«پاسخ به نبرد مخفی با ایران»-۱۷/ دروغ کمک صهیونیستها به ایران در جنگ با عراق
«این موضوع که اسرائیل در توافقی پنهانی به ایران در جنگ با عراق تجهیزات فروخته و این امر موجب برتری ایران بر عراق شده است، دروغ است.»
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- کتاب «نبرد مخفی با ایران» در سال 2008 میلادی بهقلم «رونین برگمن» خبرنگار مشهور صهیونیست و توسط انتشارات سایمون اند شوستر در ایالات متحده آمریکا منتشر شده است.
رونین برگمن (متولد 1972) دانشآموخته روابط سیاسی خاورمیانه از دانشگاه تلآویو، یکی از شناختهشدهترین خبرنگاران و تحلیلگران صهیونیست در حوزه نظامی و امنیتی است که سابقه همکاری با نشریات اسرائیلی نظیر «هاآرتص» و «یدیعوت آحارونوت»، نشریات آمریکایی نظیر «نیویورک تایمز»، «نیوزویک»، «وال استریت ژورنال» و همچنین رسانههای انگلیسی ازجمله «گاردین» و «تایمز» را در کارنامه خود دارد.
مسائل مربوط به دشمنان رژیم صهیونیستی (خصوصاً ایران، حزبالله و گروههای مقاومت فلسطینی) و نیز موضوعاتی نظیر تاریخچه عملیاتهای ترور این رژیم (کتاب اخیر وی با عنوان «برخیز و اول تو بکش» به این موضوع پرداخته است) ازجمله سرفصلهای مورد علاقه برگمن است که علاوه بر نگاشتن کتاب، به ایراد سخنرانی، مصاحبه و نوشتن مقالههای متعدد نیز میپردازد.
او در گفتگو با تلویزیون فارسیزبان ایران اینترنشنال، مشخصاً به مسئله پرونده هستهای ایران و مسائل مرتبط با آن ـ خصوصاً تلاشهای مخفی صهیونیستها برای متوقف کردن برنامه هستهای و موضوع ترور دانشمندان ایرانی ـ میپردازد و از قول «مایکل هایدن» رئیس اسبق سیا میگوید که ترور دانشمندان هستهای، بهترین راه برای جلوگیری از روند رو به رشد ایران در این زمینه است و تلویحاً اسرائیل را مسئول این کار معرفی میکند.
برگمن در کتاب «نبرد مخفی با ایران»، به تاریخچهای از تقابلات ایران و رژیم صهیونیستی پرداخته است که البته بخش عمدهای از این کتاب به حزبالله لبنان ـ به عنوان مهمترین متحد جمهوری اسلامی در جبهه مقابله با این رژیم (از پیدایش تا جنگ 33روزه) با تمرکز بیشتر بهروی نقش شهید عماد مغنیه ـ اختصاص دارد.
مقطع پایانی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، مقاطع کوتاهی از جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران (با تمرکز بهروی موضوع مکفارلین)، نقش ایران در حمایت از گروههای مبارز فلسطینی و البته مسئله هستهای کشورمان ازجمله موضوعاتی است که برگمن در کتاب خود به آنها پرداخته است.
اظهار نظرهای غیرمستند و خلاف واقع متعدد، کنار تحلیلهای شخصی و هدفمند (با رویکرد اصلی نمایش قدرت اسرائیل خصوصاً در رقابت با ایالات متحده) که همچون اظهار نظرهایش، در جای جای کتاب او نیز دیده میشود، کتاب وی را مستلزم نقد و بررسی برای مخاطب ایرانی میکند.
عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در قالب یک کتاب به نقد مفصل «نبرد مخفی با ایران» پرداخته است.
سلیمی نمین متولد 1333 ازجمله روزنامهنگاران باسابقه و یکی از شناختهشدهترین محققان و پژوهشگران ایرانی در حوزه تاریخ و علوم سیاسی است که تا کنون مقالات و کتابهای متعددی از وی به چاپ رسیده است.
متن کامل کتاب وی را در نقد و بررسی نبرد مخفی با ایران ـ که در آینده بهزبانهای فارسی و انگلیسی منتشر خواهد شد ـ میتوانید بهصورت روزانه در قالب پاورقی در گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم بخوانید.
* * *
قسمت هفدهم:
ادامه فصل سوم
مروری گذرا بر روایتگریهای رسانههای غربی از صحنه نبرد فیمابین مدافعان ایران و قوای مهاجم بغدادی که بسیار متنوع است را با گزارشی از رادیو اسرائیل پی میگیریم: «منابع سیاسی بغداد گفتند: «دولت عراق از حملات متقابل ایران شگفتزده شده، علاقهمند است جنگ با ایران را پایان دهد؛ زیرا جنگ بیش از آن چه عراق انتظار داشت، توسعه یافته.» (خبرگزاری پارس، 5/7/59)
همچنین به منظور درک دقیق رویکرد اسرائیل در این تقابل به گزارشی از رادیوی دولتی آن، شش روز پس از آغاز حمله صدام نظر میافکنیم: «ارتشبد آریانا، فرمانده اسبق ارتش ایران ضمن اعلامیهای خود را فرمانده ارتش آزادیبخش ایران نامید و از سربازان خواست رژیم ایران را سرنگون کنند.» (رادیو اسرائیل، 5/7/59)
بر هیچ کس پوشیده نیست که تحرکات همزمان این قبیل امرای ارتش شاهنشاهی که مستقیماً با تلآویو مرتبط بودند با حمله صدام به ایران از پیش طراحی شده بود.
در واقع تصور این بود که از همه جهت حرکتهای ایذایی را آغاز کنند تا در این شرایط موفقیت صدام قطعی گردد. روزنامه تایمز لندن در همین روز دراین زمینه نوشت: «چند ژنرال شاهپرست که در غرب زندگی میکنند، در لندن کمیتهای برای [فراهم آوردن] مقدمات انجام کودتایی نظامی در ایران تأسیس کردهاند که ارتشبد آریانا - رئیس سابق ستاد ارتش ایران- در رأس آنها قرار دارد.» (خبرگزاری پارس، 5/7/59، به نقل از رادیو صوتالجماهیر)
مجله اشترن چاپ آلمان نیز گزارشی از تدارکات وسیع بقایای ارتش شاهنشاهی و ساواک در اطراف ایران همزمان با آغاز حمله صدام ارائه داد: «چهل و پنج هزار نظامی هوادار شاه در اردوگاه نظامی در خارج از کشور [در مرزهای عراق، ترکیه، بلوچستان، پاکستان و ...] همچنین 25 هزار نظامی دیگر در کشورهای همجوار خلیج فارس نظیر بحرین و عمان و قریب سه هزار نظامی در کشور مصر در حال آماده باش کامل قرار دارند. آنها منتظر رسیدن علامت از واشنگتن هستند؛ زیرا برای شروع به تکنولوژی و تسهیلات آمریکایی نیازمندند.» (خبرگزاری پارس، 5/7/59، به نقل از رادیو بغداد)
آیا با اطلاع از چنین تحرکات گسترده نیروهایی که سرکردگانش کاملاً تحت فرمان و هدایت صهیونیستها بودند میتوان به ادعای آقای برگمن در مورد کمک به جمهوری اسلامی در مقام دفع تجاوز صدام، اعتنایی داشت؟
پاسخ این پرسش روشن است و هدف آن نیز مخدوش کردن مقاومت کمنظیر و درخشانی است که ملت ایران از خود در تاریخ به ثبت رساند؛ زیرا در صورت مخدوش نشدن چنین وجههای گرایش ملتها نیز به الگوی ارائه شده در این مرز و بوم روزافزون خواهد شد.
خوشبختانه جاعلان در این وادی بعضاً دچار خطاهای فاحشی میشوند که هر اهل اطلاعی ناخودآگاه به آنان لبخند تمسخرآمیز میزند. برای نمونه، آقای برگمن در فرازی از ادعاهای خود در این فصل مینویسد: «10 ماه از تهاجم صدام حسین گذشته بود. جنگی که هشت سال طول کشید و بیش از یک میلیون نفر جان خود را از دست دادند اما در همان زمان به نظر میرسید که نیروهای برتر صدام بهزودی در تهران رژه خواهند رفت... در میان مشکلاتی که نیروهای ایرانی پاسخی برای آن نداشتند، میدانهای مین عراق بود که بین خطوط مقدم دو ارتش توسط عراقیها کاشته شده بود.» (فصل 3، ص 53)
آقای برگمن که به نظر میرسد با ابتداییترین قواعد جنگ بیگانه است از یک سو مدعی است که در ماه دهم تهاجم صدام به ایران اینگونه به نظر میرسد که ارتش وی به زودی در تهران رژه میرود. از سوی دیگر اذعان میدارد که یکی از مشکلات ایرانیها مینها و موانع مختلفی بود که نیروهای بعثی در این زمان به صورت وسیع بین خطوط مقدم دو ارتش کاشته بودند.
اگر در ماه دهم حمله صدام به ایران نیروهای متجاوز در موضع آفندی یعنی تهاجمی بودهاند به چه دلیل آنها میبایست میادین وسیعی از مین و سایر موانع در برابر ارتش خود ایجاد کنند؟ ایجاد چنین موانعی با هدف جلوگیری از آفند نیروی مقابل صورت میگیرد.
یعنی نیروهای بعثی از ترس حمله ایرانیها اقدام به حفر کانال، ایجاد میادین مین، به کارگیری تلههای انفجاری و...، میکردند. این بدان معناست که عراقیها برای حفظ نوار باریک مرزی که در چند روز اول جنگ بر اساس اصل غافلگیری اشغال کرده بودند بهشدت در رعب و هراس به سر میبردند.
با وجود همه موانعی که عراقیها ایجاد کرده بودند مدافعان ایرانی با خنثیسازی همه تدابیر نیروهای بعثی که در حالت پدافندی قرار داشتند آنان را به عقب میراندند.
حال آیا آقای برگمن میتواند به این تناقضات پاسخ گوید که چگونه نیروهای بعثی در حال پیشروی به سوی تهران بودند در حالیکه از ترس نیروهای ایرانی دژهای مستحکمی در اطراف خود ایجاد کرده بودند؟
واقعیت آن است که بعد از تهاجم صدام چند روز طول کشید تا ملت ایران به توانمندی دفاعی خود سامان دهد. برخلاف ادعای آقای برگمن تعداد کمی از امرای ارتش شاهنشاهی به دلیل مشارکت در کشتار مردم اعدام شدند و جمعی کثیری نیز به دلایل مختلف از قبیل اعتیاد و مسائل اخلاقی بازنشسته و از ارتش کنار گذاشته شدند.
همچنین ضرورت تغییر ساختارها و همزمان خنثیکردن جوسازی گروهکهای غربگرایی که ظاهر چپ داشتند و شعار انحلال ارتش میدادند نیاز به زمان داشت تا فرماندهان جوان ارتش بتوانند بر جایگاههای خود مسلط شوند.
دشمنان استقلال ملت ایران که از جوسازی برای انحلال ارتش طرفی نبستند، به خلأ ناشی از جابجاییهای وسیع در ارتش دل بستند و تهاجمی گسترده به ایران را سازمان دادند. اما آن چه متجاوز را زمینگیر کرد باورمندی همه اقشار ملت به رهبری انقلاب و ضرورت دفاع از تمامیت ارضی کشور بود که برگمن برای تحقیر این وحدت حول محوریت امام و غیرت دینی و ملی از آن به عنوان «سرسپردگی و تعصب پیروان خمینی» یاد میکند.
صاحب این قلم در هفته اول تجاوز صدام به ایران، خود در اهواز شاهد سرازیر شدن همه اقشار به مناطق جنگی بود. عشایر با تفنگهای «برنوی» خود که مربوط به دوران جنگ جهانی اول بود برای جانفشانی سر از پا نمیشناختند. این نیروها که عاشقانه به میدانهای آتش و خون سرازیر شده بودند در قالب نیروهای «نامنظم» سازماندهی شدند و شبها به نیروهای بعثی شبیخون میزدند و تانکهای عراقی را شکار میکردند و در جادههای ترددی آنها مین میکاشتند.
به این ترتیب معادله نبرد تغییر کرد و قوای متجاوز مجبور شد در هفته دوم بهتدریج در بسیاری از مناطق از موضع آفندی به پدافندی تغییر وضعیت دهد و در اطراف محل استقرار واحدهای خود میادین مین ایجاد کند تا از شبیخونهای نیروهای مردمی و نامنظم مصون بماند.
در این ایام به هیچ وجه تهیه تجهیزات و قطعات یدکی مطرح نبود؛ زیرا نه فرصت آن را داشتیم و نه احساس نیازی به آن میکردیم. بیشتر به دنبال شناسایی انبارهای سلاحهای از رده خارج شده، بودیم تا با استفاده از آنها نیروهای مردمی بتوانند بر قدرت مانور خود در رزم شبانه بیفزایند.
برای نمونه، خمپارهاندازهای شصت که مدتها بود از رده سلاحهای سازمانی ارتش خارج شده بودند برای نیروهایی که میخواستند با استفاده از اصل غافلگیری از نزدیک به نیروی متجاوز حمله کنند بسیار کارساز بود. اما وقتی نیروهای متجاوز موضع پدافندی گرفتند و به تدریج برج و باروهای دفاعی برای خود تأسیس کردند و چند ردیف سنگرهای مجهز به تیربار با کالیبربالا و در مقابل آن میادین وسیع مین ایجاد شد بهتدریج از نقش نیروهای نامنظم کاسته شد.
طبعاً در این مرحله بهویژه با توجه به موج تجهیزاتی که از هر سو نیروهای متجاوز را تقویت میکرد ایران برای دفاع قدرتمندانه از قلمرو خود و بیرون راندن بیگانه از خاک کشور نیازمند تأمین برخی تجهیزات از بازار سیاه بود؛ زیرا حامیان و تحریک کنندگان صدام برای حمله به ایران راه را بر هرگونه خرید رسمی بسته بودند؛ بنابراین موضوع تهیه قطعات یدکی برای تجهیزات غربی موجود در ارتش ایران مربوط به زمانی است که معادله نبرد در ایران کاملاً تغییر یافته بود.
لذا ادعای آقای برگمن از اساس خلاف واقع است و باطلتر از آن تلاش برای القای این که اسرائیل در توافقی پنهانی به ایران تجهیزات فروخته و این امر موجب برتری ایران بر عراق شده است.
قبل از پرداختن به این ادعا که هیچگونه پایه و اساسی ندارد و با رویکرد صهیونیستها برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران در تضاد است به برخی تبلیغات رسانههای وابسته به صهیونیسم علیه ایران در همان ایام میپردازیم که آقای برگمن به پارهای از آنها اشاره دارد:
1- ارائه یک چهره فریب خورده از غیور مردان و زنان این سرزمین که با سادهترین ابزارهای دفاعی، متجاوز تا دندان مسلح را ابتدا زمینگیر کردند و سپس به طرز خفتبار از این دیار راندند: «دهها هزار تن از پسران و مردان با سربندهای سرخ رنگ... به مناطق جنگی روانه شدند. بسیاری از آنها کلیدهای پلاستیکی «بهشت» را که ساخته تایوان بود به همراه داشتند.» (فصل 3، ص 54)
اشاعه این دروغ بزرگ توسط رسانههای صهیونیستی به این دلیل صورت میگرفت تا بهزعم این جماعت، ملت ایران نزد جهانیان بزرگ و قابل تکریم جلوهگر نشود.
البته این خلافگوییها و عداوتورزیها در آن دوران خود گویای عصبانیت صهیونیستها از برهم خوردن برنامههای آنان توسط رزمندگان ایرانی بود.
با چنین عداوتورزیهای تبلیغاتی علیه ملت ایران چگونه تصور میشود که ادعای حمایت از ملت ایران در جنگ مورد پذیرش قرار گیرد؟! یا در فراز دیگری نویسنده به ترویج داستان اهانتآمیزی در مورد چگونگی خنثیسازی میادین مین ایجاد شده توسط عراقیها میپردازد: «در ابتدا سپاه پاسداران برای پاکسازی مسیر برای نیروهای خود تلاش نمود تا از گلههای الاغ یا حیوانات دیگر در مناطق مینگذاری شده استفاده کند، اما به محض این که اولین حیوان منفجر میشد سایر حیوانات مأموریت خود را ترک میکردند و از پیشرفتن به سمت مرگ امتناع میورزیدند. با این حال راه حل دیگری در همان نزدیکیها بود.» (فصل 3، ص 53)
آقای برگمن در ادامه ضمن نسبت دادن فتوایی جعلی به امام خمینی مبنی بر این که جوانان 12 ساله میتوانند بدون مجوز والدین خود به جبهههای جنگ بروند بهگونهای زمینهچینی میکند که گویا از این نوجوانان برای پاکسازی میادین مین استفاده میکردند: «آنها میدانهای مین را با دویدن میان آنها به عنوان نمونههای آزمایشگاهی انسانی پاکسازی میکردند، آنها با استفاده از روش جانفشانانه «کامیکازی» به تانکهای عراقی حمله میکردند و آنها را نابود میساختند.» (همان، ص 54)
ادامه دارد...