که از نظر اجتماعی در سطوح بالاتری قرار دارند بیشتر فرزندآوری را مانع پیشرفت خود میدانند و بهسمت سقط جنین پیش میروند.
گسترش فردگرایی، ترجیح منافع فردی، تحول مفهوم خانواده و افزایش مراکز غیرقانونی سقط جنین از دیگر عوامل تسریعکننده این پدیده است؛ در سقط جنین خودبهخودی نیز عواملی چون نقصهای شدید که حیات جنین را تحت تأثیر قرار میدهد و امکان ادامه زندگی جنین را از بین میبرد، دخیلاند؛ عواملی که غالباً متأثر از فضای تغییر سبک زندگی در سالهای گذشته در جامعه است؛ همچنین سن بیشتر از 35 سال، بیماریهای مادر و داشتن تجارب مکرر سقط نیز عاملی مؤثر در سقط خودبهخودی جنین است.
هرچند در مقابل تمامی عوامل مذکور، عامل معنویت در کاهش پیشروی بهسمت سقط مؤثر بوده است اما برآیند عوامل مذکور افزایش نگرانکننده سقط جنین را نشان میدهد؛ نتیجهگیری درباره صواب یا ناصواب بودن سقط جنین نیازمند روشن شدن پاسخ دو سؤال است؛ یک، آنکه از چهزمانی یک شخص دارای حقوق انسانی از جمله حق حیات است؟ و دو، آنکه در تعارض حقوق مادر و جنین کدامیک ارجح است و تقدم دارد؟
مخالفان سقط جنین که قائل به دارا بودن حقوق اخلاقی اشخاص کامل برای جنین بهخصوص حق مصونیت از قتل هستند، در باب مسئله تشخص جنین بر این باوراند که جنین از مراحل اولیه رشد موجودی مستقل است و رشد جنین پروسهای مستمر است که هیچ نقطه قابل تمایزی در آن نمیتوان یافت که پس از آن به شخص انسانی بدل شود، لذا از همان ابتدا شخصی، اخلاقی و انسانی است.
موافقان نیز که سقط را از جمله حقوق اصیل زن برمیشمارند، رشد تواناییهای روانشناختی جنین را ملاک قرار میدهند و زمان تشخص اخلاقی جنین را به مراحل متأخرتر یا حتی بعد از تولد برمیگردانند؛ بر این اساس، اگرچه جنین را از لحاظ بیولوژیکی یک انسان میدانند لکن آن را برای داشتن حق حیات کافی نمیدانند.
و گروه سـوم موسـوم بـه میانهروها نیز سـقط را گاه مجـاز و گاه غیرمجـاز میداننـد؛ بسـیاری از اینان معتقدنـد در روند رشـد جنین نقاط متمایـزی از نظـر اخلاقی وجـود دارد که برخی پایـان دوره رویانی و برخـی پایـان دوره جنینـی را حائز اهمیت مـیدانند؛ بهطـور کلی، این گـروه جـواز سـقط را بـه مسـائلی چون عـدم سلامت و نقـص جنین، تأثیـر بـارداری بر سلامت زن و خانـواده و همچنین میزان مسـئولیت زن در بـارداری منـوط میکنند.
در مسـئله اولویت حقـوق مادر یا جنیـن نیز میتوان مدعی شـد هرگاه بـارداری تهدیـدکننـده جـان مادر باشـد، حق سـقط وجـود دارد؛ اما در صورتـی کـه بـارداری تهدیـدکننده جان مـادر نبـوده و صدماتی جبـرانناپذیـر را بـر مـادر تحمیـل نکند، حق سـقط وجـود ندارد؛ بنابرایـن در مسـئله سـقط جنیـن آنچـه اهمیـت مـییابـد مسـئله حق حیـات داشـتن جنیـن اسـت و از زمانـی که اعضـای اصلی بدن شـکل میگیـرد، جنیـن دارای حیات بوده و سـقط آن جایز نیسـت، هرچند بایـد توجـه داشـت در مـواردی نیز که حق سـقط مجاز شـمرده شـده اسـت، سـقط نه بهمعنای کشـتن بلکـه بهمعنـای خارج کـردن جنین از بـدن مـادر بـدون صدمـه زدن به آن است.
بـا توجـه بـه آنچـه تاکنـون گفتـه شـد سـقط جنیـن حتی بـا وجود ناقـصالخلقـه بـودن آن جایز نیست و تنها در صورت بـه خطر افتادن جان مـادر شـرعاً و قانونـاً مورد قبول اسـت؛ چراکـه سـقط جنیـن نـهتنهـا کمکـی بـه توانبخشـی زنان نمـیکند کـه بـهطـور عمده مـیتوانـد بـا ایجـاد عوارضـی همچـون عفونت، افسـردگی، خشـونت، اختلال در روابـط اجتماعـی، خانوادگـی و زناشـویی و. . . در جهـت عکـس اهـداف متقابـل عمـل کنـد.
بـا توجـه بـه آمـار و علـل ارائـهشـده در زمینـه افزایش سـقط جنین در سـالهای اخیـر، لـزوم فرهنگسـازی و آگاهسـازی عامه مردم کنـار قانـونگـذاری و فعالیـتهای پزشـکی احسـاس میشـود؛ ارتقـای آگاهـی بر مبنـای دین و فرهنـگ ایرانی یکـی از مهمترین راهکارهـای این معضل اسـت.
تقویـت تولیـد محتـوای اثرگـذار توسـط نهادهـای فرهنگـی چون وزارت فرهنـگ و ارشـاد اسلامی، صـداوسـیما و... و ایجاد شـبکه تخصصـی گسـترده در زمینـه ارائـه محتوای تولیـدی و تغییـر انگارههای غلـط در ارتباط بـا فرزند بیشـتر از جملـه نیازهای مبرم شـرایط فعلی اسـت؛ همچنیـن بازنگری و اصلاح قوانین موجـود و برخورد جدی با سـقط جنین غیـرقانونی کـه در سـالهای اخیـر بـه تجارتی پرسـود بدل شده اسـت، نیـز در کاهـش آمار سـقط جنین مـیتواند راهگشـا باشد؛ لکـن همـواره بایـد ایـن امـر مـورد توجه قـرار گیـرد کـه حتی با وجـود قانـونهای کارآمـد و مانع، امـا در خلأ فرهنگسـازیهای مـورد نیـاز، قوانین وضعشـده نیـز بهتنهایـی چندان مثمـر ثمر واقع نخواهند شـد.
"زهرا جوان"
انتهای پیام/+