میزگرد| اگر ممیزی مشکل اصلی نشر بود، چرا تیراژ کتابها سقوط کرد؟/ ۱۵هزار ناشر قلابی؛ مولود یارانههای بی حساب و کتاب
حسینینیک معتقد است تزریق بدون برنامه یارانه به حوزه نشر منجر به ایجاد فساد در این حوزه شده است. او میگوید: تنها ۱۰درصد ناشران وجود خارجی دارند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حسن روحانی در کارزار انتخاباتی یازدهمین دوره ریاستجمهوری با شعارهای متعددی در حوزه فرهنگ ظاهر شد، از کاهش تصدیگری دولت در امور، کوچکسازی بدنه دولت و توجه به دیپلماسی فرهنگی گرفته تا شکوفایی اقتصاد فرهنگ، برداشتن ممیزی و نظارت پیش از کتاب و...، در حالی که منتقدان کار دولت او را پس از چهار سال چندان قابل دفاع ارزیابی نمیکردند، وزیر وقت ارشاد دولت دوازدهم در اولین نشست خبری خود، مشکل به سرانجام نرسیدن وعدههای انتخاباتی را بهعهده «مخالفان» انداخت.
یکی از پررنگترین شعارهای انتخاباتی روحانی، بحث پرچالش ممیزی و تغییر نحوه اجرای آن بود. در حالی که حوزه نشر با مشکلات ریز و درشت بسیاری دست و پنجه نرم میکرد و بسیاری از دستاندرکاران این حوزه، قرار گرفتن این صنعت در سراشیبی را گوشزد کرده بودند، تیم فرهنگی دولت روحانی بر اموری از قبیل ممیزی تأکید داشت. حالا پس از گذشت هشت سال و در آستانه اتمام دوره ریاستجمهوری او، برخی بر این باورند که تیم فرهنگی دولت، شرایط را درک نکرد و برای حل بحرانهای پیشِرو، آدرس غلط میداد. تشدید تحریمها و بعد از آن، ظهور پدیدهای بهنام کرونا کافی بود تا بدنه نشر نحیفتر از قبل شود و دیگر با کمک مسکّنها هم نتواند سرپا بایستد.
بهاعتقاد برخی کارشناسان، دولت یازدهم و دوازدهم کارنامه قابل دفاعی در حوزه فرهنگ بهویژه حوزه نشر ندارد، معضلات بهقوت خود باقی است و شعارها رنگ باخته است، خبری از آن شور و حرارت روزهای نخست ریاستجمهوری نیست، تیراژ کتابها در بدترین میزان ممکن قرار دارد، کاغذ به گرهی کور تبدیل شده، نشر با تزریق یارانهها سرپاست و برنامه دلگرمکننده و امیدبخشی در این حوزه دیده نمیشود. هشت سال فرصتسوزی کافی بود تا صنعت نشر کشور، از چاله به چاهی بیفتد که رفع گرههای ریز و درشت آن، به عزم جدی نیازمند باشد.
حالا در ارزیابی کارنامه سه وزیر دولت روحانی در حوزه فرهنگ، پرسش اصلی این است؛ چه فرصتهایی از دست رفت؟ دولت چه تدابیری برای حل بحرانهای صنعت نشر در نظر داشت؟ تا چهاندازه این برنامهها مطابق با واقعیت بود؟ دستاندرکاران این حوزه درباره کارنامه دولت آقای روحانی چه میگویند؟...، با در نظر گرفتن این پرسشها، میزگردی بهمنظور بررسی کارنامه دولت روحانی در حوزه فرهنگ با حضور محسن پرویز رئیس انجمن قلم و سیدعباس حسینی نیک مدیر انتشارات مجد و از فعالان حوزه نشر در خبرگزاری تسنیم برگزار شد. پرویز که سابقه حضور در معاونت فرهنگی ارشاد را دارد، معتقد است شعارهای انتخاباتی و برخی از برنامههای مطرحشده از سوی دولت در حوزه نشر، مطابق با واقعیت و منطبق با کار پژوهشی نبوده است.
بخش دیگر این نشست، به بحث تزریق یارانهها از سوی دولت به صنعت نشر و مزایا و معایب آن اختصاص داشت، حسینی نیک دراینباره گفت: تزریق این حجم از یارانه به جامعهای که احساس نیاز به مطالعه ندارد، چه فایدهای دارد؟
او بر مفسدهانگیز بودن این حجم از یارانهها و ایجاد پدیده ناشران قلابی تأکید کرد.
بخش نخست این نشست را میتوانید در اینجا مطالعه کنید. بخش دوم نشست نیز به این قرار است:
*تسنیم: از جمله برنامههای فرهنگی آقای روحانی که از همان ابتدا و گاه در کارزارهای انتخاباتی دوره یازدهم ریاستجمهوری مطرح شد، بحث چالشبرانگیز ممیزی بود. این بحث بار دیگر در شهریور 95 در برنامه ششم توسعه مطرح شد. کارنامه دولت آقای روحانی را در این زمینه چطور ارزیابی میکنید؟ دولت یازدهم و دوازدهم بارها ممیزی را بهعنوان مسئله اصلی نشر مطرح کرد، این ارزیابی را تا چهاندازه مطابق با واقعیت در حوزه نشر میدانید؟
ـ پرویز: پاسخ به این ماجرا در دل خودش است. این مسئله محدود به آقای روحانی نیست، نگاه دولت نهم و دهم نیز نگاه کلی به فرهنگ به این شکل است که هر کسی هر کاری خواست انجام دهد؛ این در حالی است که نگاه کلی به دیگر حوزهها مانند اقتصادی و سیاست اینگونه نیست. دولتمردان چون در دیگر حوزهها نمیتوانند پاسخگو باشند، راجع به حوزه فرهنگ میگویند "آزاد بگذارید تا هر کاری خواستند انجام دهند و دلخوشی داشته باشند". فرض را بر این بگذاریم که دولت یازدهم از ابتدا به وعدههای خود عمل کرد و تا آنجایی که ممکن است هرکس هرچه نوشت و ترجمه کرد، چاپ شود. توجه داشته باشید که بیشترین مشکل ما متمرکز در بخش ترجمه است.
در حوزه ترجمه و کتابهای عمومی شامل شعر، داستان، رمان و ... و حوزه کتب اجتماعی، فرنگیها طبق فرهنگ خود مینویسند. اگر این آثار را که وارد کشور میشود، بومیسازی نکنید و عین آن را منتشر کنید یا تقلید کنید از روی دست آنها، نتیجهاش تلاش برای نزدیک شدن فرهنگ بومی به فرهنگ غربی خواهد شد. این اتفاق در سالهای گذشته تاحدودی رخ داده و در 12 سال گذشته تشدید شده است.
من از منظر کتاب به قضیه نگاه میکنم و میگویم اگر زمانی از نخبگان این حوزه نظرسنجی میکردید و میپرسیدید که "علت اصلی عدم تمایل مردم به کتابخوانی چیست؟" پاسخ میدادند که کتاب گران است، دومین نکته هم این است که کتاب ممیزی میشود و عیناً نوشته نویسنده نیست. اما اگر به بدنه اجتماع مراجعه و نظرسنجی میکردید، پاسخها متفاوت بود. مخاطب عام پاسخ این پرسش را در عدم اطلاع از انتشار کتاب و عدم دسترسی به آثار میداند. این مواردی که اشاره میکنم، پژوهشمحور و حاصل تحقیقات میدانی است. اگر بخواهیم برنامهریزی درستی انجام دهیم، باید کار علمی انجام دهیم و به جامعه آماری مراجعه کنیم.
سه پژوهش مختلف در دورانی که من مسئولیت معاونت فرهنگی را بهعهده داشتم، راجع به کتابخوانی صورت گرفت و در آن 10 مورد لحاظ شد؛ از ممیزی گرفته تا گرانی کتاب. در همه پژوهشها این دو دلیل (ممیزی و قیمت کتاب)، جزو شش دلیل اصلی نبوده است. ما در این پژوهش و نتایج آن مداخله نکردیم، کار را به اهلش سپردیم و یک گروه علمی عهدهدار این پژوهش شد. ممکن است کسی به نتایج این امر شبهه وارد کند و آن را نپذیرد. خب، حالا به قضیه نگاهی دوباره میاندازیم. هشت سال گذشته است، ممیزی را محدود کردیم، نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که اگر مثلاً میانگین تیراژ کتاب هزار و 100 نسخه بود، با احتساب کتابهای کمکدرسی به میانگین 300 نسخه رسیده است؛ یعنی به یکدهم رسید، خب، اگر مشکل از ممیزی بود، چرا این اتفاقات در بازار نشر ایران رخ داده است؟
هر ایدهای که مطرح میشود، باید بر مبنای یک کار علمی باشد و اگر آزمود و متوجه شد که ایدهای که ارائه داده است، درست نبوده است، باید اصلاح کند.
*تسنیم: تغییر در رویه ممیزی، چنان که دولت آن را مطرح و تأکید کرد که قصد واگذاری آن را به ناشر دارد، مستلزم تغییراتی در اداره کتاب بود، این تغییرات اعمال شد یا مطرح کردن «ممیزی» تنها یک شعار انتخاباتی بود؟
ـ پرویز: بخش دیگر ماجرا این است کسی که مسئولیت را بهعهده میگیرد، ملزم به رعایت مصوبات قانونی است. مشکل اصلی ما در امر ممیزی، تقریباً در همه ادوار از اوایل دهه 60 که این اتفاق در حوزه کودک و نوجوان و بعد بزرگسال رخ داده است، این بوده که این کار بهشکل اصولی، درست و منظم انجام نشده است. مواردی بوده که سختگیری بیش از حد شده است؛ همانطور که مواردی بوده که سهلگیری بیش از حد صورت گرفته است، هر دو این رویکردها به ماجرا لطمه میزند.
بالاخره نویسنده باید بتواند مطلبی را که مد نظر دارد، به مخاطب انتقال دهد، نباید خیلی محدودیت برای او قائل شد، اما از آن سو، نُرم اخلاق جامعه را باید رعایت کرد. مشکلی که در بیشتر ادوار سر ماجرای ممیزی داشتیم، مرتبط با مسائل اخلاقی بوده است، جایی بوده است که همه متفقالقول بودهاند. سر ماجراهای اندیشهای و سیاسی خیلی مشکلی نداشتیم. بهندرت رخ داده است که کسی میخواسته است اندیشهای تحت چهارچوب قوانین و نُرم جامعه مطرح کند و به مشکل برخورده باشد. خیلی وقتها هم اصلاحات انجام و با گفتوگو این مشکل حل شده است تا جامعه از این اندیشه نو محروم نشود. اما طرح برخی از مسائل در آثار ترجمهای ممکن است با جامعه ما همخوانی نداشته باشد، در اینجا باید نکاتی را لحاظ کنیم.
شورایعالی انقلاب فرهنگی درباره نظارت بر نشر کتاب، دو گروه سیاستهای سلبی و سیاستهای ایجابی را مصوب کرده است. سیاستهای سلبی خیلی وقتها رعایت میشود، اما سیاستهای ایجابی نه. اجرای سیاستهای سلبی راحتتر است، اما سیاستهای ایجابی چون اجرایش با هزینه همراه است، معمولاً مورد غفلت واقع میشود.
اگر ممیزی مشکل اصلی نشر بود، چرا تیراژ کتابها سقوط کرده است؟
منظورم از هزینه، هزینه مادی نیست. اجرای این سیاستها که لازمهاش ایدهپردازی، کار کردن و... است، نیازمند پرداخت هزینههای معنوی و پس از آن بازخواست فرد است. ما هنوز نتوانستیم سیستم قوی برقرار کنیم که اگر کسی به وظایف قانونی خود عمل نکرد، مؤاخذه شود. تمام بگیر و ببند سیستمهای بازرسی و قضایی ما معطوف به کسانی است که در انجام وظیفه تخطی کرده یا خلاف انجام داده یا درست انجام ندادهاند. هیچگاه از کسی که کاری انجام نداده است، مؤاخذهای صورت نمیگیرد، این هم جزو ایرادات کار است؛ بنابراین روال و رویه معمولاً به این صورت است که مدیر برای اینکه مورد مؤاخذه قرار نگیرد، کاری هم انجام ندهد. نتیجه عملیاتی این رویه هم این میشود که از مجموعه سیاستهای ایجابی و سلبی، سیاستهای ایجابی را شما بهندرت میبینید که در مقاطع زمانی مختلف به آن توجه شده باشد.
در هشت سال گذشته، البته من معتقدم که در 10 سال گذشته، از نیمه دولت دهم به بعد در حوزه فرهنگ اتفاقات نامناسب بسیاری رخ داد و این مشکلات، تداوم یافت، در واقع اینکه ما فعالیت نکنیم و فضا را رها کنیم، از این راه تحبیب قلوب کنیم، از اواسط دولت دهم شروع شد و در دو دولت بعد ادامه پیدا کرد و کسی هم مؤاخذهگر این اتفاق نبود، نتیجه این شد که در حوزه نشر میزان تیراژ کتابهایمان خیلی پایین آمد. اینکه کتاب را در 10 نسخه خروجی دیجیتال بگیرند و اگر توانستند، با سرمایه مؤلف منتشر شود، بهشدت رواج پیدا کرده است. هر کدام آثار و عوارض فرهنگی خاص خود را دارد و به فرهنگ و نشر کشور لطمه میزند. وقتی برنامهریزی و فکر برای کاری شد، قاعده بر این است که اطلاعرسانی شود و از اهالی فرهنگ کمک بگیریم و دیگران را نیز مشارکت دهیم، کسان دیگری غیر از مدیران حاضر باشند یا نتیجه را ببینیم که اتفاقی رخ داده است.
اگر واقعاً دولت معتقد است که در حوزه ممیزی از ضوابط تخطی کرده است، معلوم میشود که پیشبینی آنها برای رفع مشکلات در حوزه نشر غلط بوده است. الآن که نظارت نبوده است که بدتر شده است؛ پس مشکل در نظارت نبوده است و جای دیگری باید آن را جستوجو کرد.
مشکل اصلی ما این است که تعامل بین نویسنده، ناشر و مدیران مربوطه کم است و اگر در جاهایی افراد به حال خود رها شوند، طبیعی است که مدیران گرایششان به این سمت است که اتفاقی نیفتد و بیسروصدا وضعیت موجود اداره شود. ما یک وقتی مدیر داریم و یک وقتی کسی داریم که هم مدیر است و هم رهبر. عموماً کسانی که اهل شعار هستند، تلاش میکنند که مدیریت نسبی داشته باشند و وضعیت موجود را حفظ کنند، کار را تا آنجا که امکان دارد انجام ندهند تا اتفاق ویژهای رخ ندهد.
فسادهایی که یارانهها در حوزه نشر ایجاد کرد
خاطرهای هم بگویم، در آن زمان که من معاونت فرهنگی ارشاد را بهعهده داشتم، بر سر مسئله بودجه دغدغه زیادی داشتیم. سال بعد از اینکه من معاونت فرهنگی را بهعهده گرفتم، 15 درصد بودجه این بخش کاهش یافت و در سال بعدش نیز 10 درصد کم شد. سال به سال تورم مثلاً 20 درصد اضافه میشد، اما بودجه ما در بخش معاونت فرهنگی 10ـ15 درصد کم میشد. هر وقت که در دیگر بخشها مانند معاونت قرآنی یا معاونت سینمایی با کمبود بودجه مواجه میشدند، بودجه معاونت فرهنگی را کم میکردند، با این حال، چون معتقد بودیم که انجام کارها، معطوف به بودجه نیست، از کارمان کم نگذاشتیم. وقتی در جلسهای موضوع کاهش بودجه را مطرح کردم، یکی از مدیران گفت "چرا اینقدر حرص میخوری؟ بودجه کمتر باشد، کمتر جواب میدهی."، این یعنی اینکه ما آمدیم که پشت این میز بنشینیم، به همین دلیل معتقدم کسی که میخواهد رئیس شود، بهتر است وارد حوزه فرهنگ نشود. واقعاً اگر کسی مسئولیت میگیرد، برای این باشد که خدمت کند و مشکلات را برطرف کند، رفع این معضلاتی که در 10 سال گذشته اضافه شده است، نیاز به کار مجاهدانه دارد.
*تسنیم: در زمان حاضر در حوزه نشر با آشفتهبازاری مواجه هستیم که بحث اقتصاد نشر، مهمترین معضل آن است. دولت در سالهای اخیر تلاش کرد با تزریق یارانه، بخشی از مشکلات این صنف را برطرف کند. حالا پس از هشت سال ما با وابستگی دستاندرکاران حوزه نشر به یارانهها مواجه هستیم، این سیاست دولت را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا این یارانهها بهدرستی به حوزه تزریق شد؟ چه عواقبی داشت؟
ـ پرویز: برای اینکه ما کار درستی انجام دهیم، باید جزئیات این مسائل را بررسی کنیم. جزئیات با اطلاعات؛ اینکه چهمیزان کتاب دارد چاپ میشود، چهمقدار وابسته به حوزه نشر هستند..، اینها همه ابعاد مختلفی دارد. عموم ناشران شغل دومشان نشر است و درآمد اصلی زندگیشان از این طریق نیست. ناشر حرفهای فکر نمیکنم 400 نفر هم داشته باشیم؛ منظورم ناشری است که شغل اصلیاش این باشد. باید این اطلاعات را تجمیع و نگاه کرد و براساس آن در این زمینه تصمیم گرفت. نباید تصمیمگیریها تحت تأثیر احساسات و مسائل فوری باشد و بگوید که "این یارانه را قطع میکنم."، هر کس که قرار شد سکان وزارتخانه را در دست بگیرد، باید جزئیات را با اطلاعات بررسی کند.
یارانه وقتی تزریق میشود، مسیر برای سوءاستفاده باز میشود، کنترل کردن این اتفاق خیلی سخت است، کسانی که در حوزه نشر کار کردند، بر این امر واقفند. خاطرهای بگویم، سال 83 قبل از اینکه من به وزارتخانه بروم، یکی از دوستان با ناشری در حوزه پزشکی در محل انبار این ناشر قرار گذاشته بود. همانطور که آنها داشتند صحبت کاری خود را انجام میدادند، حجم بالای کتابهای پزشکی که در گوشه انبار آن ناشر چیده شده بود، توجه من را جلب کرد. کتابها ویراست قبلی اثر بود؛ در حالی که در حوزه کتابهای پزشکی هر سه یا پنج سال یکبار آثار عموماً تجدید ویراست میشوند، و این اثر، ترجمه ویراست قبلی بود. با تعجب نگاه میکردم، صحبت اینها که تمام شد، از این کتابها سؤال پرسیدم و گفتم که "چرا ویرایش قبلی را چاپ کردهاند؟" پاسخ دادند که "مهم نیست! چرا؟ چون با تیراژی که چاپ کرده و کاغذی که دریافت کردهاند، سود هم بردهاند، کتابها را هم در نهایت میدهند خمیر میکنند."، به همین دلیل است که معتقدم زمینه مفسده با تزریق یارانه فراهم میشود. تجربه باطلی در گذشته راجع به این موضوع وجود داشته است؛ در یک طرف ماجرا افراد بهسمت خلاف سوق داده میشوند و در طرف دیگر قضیه، گاهی ناخواسته افراد مبتلا به مسائلی میشوند که در اقتصاد نشر تأثیر منفی میگذارد.
*تسنیم: فکر میکنم نمونه روشنی از این قضیه را بتوانیم در بحث کاغذ مشاهده کنیم.
نمونه کوچکی بگویم. ناشر کوچکی که 100 بند کاغذ در سال مصرف میکند و سه یا چهار عنوان کتاب چاپ میکند، عموماً محل کاری هم ندارد، به او میگویند که "بیا و این 100 بند کاغذ خود را تحویل بگیر"؛ ناشر نمیخواهد خلاف کند اما جایی برای نگهداری این کاغذ هم ندارد؛ در نتیجه حواله را دریافت میکند و میرود در بازار میفروشد، یعنی وقتی کاغذ را ارشاد توزیع میکرد، شرایط بهگونهای بود که مثلاً قیمت تمامشده کاغذ با ارز دولتی، بندی 20 هزار تومان به اتمام میرسید، اما در بازار بهناگاه با اقدام فروش همین دست از ناشران، میرسید به بندی 11 هزار تومان. توزیع دولتی که تمام میشد، همان کاغذ با تأخیر در توزیع، به بندی 30 هزار تومان میرسید، حالا همان ناشری که از سر اضطرار کاغذش را با قیمت بندی 11 هزار تومان فروخته بود، حالا باید کاغذ مورد نیاز خود را با قیمت جدید خریداری میکرد، در واقع این اقتصاد نشر را نابود میکند، او مجبور است قیمت پشت جلد کتاب را براساس قیمت آزاد کاغذ محاسبه کند.
رؤیای فراموششده تولید کاغذ در کشور
نکته مهمتر از بحث یارانه در مسئله کاغذ، این است که ما تقریباً 10 سال پرداختن به تولید داخلی را بهطور کامل فراموش کردیم. از دوران جبهه یادم است که در فصولی تمام مزارع نیشکر را آتش میزدند و تمام فضا را دود پر میکرد؛ چون تفاله نیشکر مورد استفاده قرار نمیگرفت، به همین دلیل آن را آتش میزدند، در حالی که این تفاله ماده اولیه تولید کاغذ است و میتوان از آن استفاده خوبی کرد. صنایع کاغذ کارون و پارس بر همین اساس راهاندازی شد.
در این مدتی که گذشت، به بحث تولید داخلی نپرداختیم؛ در حالی که بهراحتی امکانپذیر بود صنایع کاغذ کارون راه بیفتد؛ ظرفیت 300 هزار تُن در سال هم داشت، دو خط تولید هم خریداری کرده بودند، اما از زرورق در نیاورده بودند. سال 84 و در پایان دولت هشتم گفتند که "راهاندازی شده است"، اما بعد معلوم شد که رول کاغذ را از جای دیگری آوردند و برای اینکه فیلمبرداری کنند، برش میزدند و بستهبندی میکردند تا پز دهند که این را راهاندازی کردهاند.
در مجموع میخواهم بگویم که بحث یارانهها پیچیده است. کنار اینکه حجم کل یارانههایی که به حوزه فرهنگ اختصاص داده میشود، در مقایسه با یارانهای که در کل کشور پرداخت میشود، کم است اما هدفمندی همین میزان برای حفظ سلامت اقتصاد نشر ضروری است.
*تسنیم: آقای حسینی نیک، بهنظر شما بهعنوان یک ناشر، اولویت دولت آینده برای حل مسائل حوزه نشر چه باید باشد؟
ـ حسینی نیک: اولاً به چند نکته در حوزه یارانههای نشر اشاره کنم؛ اصولاً یارانهها مفسدهآمیز است، ولی چرا دولتها این کار را میکنند؟ چون موضوعی که برای آن یارانه در نظر گرفتهاند، حائز اهمیت است، مختص ما هم فقط نیست، مثلاً در کشور آلمان پست کتاب رایگان است و مبلغ مالیات تقریباً نصف در نظر گرفته شده است. برای تخصیص یارانه سیستمی لازم است که کمترین فساد ایجاد شود که متأسفانه این سیستم وجود ندارد، مثلاً در بحث معافیت ناشران از مالیات، وزارت ارشاد باید بهمیزان معافیت ناشر، به سازمان مالیاتی پولی پرداخت کند؛ اگر این کار صورت نگیرد یا سازوکار آن مشخص نباشد، فساد ایجاد میشود، نتیجه این رویه ظهور ناشران قلابی خواهد شد.
15هزار ناشر غایب در بازار کتاب
حداکثر ناشر فعال در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، حدود دو تا دو هزار و 500 ناشر است. در مقابل ما چهتعداد مجوز نشر صادر کردهایم؟ بیش از 18 هزار مجوز؛ یعنی 10 درصد ناشران وجود خارجی دارند. 15 هزار ناشر دیگر کجا هستند؟ دارند کسب و کار تجاری به اسم ناشر انجام میدهند، از پنج نفر معافیت بیمه تأمین اجتماعی برای کارمندانشان استفاده میکنند و تا آنجایی که مقدور است، مالیاتی پرداخت نمیکنند، این در حالی است که دولت دارد یارانه محدودی به این 16 هزار ناشر پرداخت میکند، به کسانی که وجود خارجی ندارند. هر کسی بر سر دولت بیاید، با این شرایط توزیع یارانه، وضعیت به همین منوال خواهد بود؛ لذا این شرایط را باید تغییر داد.
اساساً یارانه کار موقتی است، یارانه را نمیشود حذف کرد، اما باید صرف زیرساختها شود. اگر توانستیم ماهیگیری را به اهالی فرهنگ یاد دهیم، بخشی از مشکلات حل خواهد شد. این بودجه محدود یارانه باید بیاید، از سوی دیگر، دولت و ملت باید مشارکت کنند تا کاری صورت گیرد. در خانه هم اگر پدر و مادر یک طرف باشند و بچهها طرف دیگر، کار از پیش نمیرود، باید تعامل بین این دو گروه وجود داشته باشد. الآن وضعیت کاغذ به همین صورت است. زمانی که ارشاد بهواسطه تعاونی آشنا کاغذ میدهد، قیمت کاغذ پایین میآید، چرا؟
ـ پرویز: خصلت آن یارانه است دیگر.
ـ حسینی نیک: بله، ناشر میآید در بازار آن را میفروشد. عدهای سازمانیافته اقدام میکنند و عدهای دیگر از سر ناچاری و نداشتن جا برای نگهدای این کاغذ؛ البته میزان فروش سازمانیافته هم خیلی زیاد است. یارانه را در هرجایی بگذارید، مفسدهانگیز است؛ به همین دلیل این یارانه باید بهسمت پرداختن به کارهای زیرساختی هدایت شود. از قدیم میگفتند که مشکل نشر، مشکل توزیع و ویترین است. اگر بخواهیم مدل توزیع کتاب را در چرخه توزیع دیگر کالاها، حتی ماست و پنیر، هم اجرا کنیم، ورشکست میشوند. اقتصاد حساب و کتابی دارد. وقتی کتاب منتشر شد، یک کالا است. کتاب جنبه هنری و فرهنگی دارد، اما وقتی در انبار ناشر است، کالا محسوب میشود و باید قاعده بازار بر آن اجرا شود تا اقتصادی شود و رونق پیدا کند. حوزه سینما تاحدودی اقتصادی شده است. قبلاً تا فیلمی روی پرده سینما میآمد، برخی از افراد با دوربین از پرده سینما فیلمبرداری میکردند و آن فیلم را در خیابان انقلاب میفروختند، اما حالا ما با این پدیده روبهرو نیستیم، چرا؟ چطور این مشکل حل شد؟ بهسبب توزیع درست و در دسترس قرار گرفتن فیلمها.
کتاب قاچاق و قاچاقچیان کتاب؛ مهمترین معضل حوزه نشر
برای جلوگیری از فروش غیرقانونی فیلمها و نقض حقوق پدیدآورندگان، دست به کار شدند و پلیس هم به کمک آنها آمد. قبل از اینکه کپی غیرقانونی صورت گیرد، فیلمها را بهاندازه مناسب و باکیفیت در سوپرمارکتها توزیع کردند تا مخاطب دسترسی آسانی به آثار داشته باشد. امروز مهمترین مشکل اصلی حوزه نشر، کپیرایت و نقض حقوق پدیدآورندگان و ناشران است که فایل کتاب در فضای مجازی و بازار بهصورت غیرقانونی به فروش میرسد، نمیتوان این مشکل را با پلیس حل کرد، چقدر شکایت کنیم؟ هر کتابی که در اینترنت بزنیم، فایلش را پیدا میکنیم.
ـ پرویز: این یکی از معضلات است، اصلاً در حوزه کتاب الکترونیک، تدبیری نشده است.
ـ حسینی نیک: دقیقاً، برای اینها باید تدابیری اندیشید. وگرنه تزریق پول نقد به هرجایی، چه ماست و پنیر و نان چه خودرو و...، فسادآور است. باید تدبیری باشد تا کتاب، تیراژ پیدا کند، وقتی چنین شد، حقوق پدیدآورنده نقض نشود. پیشنهادم این است که در دولت بعد، پلتفرمهای تخصصی ایجاد شود تا اطلاعات کتابها دست ناشران بماند و به دست کس دیگری نیفتد. اگر شخص اپلیکیشن خوبی داشته باشد، بهسراغ کتابهای قاچاق نمیرود. قدیمها نویسندگانی را میشناختم که با حق التألیف زندگی خود را میچرخاندند، اما امروز مطمئنم بهجز چند کتاب خاص، تقریباً 98 درصد پدیدآورندگان با این میزان درآمد نمیتوانند زندگی خود را بچرخانند، آن دو درصد هم معمولاً عناوینی هستند که قابل دفاع نیستند، یارانه باید بیاید بهسمت حل این مسائل.
تزریق این حجم از یارانه برای مخاطبی که احساس نیاز به کتاب ندارد، چه فایدهای داشت؟
کتاب را عادت دادهایم به تخفیف. معنای تخفیف چیست؟ ذلت و خفت است دیگر. اینقدر به کتاب خفت دادیم که امروز اپلیکیشنی میگوید کتاب را با 80 درصد تخفیف عرضه میکند! تزریق این حجم از یارانه به مخاطبی که اصلاً احساس نیاز به مطالعه نمیکند، چه فایدهای دارد؟ شما دست از سر این کتاب بردارید، لوازمش را فراهم کنید، خود جامعه بهسمت کتاب خواهد آمد. امروز یارانهها براساس آییننامهای است که در قانون برنامه سوم یا چهارم تدوین شده است. اصلاً موضوعاتی که آنجا گفته شده، الآن وجود خارجی ندارد، مثلاً گفته برای کتابهای خارجی 9 میلیون دلار اختصاص داده شود؛ همه بودجه نشر ما بهدلار امروز، 9 میلیون دلار نیست. چرا این آییننامه عوض نشده است؟ چون کسی نیامده فعالانه عمل کند، دیگر اینکه گفتهاند "حالا به چند بخش آن عمل میکنیم". از سوی دیگر، تغییر آییننامه نیازمند متخصص است. یارانه همانند دیگر موضوعات، در ابتدا نیازمند قانون است؛ قانونی که براساس وضع موجود در نظر گرفته شده باشد که؛ کجا مصرف شود؟ چقدر آن نقدی باشد؟ چقدر صرف زیرساخت شود؟... .
انتهای پیام/+