جلیلی: فیلمهای من سیاه است یا سینمای خیانت و قمهکشی؟/ اگر علما بگویند فیلمم سیاه است نابودش میکنم/ بچههای فیلمهای من از سختیها عبور میکنند
ابوالفضل جلیلی که دیروز برنده بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم شانگهای شده است میگوید که فیلمهای من سیاهنمایی نیست بلکه بچههای سینمای من از دل سختیها به سمت نور و روشنایی حرکت میگنند. مشکل ما این است که همهچیز را سیاسی میبینیم.
ابوالفضل جلیلی نویسنده و کارگردان سینمای ایران که به تازگی در جشنواره فیلم شانگهای 2021 برنده بهترین کارگردانی برای فیلم «مسیر معکوس» شده است، در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از برخورد غیرمنصفانه با فیلمهایش و نقدهایی که ناشی از اطلاعات غلط و ناصحیح است انتقاد کرد. جلیلی فیلمهای زیادی در حوزه نوجوانان ساخته است که برخی از آنان توقیف شدهاند و برخی هم از تلویزیون پخش شدهاند. فیلم آخر او که عنوان دیگری داشته و با پیشنهاد سازمان سینمایی وقت به اسم «مسیر معکوس» درآمده دارای مجوز نمایش است و در سال گذشته در جشنواره بینالمللی فیلم کودکان و نوجوانان نیز شرکت کرده است.
با او درباره اینکه چرا برخی از رسانهها و منتقدین به فیلمش عنوان سیاهنمایی دادند صحبت کردیم و به بهانه این موضوع بحث سیاهنمایی و فیلمهای حاضر در جشنوارههای خارجی را نیز مطرح کردیم تا تحلیل و نگاه او را به عنوان فردی که در جشنوارههای زیادی شرکت کرده است بدانیم.
چون فیلمم به مذاق آقایان خوش نمیآید میگویند جانی هستم
* آقای جلیلی ضمن تبریک به شما برای موفقیت در جشنواره فیلم شانگهای، علت اینکه فیلم شما را فیلمی سیاهنما معرفی کردند چیست؟ آیا خود شما نیز نقدی به این نگاه دارید؟
به نام خدا. باید اول به این نکته اشاره کنم که زمانی که فیلمم را به جشنواره فیلم کودک و نوجوان دادم، مراحل فنی آن بهطور کامل طی نشده بود برای همین مشکلاتی از این نظر داشت. واقعیت این است که زمانی که کارگردان فیلمش را میسازد در اثر غوطهور میشود و باعث میشود برخی از اشکالات فیلم را نبیند. من هم متوجه برخی از ایرادات نشدم و با همان نواقص فیلم را به جشنواره کودکان و نوجوانان دادم. اما با فاصله گرفتن از جشنواره متوجه ایرادات آن شدم و با برطرف کردن آن به جشنواره شانگهای ارسال کردم.
اما درباره نقدی که یک رسانه به فیلم من کرده بود باید بگویم که اتفاقاً یک خبرنگار و منتقد باید دیدگاهش را خیلی راحت بیان کند. همانطور که من به عنوان یک فیلمساز ایرادات را میبینم و فیلمش را میسازم، او نیز باید بتواند من را نقد کند و نظر بدهد. اما متأسفانه عموم مشکلات ما در حوزه نقد و نظر به خلأهای فرهنگی ما بازمیگردد. به نظرم برخی از ما از سر حب و بغض درباره یکدیگر صحبت میکنیم. نمیدانم چه باید بگویم؟ یک بار یک نفر را آنقدر تحسین میکنیم که شورش درمیآید و یک بار آنقدر میکوبیمش که بیچارهاش میکنیم.
نمایی از مسیر معکوس
من یک فیلمساز هستم که تمام هدفم این است که مانند دیگر فعالان عرصههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... کشور و فضای خوبی داشته باشیم. همانطور که یک رزمنده جانش را فدا کرد ما نیز هنرمان را تقدیم مردم کنیم. اما برخی به دلیل آنکه فیلم من با مذاقشان خوش نمیآید فکر میکنند جانی بالفطرهام.
زمانی من داور بخش فیلمهای ایرانی جشنواره شانتیئی در فرانسه بودم. طبیعتاً باید فراخوان بدهم که جوانان ایرانی که مستعد هستند فیلمهایشان را برای شرکت در جشنواره بیاورند. اما برخی از رسانهها تیتر زدند که «ابوالفضل جلیلی» ویزیتور سینمای فرانسه شد. این حرف توهین بود و من اگر شکایت میکردم باید با آن خبرنگار برخورد جدی میکردند اما به علت آنکه پارتی دارند نمیشود بهشان حرف زد. یا در برخی از مطالب دیگرشان عنوان کردند که چرا این فیلمنامه تصویب شده است؟ در حالی که به عقیده من بیشتر هدفشان این است که با مدیران وقت درگیر شوند تا آنها را به چالش بکشند. در حالی که اصلا فیلمنامه من در زمان آقای شمقدری تصویب شده است و اگر ایرادی باشد به مدیریت ایشان بازمیگردد نه به مدیران فعلی.
از این گذشته به من گفتند که اسم فیلم را مسیر معکوس گذاشتهای برای اینکه بگویی 40 سال انقلاب مسیر معکوس را طی کرده است. اما حتی از ماجرای عنوان فیلم من نیز بیخبرند. داستان اسم فیلم این بود که اسمی که من برای آن انتخاب کردم «قمارباز» بود. از وزارت فرهنگ با من تماس گرفتند که عنوان فیلم را عوض کن. من گفتم که منظورم از قمار، قمار عشق است نه چیز دیگری اما قبول نکردند. من هم گفتم که واقعاً اسم دیگری در حال حاضر به ذهنم نمیرسد هر عنوانی که دوست دارید بگذارید. بعد از چند دقیقه به من زنگ زدند و گفتند که عنوان فیلم را «مسیر معکوس» انتخاب کردیم. من هم قبول کردم اما در تمام مدت بعد از این مدام از خودم سؤال میکردم که این عنوان چه ربطی به فیلم من دارد و اصلا به فیلم من نمیخورد، یعنی یک نفر در حال برعکس راه رفتن است؟ (خنده) چجوری ترجمهاش کنم؟
اما به احترام آقای شمقدری که فیلمنامه من را تصویب کرده است، این عنوان را قبول کردم. پس میبینید که این دوستان ما حتی از اصل موضوع نیز بیخبرند. زمانی که فیلم من مجوز نمایش گرفت خبر زدند که فیلم ابوالفضل جلیلی برای اولین بار مجوز نمایش گرفت، بعد از چند روز تماس گرفتند که بیا تا بگوییم کدام قسمتهای فیلم را اصلاح کنی! گفتم این کار را باید قبل از مجوز انجام داد نه بعدش.
ابوالفضل جلیلی در برنامه دورهمی
جالب است که بدانیم که چه بخشی از فیلم من میخواهد سانسور شود؛ در سکانسی یک روحانی به پسر بچه میگوید که سینما یعنی سینمای آمریکا. پسر بچه میگوید که چرا؟ میگوید چون که زمانی که یک فیلم اکران میشود مردم تا 3 تا کوچه صف میکشند اما برای فیلمهای ما 3 نفر میروند و از آن 3 نفر هم 2 نفر خواباند. میگوید چرا فیلمهای ما به این وضعیت دچار است؟ جواب پسر این است که چون فیلمهای من هنری است. اما روحانی در جواب میگوید که هنر آن است که برایش صف بکشند. برو ببین که سینمای آمریکا چه چیزی دارد که برای آن صف میکشند؟ آن را یاد بگیر و با اندیشه خودت و با آن تکنیک حرکت کن. بعد هم میگویند که این سکانس را از فیلمت خارج کن!
فیلمم را در مقابل علما نمایش میدهم، اگر سیاه بود نابودش کنید
جدای از این چه چیزی را باید درست کنم؟ شما چند نفر عالم و عارف و انسان درست را دعوت کنید و من هم میآیم و فیلم را برای آنان اکران میکنم و اگر لازم بود برایشان توضیح هم میدهم؛ اگر گفتند فیلمت بد و سیاه است آن را نابود کنید. به نظرم این فیلم من و دیگر فیلمهای من هیچ چیز سیاهی ندارد. هر وقت هرکدام از منتقدین و خبرنگاران را دعوت کردم و فیلمهایم که توقیف شدند را برایشان خصوصی نمایش دادم، گفتند که واقعاً چه چیزی در فیلم تو بود که باعث شد تا آن را توقیف کنند؟
فیلم «رقص خاک» من یکی از عارفانهترین فیلمها از نظر عرفان اسلامی است که در تمام دنیا هم این را گفتهاند. داستان بچهای است که میخواهد فیلم بسازد. فیلمهای من در دنیا معروف است به اینکه نگاه متافیزیکی و عرفانی دارد. در بیشتر کشورهای خارجی به من میگویند که بیا برای بچههای ما در کالج درباره متافیزیک و معرفت صحبت کن زیرا فیلمهای تو نوعی نگاه معرفتی دارد که بچهها آن را دوست دارند. اما اینجا با من برخورد سیاسی میکنند.
وامی که به من دادند پول خورد فرزندان مسئولین است
* یعنی جشنوارههای خارجی محتوای فیلم شما را بهتر از داخل دریافت کردند؟
چون آنان دوست دارند که حقیقت را کشف کنند و این حقیقت از هرجا که بیاید به آن توجه میکنند. این نقد به نظرم به کشور ما وارد است که همه چیز را سیاسی میبینیم. قرآن میفرماید که الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَئِكَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّه (سوره مبارکه زمر ایه 18) باید ببینیم که فیلم چه میگوید نه اینکه نیتخوانی کنیم. باید دید و گوش کرد که چه چیزی میگوید بعد اگر دیدیم که حرفش درست است تحسینش کنیم اگر هم بد بود نقدش کنیم. من اگر اشتباهی کنم از سر غرض نیست اما دوستان ما فکر میکنند که من غرضی دارم. در حالی که تمام جشنوارههایی که من رفتم میگویند که بچههای فیلمهای جلیلی از سختیها عبور میکنند و به سمت نور میروند.
حضور جلیلی و عوامل فیلم در جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان
حرف غلط دیگری که به من میزنند این است که میگویند 700 میلیون تومان به جلیلی وام دادند. ایکاش میشد که گفت این رقم پول خورد بچههای شما است که با آن فیلم میسازند. آن هم بعد از 42 سال از گذشت انقلاب بالاخره یک فیلم من جواز اکران گرفته است. فیلم را اگر میخواهید نقد کنید بگویید اگر درست باشد من هم لذت از نقد شما میبرم.
فیلمهای من سیاه است یا فیلمهای قمهکشی و خیانت سینمای ایران؟
* در جشنوارههای خارجی عموماً فیلمهایی از ایران در جشنواره شرکت میکنند که نگاه تلخی دارند. عموماً این نقد میشود که چرا فیلمهای تلخ و یا حتی سیاهنما به جشنوارههای خارجی میرود و از کشورهای دیگر فیلمهایی با این مضامین کمتر در جشنوارهها شرکت میکنند. نظر شما چیست؟
من مخالف این نگاه هستم که جشنوارهها میخواهند که ما فیلمهای سیاه به جشنوارههای آنها بفرستیم. حتی چندبار شده است که داوران آنها در مواجهه با فیلمهای تلخ ما گفتهاند که باز هم فلان کارگردان به سراغ فقر و گرفتاری رفته است، یعنی خود آنها از اینکه فیلمهایی با این مضامین در جشنوارهها حضور پیدا کند استقبال نمیکنند. آنها دنبال این هستند که فیلم یک حال زیبا و خوب و تلاش درست به انسان ارائه کند.
این را هم اضافه کنم که آنجایی که فیلم سیاه را پخش میکند خود ایران است. این همه فیلمهایی که در آن عربدهکشی و توهین و قمهکشی و خیانت در فیلمهای ما زیاد شده است بعد به فیلم من میگویند سیاه. فیلمی که مال خودشان باشد سفید است فیلمی که مال من باشد سیاه! فیلم من تمامش درباره تلاش یک بچه است که میخواهد برای فیلمسازی کار فرهنگی کند.
واقعاً یک طرفه به قاضی رفتن منصفانه نیست، دوست دارم که فیلمم را برای مردم اکران کنند تا آنها نظر بدهند. یادم است که در نوروز سال 1380 که با ایام محرم همزمان شده بود شبکه دو سیما چندتا از فیلمهای من را نمایش داد. باور کنید که تعداد نظرات مثبت و تشکر و تحسین به من برای ساخت این فیلمها روانه شد. اتفاقا آقای نادر طالبزاده هم با من درباره فیلمها صحبت کردند. حتی یک نفر به من بد و بیراه نگفت.
اما اگر برخی از کارگردانان نیز دنبال این میگردند تا بخواهند فیلم سیاه بسازند نیز بیربط با برخورد مسئولین و سیاسیون نیست. برخی از آقایان طوری با فیلمسازان برخورد کردند که فیلمساز ما فیلمش را به گونهای میسازد که بخواهد از ایران برود، یعنی هدفش اصلاً فیلمسازی نیست. چراکه با او برخورد سیاسی کردند. به نظرم این نقطه خودش خیلی سیاه است. یک کارگردان یک خط داستان برای من نوشته است که این را میخواهد بسازد از او سؤال پرسیدم که این خط بسیار کوتاه است و کافی نیست اما باز از من سؤال میکند که آیا در جشنواره خارجی برنده میشود یا نه؟! اینکه ما منتقد قوی نداریم که بگوید این وضعیت بد و سیاه است و باید اصلاحش کرد خودش سیاه است نه اینکه فیلمی بگوید که فقر داریم.
نمایی از مسیر معکوس
فیلم باید درباره واقعیت باشد و نمیتوان از واقعیت شاد مفهوم منفی استنباط کرد و یا از واقعیت منفی مفهوم شاد. اگر فیلمسازی از واقعیت تلخی، فیلم تلخ میسازد واقعیتش تلخ است و گرنه نمیخواهد بیهوده تلخش کند. پس ما باید تلخیها را از بین ببریم نه اینکه سیاهیها باشد و بگوییم که حق ندارید درباره آن فیلم بسازید. البته فیلمساز هم باید با نگاه آزادانه و منصفانه فیلمش را به گونهای بسازد که زیباییهای انسانی را در نهایت تصویر کند. کجا فیلمهای کیارستمی، تقوایی و نادری تلخ بود؟ فیلمهای کیارستمی به آن زیبایی بود.
* به نظرم مطالب نقادانه درستی را گفتید. اما یک نکته هم وجود دارد که باید منصفانه آن را نیز بررسی کرد. همانطور که گفتید فیلم باید مبتنی بر واقعیت باشد اما تمام واقعیت اطراف ما تلخی و سیاهی نیست و زیبایی و دلگرمی نیز وجود دارد. در کشورهای دیگر نیز مشکلات و معضلات فراوان هست اما فیلمهای آنان روی تنها معضلات متمرکز نمیشود و نقاط روشن و مثبت زندگی را نیز نمایش میدهند. نبود این نگاه در سینمای ما اشتباه نیست؟ چرا چنین وضعیتی به وجود آمده است؟
یک علت آن به سیاسی شدن خود ما بازمیگردد که مدام با آن دست و پنجه نرم میکنیم و به تعبیر من مدام در حال مبارزه با خویشتن خویشیم. زمانی به آمریکا رفته بودم و با یک تهیهکننده ملاقات کردم که قرار بود که باهم فیلم بسازیم. جملهای به من گفت که از خاطرم نمیرود. او گفت که هرچه در فیلمت میخواهی بسازی بساز و هرکس را میخواهی نقد کنی انجام بده اما در پایان امید را از بین نبر زیرا ما حق نداریم که مخاطبی که پول داده است تا فکر ما را در فیلم ببیند را ناامید از سالن سینما بیرون ببریم. ما باید این نگاه را از کودکی و مدرسه تا دانشگاه آموزش بدهیم که اگر میخواهی انتقاد کنی انجام بده اما منصفانه و درست. همین نگاه را باید در سینما هم داشت و نباید به گونهای فیلم را ساخت که وقتی تماشاگر از سالن بیرون میآید بگوید تف به این زندگی.
در نگاه و تفکر آمریکایی همواره انسان باید پیروز باشد و اراده او برتری به هرچیزی داشته باشد، خب فیلمساز ما هم باید همین دید را که در منطق و تفکر ما نیز وجود دارد را بهکار بگیرد. زمانی که من فیلم میسازم جشنواره خارجی که به من نمیگوید چه بساز من خودم سوژه خودم را انتخاب میکنم. مگر فلسفه عاشورای ما کم ارزش دارد؟ اما چقدر دیدیم که مسئولی بیاید و با یک جوان کارگردان مستعد صحبت کند و او را با عاشورا آشنا کند تا زمینه ساخت یک فیلم فراهم شود.
از سوی دیگر سیاست غلطی وجود دارد که فکر میکند اگر در فیلمی چیز فاجعهآمیزی باشد معنی آن جمهوری اسلامی است! این حرف غلطی است مگر چهارتا گل محمدی نشان بدهیم یعنی نظام؟! مقصر این وضعیت در سینما جشنوارههای خارجی نیستند بلکه عدم تفاهم و تعامل میان فیلمساز و مسئولین است که منجر به چنین وضعیتی میشود. فیلمسازی که میتواند فیلم خوب و دلگرمکننده بسازد دست به کار شود و بسازد.
خود من برای اینکه حال مردم را خوب کنم یک فیلمنامه نوشتم و برای ساخت فیلم از برخی از همین مؤسسات تقاضای وام کردم. سینماگران به خوبی میدانند که الان در حال حاضر هزینه ساخت یک فیلم حداقل 2 میلیارد تومان است اما من با کمتر از اینها حاضرم که بسازم. اما چه شد؟ به من گفتند که شرایط آماده است و خبرت میکنیم اما هیج تماسی نگرفتند. درد من این است که اگر میخواهیم جواب منفی بدهیم شجاعانه بگوییم که موافق نیستیم نه اینکه دیگر جواب طرف را هم ندهیم.
/مصاحبه از محمدباقر صنیعی منش/
انتهای پیام/