سناریوهای جنگ سوم اسرائیل از ادعا تا واقعیت/ چرا صهیونیستها از رویارویی با مقاومت هراس دارند؟
کارشناسان و مسئولان و مراکز تحقیقاتی ـ امنیتی رژیم صهیونیستی با طرح سناریوهایی برای جنگ سوم اسرائیل در تلاش برای مشروعیتبخشی به تجاوزات خود بوده و در عین حال جرئت ورود به جنگ را ندارند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از المیادین، تحلیلگران نظامی، پژوهشگران مراکز تحقیقاتی استراتژیک و اکثر شخصیتهای سیاسی رژیم صهیونیستی تقریباً بهاتفاق آرا معتقدند که این رژیم بهناچار درگیر یک جنگ سوم خواهد شد و این جنگ ویرانگرتر از هر جنگ قبلی خواهد بود و اسرائیل هزینه بسیار بالایی برای آن پرداخت خواهد کرد. اما سؤالاتی که صهیونیستها در این زمینه مطرح میکنند این است؛ این جنگ کجا و چگونه شروع میشود؟ وسعت آن چقدر است و تا چهاندازه میتوان نتایج آن را از قبل پیشبینی کرد؟
صهیونیستها همچنین سؤالات دیگری مطرح میکنند مبنی بر اینکه؛ آیا میتوان این جنگ را محدود به حزبالله لبنان و مقاومت فلسطین در نوار غزه و یا سایر جبهههای مقاومت بهصورت انفرادی کرد یا اینکه جبههها با یکدیگر متحد خواهند شد؟ همچنین آیا ممکن است که جنگ سوم در مرزهای شمالی اراضی اشغالی آغاز شود و به یک جنگ منطقهای چندجانبه تبدیل گردد؟ آیا ایالات متحده در این جنگ کنار اسرائیل خواهد بود و پوشش سیاسی و نظامی از آن بهعمل میآورد یا طبق معمول این حمایت را محدود به چند روز میکند و پس از آن بهدنبال توقف جنگ و دستیابی به اهداف خود خواهد بود.
سؤالات و پرسشهای دیگر نیز در کابینه امنیتی ـ سیاسی تلآویو مطرح میشود و همه مراکز تحقیقاتی استراتژیک در اسرائیل و آمریکا با حضور ژنرالهای سابق در ارتش دو طرف و عناصر اطلاعاتی و کارشناسان استراتژیک از ملیتهای مختلف از جمله عربی در تلاشند برای پاسخ به این سؤالها، و همچنین سعی در تضمین برتری اسرائیل در خاورمیانه دارند که معتقدند این امر مستلزم نابودی هر قدرتی در منطقه ـ چه اقتصادی چه علمی و چه نظامی ـ است.
صهیونیستها درباره جنگ سوم صحبت میکند که برخی کارشناسان معتقدند با توجه به اینکه رژیم صهیونیستی یک بار در سال 1981 و بار دوم در سال 2006 به لبنان تجاوز کرده است ممکن است این جنگ بهعنوان جنگ سوم لبنان شناخته شود اما در عین حال صهیونیستها متقاعد شدهاند که هر جنگ بعدی یک جنگ منطقهای خواهد بود و تنها محدود به مرزهای لبنان نمیشود.
یک نکته قابل توجه اینجاست که اسرائیلیها از «جنگ سوم» صحبت میکنند نه «عملیات یا کارزار نظامی»، بنابراین سؤالی مطرح میشود مبنی بر اینکه؛ تفاوت جنگ با کارزار نظامی کجاست؟
با توجه به تعاریف مورد قبول صهیونیستها، کارزار نظامی عبارت است از تصمیم برای انجام یک حمله با ابزارهای نظامی جهت رسیدن به اهدافِ از پیش تعیینشده اما جنگ چیزی است که معمولاً بین دو کشور یا دو طرف و با هدف حلوفصل درگیریها با ابزارهای نظامی بعد از شکست ابزارهای دیپلماتیک آغاز میشود، در واقع بر اساس این تعریف، جنگ بهخلاف کارزار نظامی بهناچار باید با پیروزی یک طرف تمام شود، در صورتی که کارزار نظامی ممکن است با تحقق یک سری اهداف از پیش مشخصشده به پایان برسد. در اینجا مفهوم پیروزی اعتراف طرف مقابل به شکست و اینکه دیگر قادر به ادامه درگیری نیست میباشد.
اما آیا اسرائیل برای جنگ برنامهریزی میکند یا یک کارزار نظامی؟
در این چارچوب، مرکز تحقیقات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی کتابی از «کولونیل عمیت ساعر» افسر ارشد اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در مارس 2019 منتشر کرد با این عنوان که؛ «چگونه جنگی را شروع کنیم که هیچ کس آن را نمیخواهد»؟ نویسنده در این کتاب به دو نمونه جنگهای قبلی رژیم صهیونیستی در سال 2006 علیه لبنان و دیگری در سال 2014 علیه نوار غزه میپردازد و میگوید که این جنگها از قبل برنامهریزی نشده بودند.
مرکز تفکر نظامی رژیم صهیونیستی در زمینههای مختلف «دادو» نیز در مارس 2020 در مطالعهای به بررسی سناریوی «جنگ برنامهریزینشده» اسرائیل پرداخته در آن از استراتژی «جنگ بین جنگها» و تشدید درگیریهای برنامهریزینشده که ممکن است منجر به بروز جنگ منطقهای شود، صحبت کرد.
اما گفتمانهای رسمی و نیمهرسمی در اسرائیل در مقایسه با آنچه در واقعیت اتفاق میافتد بهخوبی نشان میدهد که صهیونیستها در صدد انتشار یک تیتر گمراهکننده درباره جنگهایی که آغاز میکنند هستند؛ به این صورت که رژیم صهیونیستی اظهار به صلحطلبی و زندگی مسالمتآمیز در منطقه میکند و وانمود میکند که بهدنبال جنگ نیست اما مجبور به ورود به جنگ شده است، بنابراین آمریکا نیز ناچار است در یک جنگ منطقهای اصطلاحاً «ناخواسته» مداخله کند. مسئولان و مراکز امنیتی و مطالعاتی رژیم صهیونیستی نیز سعی دارند در گزارشهای خود مدعی شوند که همه جنگها از سال 1967 به اسرائیل تحمیل شده است.
در واقع رژیم صهیونیستی درصدد تثبیت یک گفتمان دفاعی درباره جنگهای خود بوده است تا به این صورت هر گونه تلفات انسانی را برای شهرکنشینان صهیونیست توجیه کند؛ زیرا گفتمان دفاعی به جنگ مشروعیت میبخشد، علاوه بر آن چنین گفتمانی میتواند حمایت غرب و آمریکا از رژیم اشغالگر اسرائیل در تجاوزات آن علیه کشورهای عربی را مشروع جلوه دهد.
مرکز مذکور، در پایان مطالعه خود اعلام میکند یکی از درسهایی که ارتش اسرائیل بعد از جنگ 2006 با لبنان گرفت ضرورت شروع جنگ با یک حمله بزرگ نظامی بهمنظور اطمینان از کوتاه کردن مدت زمان جنگ برای رسیدن به نتیجه سریع است که اسرائیل همین را میخواهد.
سناریوهای جنگ سوم برای اسرائیل
درباره سناریوهای جنگ سوم برای رژیم صهیونیستی، «رون بن یشای » کارشناس نظامی صهیونیست در فوریه 2020 به نشست سران نظامی اسرائیل و اروپا و آمریکا که جزئیات آن منتشر نشده است اشاره کرد که خلاصه آن بهشکل زیر است:
«اولین شب تشدید درگیریها همه بازیگران اصلی جنگ در منطقه شمال شرقی با یکدیگر درگیر میشوند و انگیزهها برای ادامه این درگیریها و یا انتقامجویی بیشتر میشود. در این شرایط اسرائیل 80 هدف را از جمله 2 کارخانه موشکهای دقیق حزبالله مورد هدف قرار میدهد که بهدنبال آن غیرنظامیان لبنانی و شماری از عناصر حزبالله کشته میشوند. اما حزبالله ساکت نمیماند و پاسخ متقابل خواهد داد که منجر به تشدید درگیریها میگردد.
این کارشناس صهیونیست ادامه داد، با توجه به همه سناریوهای مورد بحث در جلسه مذکور، اسرائیل در هرگونه برنامهریزی برای جنگ سوم ابتدا به حمله علیه موشکهای دقیق حزبالله فکر میکند. اما آیا اسرائیل واقعاً وارد جنگ سوم میشود و آیا این جنگ منطقهای خواهد بود و یا اینکه همچنان به استراتژی جنگ بین جنگها ادامه میدهد، واقعیت این است که همه چیز میتواند تغییر کند.
اما آیا جنگ سوم اسرائیل لزوماً نظامی خواهد بود و این جنگ چرا و چگونه آغاز میشود؟
«عوفر یسرائیلی» کارشناس و محقق ژئواستراتژیک بینالمللی در مرکز «هرتزلیا» در یک مطالعه تحت عنوان «جنگ سوم لبنان، ویژگیهای کلی و راهحلهای آن» نوشت، اسرائیل باید از به تعویق انداختن جنگ با لبنان امتناع کند و در این حال اقدام به انجام سلسله اقدامات سیاسی و نظامی در داخل لبنان و نیز سطح منطقهای کند و این اقدامات باید قبل از جنگ، در طول جنگ و حتی بعد از آن نیز ادامه داشته باشد، این یک برنامه جامع خواهد بود و اسرائیل باید با یک چشمانداز، شامل همه سطوح غیرنظامی مانند دیپلماتیک و اقتصادی و روانی علیه لبنان و نیز منطقه اقدام کند.
«سونتزو» نویسنده چینی کتاب «هنر رزم» معتقد است هدف اصلی جنگی دستیابی به یک راهحل سریع و نهایی نظامی است.
او میگوید: بهترین حالت این است که دشمن خود را بدون جنگ شکست دهید و اگر این اتفاق نیفتاد استراتژی دشمن خود را خنثی کنید و اگر باز هم نتوانستید علیه دشمن یک ائتلاف تشکیل دهید، اما آخرین راهحل درگیری میدانی با دشمن و بدترین راهحل در جنگ محاصره دشمن است.
در یک دیدگاه سیاسی، عوفر یسرائیلی معتقد است که اسرائیل باید برای اقدام به جنگ علیه حزبالله به مشروعیت دست پیدا کند تا بتواند نیروهای نظامی در لبنان را از بین ببرد و این موضوع مستلزم ایجاد یک جنگ رسانهای بینالمللی علیه حزبالله با استفاده از اتفاقاتی که در لبنان میافتد است تا مسئولیت بحرانهای لبنان متوجه حزبالله گردد.
کارشناس صهیونیست افزود، همزمان با آن اسرائیل باید با شبکههای سیاسی علنی و محرمانه بینالمللی که نفوذ بالایی در عرصه سیاسی لبنان دارند و علیه حزبالله عمل میکنند همکاری کند. از جمله مهمترین طرفهای بینالمللی در این زمینه آمریکا است که ارتش لبنان را سالانه میلیونها دلار تأمین مالی میکند و نیز فرانسه که نفوذ سیاسی بالایی در لبنان دارد و عربستان سعودی که در تلاش برای تحمیل قیمومیت خود بر لبنان است.
درباره گزینه نظامی رژیم صهیونیستی در برابر حزبالله، این کارشناس صهیونیست گفت، اسرائیل باید طبق اصول اساسی جنگ و اصل بهترین استراتژی در صدد دستیابی به اهداف نظامی باشد که مستلزم چند مورد است:
ـ ارتش اسرائیل باید از جنگیدن در دو یا چند جبهه خودداری کند، بنابراین قبل از آغاز جنگ لبنان باید میزان درگیریهای خود را با گروههای فلسطینی و نیز سوریه کاهش دهد.
ـ باید اهداف روشنی برای جنگ تنظیم شود که مهمترین آنها نابودی حزبالله و تواناییهای نظامی آن است.
ـ ارتش اسرائیل باید خود را برای از بین بردن مراکز مهم حزبالله از جمله زرادخانههای بزرگ موشکی آن آماده کند.
ـ استفاده از اصل غافلگیری بخش اساسی در هر استراتژی موفق است.
این کارشناس صهیونیست تأکید کرد، همچنین اسرائیل باید تا زمان شروع این جنگ حملات دیپلماتیک خود علیه حزبالله را در برابر جامعه بینالمللی به نتیجه برساند بهشکلی که رهبران منطقه و جهان قانع شوند در صورتی که جنگ سوم لبنان آغاز شود واقعیتها و قواعد درگیری بهشکل ریشهای تغییر میکند و اسرائیل دیگر به وضعیت قبل از این جنگ باز نخواهد گشت و همچنین جنگ باید بهگونهای پیش برود که کاملاً در خدمت منافع اسرائیل باشد.
هنگام بررسی این مطالعات و اظهارات مقامات و کارشناسان صهیونیست باید به تاریخ انتشار آنها دقت کنید که همگی مربوط به دوره اخیر و بهفاصله کوتاهی قبل از اقدامات اقتصادی عربستان علیه لبنان از جمله برداشتن پولهای خود از بانکهای لبنان، انفجار مهیب بندر بیروت و بنبست سیاسی عمیق لبنان هستند که نشان میدهد مشکلات اخیر لبنانیها جدا از توطئههای محور آمریکایی ـ سعودی ـ صهیونیستی ضد لبنان نیست. هنگامی که جنگ رسانهای عربستان و فرانسه و آمریکا و رژیم صهیونیستی در یک سال اخیر علیه حزبالله را مرور کنیم سناریوهای موردنظر تلآویو علیه لبنان روشن میشود.
رژیم صهیونیستی با وجود همه این اقدامات سیاسی و رسانهای علیه مقاومت همچنان جرئت آغاز جنگ و یا حتی انجام کارزار نظامی علیه حزبالله را ندارد اما، چرا؟
پاسخ به این سؤال در این واقعیت نهفته است که هیچکس در اسرائیل و آمریکا نمیتواند نتایج جنگ سوم برای رژیم صهیونیستی را تضمین کند و در این زمینه باید به دلایل 4گانه زیر توجه کنیم:
ـ علت اول اینجاست؛ اگر «دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق آمریکا به «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی برای شروع جنگ چراغ سبز نشان نداد چرا باید «جو بایدن» رئیس جمهور جدید ایالات متحده این اجازه را به «نفتالی بنت» نخست وزیر جدید رژیم صهیونیستی بدهد، بهویژه اینکه «آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه آمریکا اعتمادی به سرویسهای اطلاعاتی نظامی اسرائیل ندارد و از سوی دیگر در زمان حاضر مهمترین چالش برای آمریکا چین است و مسائل منطقه در اولویت بعدی قرار دارد؟
ـ تلاش رژیم صهیونیستی برای حمله به مواضع لبنان و پاسخ صریح حزبالله ثابت کرد که اسرائیل اطلاعات لازم برای جنگ و همچنین ارزیابی درستی از توانایی و آمادگی حزبالله برای پاسخگویی به هرگونه تجاوزی را ندارد.
ـ ضعف کابینه نفتالی بنت و احتمال سقوط فوری آن هنگام آغاز هرگونه جنگ علیه لبنان یکی دیگر از عواملی است که صهیونیستها را از از آغاز جنگ بازمیدارد.
ـ ورود به هرگونه جنگی میان مشکلات متعدد شهرکنشینان صهیونیست از جمله شیوع اپیدمی کرونا و ضعف جبهه داخلی اسرائیل با اعتراض و واکنش آنها مواجه خواهد بود. همچنین شهرکنشینان صهیونیست ورود به هیچ جنگی را در این شرایط ضروری نمیدانند؛ زیرا همه ارزیابیهای نظامی و اطلاعاتی اسرائیل نشان میدهد که حزبالله تمایل به جنگ ندارد و بنابراین شهرکنشینان صهیونیست حاضر نیستند در جنگی که ضرورتی ندارد جان خود را به خطر بیندازند.
از این رو این کابینه جدید رژیم صهیونیستی پس از شکست نظامی و اطلاعاتی اخیر مقابل مقاومت چارهای ندارد جز اینکه به سناریوهای کارشناسان و مراکز تحقیقاتی خود پایبند باشد. هرکسی که حوادث اراضی اشغالی را دنبال کند متوجه میشود که این سناریوهای صهیونیستها برای جنگ سوم در هماهنگی کامل با دولت بایدن و فرانسه و عربستان سعودی میباشد که انگلیس نیز اخیراً به آنها اضافه شده است.
انتهای پیام/+