کدام خیام؟
میرافضلی معتقد است: هسته مرکزی گفتمان خیامیت را میتوان در دو مفهوم کلیدی خلاصه کرد: «عصیان و اعتراض». به این اعتبار، خیام شاعری معترض و عصیانگر است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عمر خیام بلندآوازهترین شاعر فرامرزی زبان و ادبیات پارسی است؛ چنان که گفتهاند خیام در اروپا همچون حافظ در ایران شهره است، شهرتی که مرهون و مدیون ترجمههای مختلف از جمله تلاش ادوارد فیتزجرالد، مترجم ثروتمند انگلیسی، است. البته این خدمات دوسویه بوده است؛ همانطور که شهرت و عالمگیر شدن نام خیام، مرهون تلاشهای این مترجم انگلیسی است، شهرت فیتزجرالد نیز، با وجود ترجمههای متعدد، از رباعیات خیام است.
عالمگیر شدن آوازه خیام به واسطه ترجمه شاعرانه جرالد در سال 1859، انگیزهای شد برای پژوهش شرقشناسان بر آثار و سرودههای او. طی یکصد سال گذشته، تلاشهای متعددی در جهت معرفی و شناسایی اشعار خیام صورت گرفت که آغازگر آن را میتوان والنتین ژوکوفسکی دانست. با وجود همه این تلاشها، خیام در ادب فارسی چهرهای قرار گرفته در غبار است؛ هم او را میشناسیم و هم نه. هم میدانیم چه گفته است و هم نمیدانیم.
خیام که بود؟
امام غیاثالدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری یکی از حکما و ریاضیدانان و شاعران بزرگ ایران در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است. خیام از بزرگترین دانشمندان عصر خود به حساب میآمد و در زمان خود دارای مقام و شهرت بود. معاصران او، همه وی را به لقبهای بزرگی مانند امام، فیلسوف و حجهالحق ستودهاند. هرچند امروز خیام به عنوان شاعر در ایران و جهان شناخته شده است، در روزگار خود بیشتر به جهت فعالیتهای علمی و اندیشهها و آرای فلسفیاش شناخته شده بود. به اعتبار منابع، اولینبار 100 سال پس از درگذشت خیام، از شاعریاش سخن رفته است.
کدام خیام؟
هرچند تعداد رباعیات به یادگار مانده از او کم است، اما همواره درستی انتساب این سرودهها به خیام محل بحث اهل نظر بوده و هست. رباعی با نام خیام پیوندی ناگسستنی دارد، اما در گذر تاریخ چه بسیار اشعاری که منتسب به او بر افواه جاری شده یا در منابع مختلف ثبت شدهاند. شاعرانی بودهاند که برای مانایی، اشعارشان را به نام خیام منتشر کردهاند؛ و از سوی دیگر بودهاند کسانی که به جبر جامعه، اندیشههای خود را به نام خیام منتشر کردهاند؛ اندیشههایی که که گاه عصیانی نسبت به هنجارهای جامعه بوده است. گویا خیام به دیگر شاعران جرأت داد که خط قرمزها را نادیده بگیرند و آنچه در سر دارند، بر زبان آورند. به هر سو، اینکه چه تعداد از رباعیاتی که امروز به نام خیام میشناسیم، میراث او برای ما باشد، همواره یکی از پرسشهای اصلی در ادبیات فارسی است؛ موضوع مهمی که در شناخت اندیشهها و آرای شاعر اهمیت بسیاری دارد. هرچند از خیام آثار علمی نیز به یادگار مانده، اما از مسیر اشعار اوست که میتوان به دالانهای ذهنی شاعر سفر کرد و از ضمیر و سویدای دل او آگاه شد. با توجه به همین اهمیت است که شفیعی کدکنی این پرسش را مطرح میکند: کدام خیام؟
او در یکی از جلسات روزهای سهشنبه در سال 98، در میان دانشجویان در پاسخ به پرسش یکی از حاضران مبنی بر جایگاه و تأثیر عرفان خیام در برابر عرفان مکتب خراسان، میگوید: «اولاً خیام عارف نیست. شما خیام را با خیامیات اشتباه نکنید! همیشه باید صحت انتساب و قطعیت صدور و Authenticity اصل اول تحقیقات شما باشد، اگر در باب تاریخ فرش کار میکنید، تاریخ معماری، تاریخ شعر تاریخ طب کار میکنید. وقتی میگویید ابن سینا گفته است، کجا گفته است؟! وقتی میگویید خیام گفته است، کجا گفته است؟! آیا واقعاً عمر خیام گفته است؟ این مهم است».
شاعر عصیان و اعتراض
طی دهههای گذشته تلاشهایی در جهت پالودن شعر خیام از خیامانههای پارسی صورت گرفته است، اما در این میان یکی از کارهای خواندنی کتابی است از سیدعلی میرافضلی با عنوان «رباعیات خیام». این کتاب که در ماههای پایانی سال گذشته توسط نشر سخن در دسترس علاقهمندان قرار گرفت، تلاش دارد تا با استفاده از سه معیار، سرودههای خیام را از منابع مختلف شناسایی کند. نویسنده خود در اینباره چنین توضیح میدهد:
اصل اوّل، شناسایی منابع کهن، ارزیابی و دستهبندی آنها و بهکارگیری اصل تواتر و تکرار رباعیّات منسوب به خیّام در آنهاست. در این روش، صرف درج رباعی در یک منبع کهن، ملاک انتخاب نیست. قدمت آن منبع، کیفیت نقل، و تکرار یک رباعی در دستِ کم دو منبع، اهمیت بسیار دارد. در این ارزیابی، 32 سرچشمۀ کهن در اختیار داشتهام. در منابع کهن، با حذف رباعیّات تکراری، 156 رباعی با ذکر نام خیّام یافت میشود. برای دقیق شدن بررسی خود، از 35 منبع کمکی نیز بهره گرفتهام.
رباعیّات منسوب به خیّام در گذر زمان با رباعیّات شاعران دیگر درآمیخته است. این اختلاط و امتزاج، متأسفانه در منابع کهن نیز به چشم میخورَد. در این پژوهش، ما گویندگان واقعی رباعیّات مشترک را بر مبنای منابع معتبر و مآخذ قدیمی شناسایی کرده و اشعار خیّام را از این رباعیّات پالودهایم.
در سدۀ پنجم و اوایل سدۀ ششم هجری، یک عنصر سبکی در رباعیّات فارسی وجود دارد که رهنمای ما در تشخیص رباعیّات اصیل خیّام توانَد بود و آن، داشتن قافیههای چهارگانه است. طبق بررسی ما در دواوین 9 شاعر آن روزگار، تا 93 درصد رباعیّات آن عصر، چهار قافیهای بوده است. این عنصر سبکی، در کنار آن دو عامل دیگر، به ما کمک میکند که انتخاب دقیقتری از رباعیّات موجود در منابع صورت دهیم.
در بخش اول کتاب، شرح مفصلی از معیارهای پیشنهادی و روش انتخاب رباعیّات خیّام داده شده است. ما با کمک این سه معیار، 20 رباعی را که واجد هر سه معیار هستند، به عنوان رباعیّات اصلی و اصیل خیّام اختیار کردهایم. برای هر رباعی، توضیحاتی جداگانه آوردهایم.
بخش دوم رباعیّات، شامل رباعیّات مُحتمل است. 49 رباعی که در این بخش جای گرفته، فقط دو ویژگی از معیارهای سه گانه را با خود دارند. احتمال آنکه تعدادی از رباعیّات این بخش از خیّام باشد، وجود دارد. شاید یافتههای بعدی محققان، چند رباعی بخش دوم را به فهرست رباعیّات اصیل بیفزاید.
بخش سوم کتاب، در مورد رباعیّات مشکوک و مردود است. در این بخش نیز، به ارزیابی تتمۀ رباعیّات پرداختهایم. از نظر من، انتساب اغلب این رباعیّات به خیّام مردود است؛ اما به مکتب خیّام تعلّق دارند. این گوهرهای گرانمایه، سرودۀ پیروان گمنام حکیم عمر خیّام هستند. نفی انتساب آنها به خیّام، به منزلۀ نفی ارزشهای گوهرین این آثار نیست.
در بخشهایی از مقدمه این کتاب میخوانیم: متأسفانه ضعف سنت نقل در ادب فارسی، بیتوجهی کاتبان و گردآورندگان دواوین شعرا به منابع مستند و تکیه بیش از حد بر ذوق ادبی، موجب راه یافتن اشعار دخیل و غیر اصیل به کارنامه شاعرانی مانند فردوسی، خیام، سنایی، عطار، عراقی، مولانا و حافظ شده است. شاعرانی که مورد توجه و اقبال مخاطبان بودهاند، از این تغییرات و تحریفات، لطمه بیشتری دیدهاند. برخی نسخههای شاهنامه، به همان اندازه ابیات اصلی کتاب، بیتهای افزوده دارد. برخی از این ابیات افزوده یا تحریف شده، مانند بیت مشهور: «چو ایران نباشد تن من مباد» یا «بسی رنج بردم در این سال سی» چنان شهرت عام یافته است که برای عدهای از علاقهمندان فرهنگ و ادب، سخن گفتن از اینکه این ابیات سروده فردوسی نیست، با توهین به شاهنامه و فرهنگ اصیل ایرانی توفیری ندارد.
زیر پرچم خیام
رباعیات خیام و شاعرانی که بدین سبک و سیاق رباعی گفتهاند، گفتمانی را بازنمایی میکند که آن را «گفتمان خیامیات» خواندهاند. میرافضلی به درونمایههای اصلی شعر خیام و تأثیر او بر آیندگان چنین مینویسد: حیرت در برابر راز هستی، گیر افتادن در دایره بی سر و بن زندگی، ناگزیری مرگ و گشودن راهی برای شاد زیستن، از درونمایههای اصلی رباعیات خیام است. اما وجه غالب و هسته مرکزی گفتمان خیامیت را میتوان در دو مفهوم کلیدی خلاصه کرد: «عصیان و اعتراض». به این اعتبار، خیام شاعری معترض و عصیانگر است. خیام همانقدر که در زندگی علمی و اجتماعی خود، فردی محتاط، خوددار و سر به راه بود، در زندگی درونی خود که رباعیاتش روایتگر آن است، ستیزی مداوم و بیامان با تابوها داشت. تابوشکنی خیام، این جرأت را در شاعران دیگر برانگیخت که خط قرمزها را به اعتبار نام او، و حتی به اسم او، پشت سر بگذارند. اگر خیام در پوششی استعاری، صفت «مست» به کار برده است: «بشکستن آن روا نمیدارد مست»؛ شاعران بعد، این مفهوم را هنجارشکنانهتر بیان کردهاند: «خاکم به دهن! مگر تو مستی ربی؟».
مبارزه با خیام
میرافضلی در بخش دیگر از تلاش متعصبان برای مبارزه و مقابله با مکتب خیام اشاره میکند. او معتقد است این تلاشها به سرانجام نرسید و در نهایت، جریانی جدید در ادب فارسی نیز شکل گرفت: مخالفت متعصبانه با رباعیات خیام و تدارک پاسخهای متعدد بر آنها، نه فقط اشتیاق شاعران چندین نسل را که در همصدایی و همراهی با خیام فروننشاند که طی قرون ششم تا نهم هجری، موجب پدید آمدن صدها رباعی خیامانه شد که ادبای دوره تیموری، اغلب آنها را به حساب خود خیام گذاشتند. همانطور که دکتر شمیسا گفته است، در رباعیات سرگردان، رباعیات مربوط به هر موضوع، به فرد برجسته و چهره نامدار آن جریان نسبت مییابد و خیام، فرد اعلای رباعیات حکمی و فلسفی، اعتراضآمیز، هنجارشکنانه و خوشباشانه بوده است.
میرافضلی در تفکیک رباعیات سرگردان از رباعیات خیام، اصالت را بر زیبایی ارجح دانسته و تلاش کرده آنچه به اصالت شعر خیام نزدیکتر است، ارائه کند: ممکن است عدهای بعد از خواندن کتاب بگویند: مؤلف این قدر تشخیص نمیداد که «باز آمدنت نیست چو رفتی، رفتی» به مراتب زیباتر از «این مایه ندانی که چو رفتی رفتی» است؟ یا «بهرام که گور میگرفتی همه عمر/ دیدی که چگونه گور بهرام گرفت» از هر نظر، بر این عبارت ناآشنا سر دارد: «تا جای گرفته است بهرام به گور/ دیر است که گور جای بهرام گرفت». یا دلت آمد که این شاهکار خیام را که میگوید: «هست از پس پرده گفتوگوی من و تو/ چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من» تبدیل کنی به صورت ثقیلی مثل: «این مایه یقین دان که چو در مینگری/ یک هفته یدگر، نه تو مانی و نه من!» و نظایر آن.
به این افراد دلسوز باید گفت که در پژوههشهایی از این دست، زیبایی در اصالت است، نه اصلت با زیبایی. ما نمیتوانیم ذوق و سلیقه خود را که محصول تحول زبان و تغییر مبانی زیباییشناسی و اقتضائات فرهنگی زمانه ماست، بر طرز بیان شاعری اندیشمند متعلق به 900 سال پیش، سوار کنیم و آن را زیباتر انگاریم.
انتهای پیام/