«شیر نشو» ادای دین من به سنت تعزیه است/ دست خالی ادبیات داستانی در پیوند عاشورا و زیست امروز
مجید قیصری میگوید که «شیر نشو» ادای دینی به سنت تعزیه و نگرانی پیرغلامان از فراموشی اصالتها در این حوزه است. او همچنین از دست خالی ادبیات داستانی در ایجاد پیوند محکم میان عاشورا و زندگی جاری مردم سخن میگوید.
به گزارش خبرنگار فرهخنگی خبرگزاری تسنیم، «شیر نشو» تازهترین اثر داستانی مجید قیصری است که این روزهای از سوی نشر کتابستان معرفت روانه بازار کتاب شده است. نخستین تجربه این نویسنده در ادبیات نوجوانان و یکی از نمادین ترین داستانهای روزگار معاصر که سعی کرده است پنجرهای تازه در پیوند میان سنتهای اقامه عزای عاشورا و نسبت آن با زندگی اجتماعی ایجاد کند.
قیصری طی نزدیک به چهار سال زمانی که برای نوشتن این رمان صرف کرده است، سعی کرده به جزئیات و اصالتهای هنر تعزینه در قالب پژوهشهای شخصی خود نزدیک شود و در نهایت در این داستان و از زبان یک نوجوان این هنر را نمادی برای نو شدن و تغییر کردن معرفی کرده و نیم نگاهی نیز به نایاب شدن و کم یاب شدن آن اصالتها داشته است. خبرگزاری تسنیم، همزمان با انتشار کتاب تازه مجید قیصری گفتوگویی با وی داشته است. این گفتوگو به شرح ذیل است:
* تسنیم: آقای قیصری مخاطبان شما و از جمله خودم به خاطر ندارم که شما در زمینه ادبیات نوجوان طبعآزمایی کرده و در این زمینه دست به قلم برده باشید. «شیر نشو» نخستین تجربه برای شماست که پس از سالها نوشتن برای بزرگسالان به سراغش رفتید. از علت این انتخاب بفرمایید؟
واقعیت این است که مدتها بود که میخواستم یک زورآزمایی در زمینه ادبیات نوجوان داشته باشم. برخی از دوستانم میپرسیدند که چرا در حوزه کودک و نوجوان کاری ندارم و البته با تعجب هم میپرسیدند. گویا الزامی در آن باشد. حتی چندی قبل دیدم در ویکی پدیا نیز من را به عنوان نویسنده کودک و نوجوان معرفی کردهند در حالیکه من برای کودک و نوجوان کاری نداشتم و تنها در یک داستان دوران کودکی زندگی پیامبر(ص) را نوشتم. در واقع میخواهم بگویم مدت زیادی بود در گوشه ذهنم کار برای مخاطب نوجوان را مزهمزه میکردم تا اینکه «شیرنشو» را با یک کاراکتر نوجوان نوشتم.
«شیر نشو» بلوغ یک انسان از دالان محرم و عاشورا را نشان میدهد
من حین نگارش این داستان و قبل از آن مطالعه چندانی در ادبیات کودک و نوجوان و آثار منتشر شده در این زمینه نداشتم اما چیزی که در کتاب «شیرنشو» برای خود من جذاب بود، روندی بود که طی آن یک نوجوان درگیر پوشیدن پوستین شیر برای حضور در تعزیه روز عاشورا میشود و ترسی که از وارد شدن به این تجربه دارد. این برای من مهم بود که برای نمایش بلوغ یک انسان از دالانی عبور کنم که به محرم و تعزیه منتهی شود و محور اصلی قصه من نیز همین بود.
قهرمان این کتاب نوجوانی است که وقتی به بلوغ میرسد یعنی در تعزیه شرکت میکند، گویی مرد میشود و از مرحلهای گذر کرده به مرحلهای مهمی از زندگیاش وارد میشود. من این مساله که آدمی در پوست شیر باشد و با بیرون آمدن از آن پوستین گویی دیگر آن آدم سابق نباشد را امری نمادین دیدم و دوست داشتم بیانش کنم و حس کردم برای بیان آن استفاده از یک شخصیت نوجوان مناسبتر است.
* تسنیم: «شیر نشو» داستانی نمادین است، تکه کلامها، دیالوگها و ... همه در پی آنند که مفهومی نمادین و اساطیری را به مخاطب منتقل کنند و البته شما هم نویسندهای علاقهمند به اسطوره هستید که سعی دارد فضای تمامی داستانهایش رنگ و بوی اساطیری بدهد. درباره وجوه نمادین و اساطیری عاشوراو آنچه از آن برای روایت در این اثر انتخاب کردید بفرمایید.
این نخستین مصاحبه من درباره کتاب است، اینکه بخواهم الان همه برداشتها را مستقیم در دامن مخاطب بگذارم، کار را لو میدهد. این موضوع و تبیین آن کار نقد و منتقد است.
با این همه معتقدم که تعزیه با نماد حرف میزند نه شخصیتپردازی. نمادها در تعزیه کل واقعه را از ابتدا تا انتها بازآفرینی میکنند. بر این اساس تعزیه ذکر است، یعنی چیزی که تو از قبل میدانی را به یاد تو میآورد. استفاده از شیر نیز بر همین اساس در این داستان وجهی نمادین دارد و البته میدانید که نمادها همواره کارکرد خود را دارند و در این مورد خاص هم قبل از سنت تعزیهخوانی شیر در فرهنگ ما وجود داشته و نماد بوده است. شیر حتی از جهاتی نماد شیعه نیز است، ما امیرالمونین علی(ع) را به عنوان اسدالله میشناسیم. از این رو نماد شیر یکی از دغدغههای جدی من بود که دلم میخواست برایش قصهای پیدا کنم.
چیزی که برای من در این تجربه داستانی خیلی مهم بود این بود که وقتی کاراکتر و نمادی وارد داستان شده و از آن بیرون میآید، یک تاثیر جانبی داشته باشد نه اینکه که فقط وجه نمایشی و ظاهری داشته باشد؛ بیاید و برود.
تلاش کردم نشان دهم که فلسفه محرم و عاشورا نو شدن است
محرم و فلسفه عاشورا از اساس فلسفه نو شدن است. قرار بر این است که ما هر سال نگاه دیگری به نسبت خودمان با این واقعه داشته باشیم، وقتی قهرمان داستان من هم وارد این معرکه میشود و از آن بیرون میآید، دیگر آنی نیست که قبل از این واقعه وارد پوستین زندگی شده بود. او متحول شده و چیزهایی را حس کرده که از دل فلسفه عاشورا و محرم به سراغش آمده است. این کلیت چیزی بوده که سعی کردم با داستان نشان دهم و البته تاکید دارم که این تحول اصلا کار سادهای هم نیست.
* تسنیم: جناب قیصری داستاننویسی درباره عاشورا در میان نویسندگان کشورمان موضوع رایجی نیست. از سویی بسیاری اصل داستان و واقعه را سوژهای تکراری و مکرر پرداخته شده میدانند و از سوی دیگر برخی نیز حرکت بر لبه تیغ داستاننویسی دینی و ناتوانی از ایجاد تخیل داستانی برای پرداخت موضوع را دلیل این کار بر میشمارند. شما برای پرداخت داستانی در این موضوع با این بیم و تردیدها روبرو نبودید؟
در تاریخ هر کشوری وقایعی به عنوان نقطه عطف و تاثیرگذار وجود دارد که یک هنرمند نمیتواند از کنار این وقابع به راحتی بگذرد. به دلیل اینکه ناخوداگاه جمعی او را تحت تاثیر خود قرار میدهد. یکی از این وقایع در اقلیم کشور ما و در بستر تاریخی فرهنگی ما که هر ساله نیز تکرار و به شکلهای مختلف یادآوری میشود میشود و حتی میتوانیم بگوییم که در طول سال زندگی ما با آن عجین شده است، قصه عاشورا و وجود مبارک آقا سیدالشهدا(ع) است.
من به عنوان داستاننویس با رمان «شماس شامی» سعی کردم به این فضا نزدیک شوم و تجربهای در این حیطه فکری داشته باشم. آن تجربه طبق بازخوردی که منتقدان و مخاطبان نشانم دادند، کار موفقی در آمد. با این همه همیشه دلم میخواست کار دیگری هم راجع به این واقعه انجام دهم و فاصله بین سالهای 87 تا 98 که این کار نوشته شد، یعنی در یک بازه ده ساله درباره این مساله و سوژهای که بتوانم در این حیطه انتخاب و بنویسمش فکر و جستجو کردم. هیچ وقت در داستاننویسی لااقل برای من اینگونه نبود که هر سوژه و مسئلهای که دیدم، بنویسم. البته نوشتن برای نویسنده امری سخت نیست ولی پیدا کردن زاویه تازه، جرقه نو و حرفی که به دل مخاطب بنشیند و تاثیرگذار باشد، سخت است. باید در انتخاب سوژه و پرداخت داستانی آن ممارست کرد. این بحث مفصلی است که باشد برای وقتی دیگر.
درباره کتاب«شیر نشو» سه چهار سالی درگیر سوژه بودم. آنچه داشتم این بود که یک شبیه پوش تعزیه در راه برگشت به خانهاش مورد حمله حیوانات قرار گرفته است. اینکه چطور پرداخته شود و آن فرد در کالبد نوجوانی بنشیند و در ادامه این شبیه پوشی نمادی برای نوعی تحول در او شود حاصل همان ممارست بود که صحبتش به میان آمد.
دست خالی ادبیات داستانی در پیوند میان عاشورا و زندگی امروز مردم
* تسنیم: فکر میکنم مدت زیادی است که داستان بلند و درامی عاشورایی با محوریت نوجوانان در ادبیات ایران ندیده باشیم. درست میگویم؟
شاید چنین درامی بوده و من نخوانده باشم. با این همه من هنوز اثر داستانی بلندی در حیطه ادبیات نوجوانانه که سعی در پیوند میان عاشورا و زندگی روزمره مردم داشته باشد را در میان آثار منتشر شده داخلی ندیدهام. امیدوارم که این درام در حد خود توانسته باشد در این زمینه حق مطلب را ادا کند. این اتفاق البته پیش از این در حوزه ادبیات نمایشی و برای مخاطب بزرگسال رخ داده است. اثری مانند سریال تلویزیونی «شب دهم» کار خیلی خوبی بود و مخاطب نیز با آن به خوبی ارتباط گرفت ولی در این سالها و در ادبیات داستانی من اثری ندیدم که پیوند محکمی بین واقعه عاشورا و زندگی عادی مردم جاری و ساری کرده باشد.
* تسنیم: از منظر روایی هم داستان «شیر نشو» یک تجربه تازه است. در حالی که سابقه ادبی شما و نیز بسیاری از آثار داستانی نوجوانانه و با تم دینی بیشتر به فضاسازی بدون دیالوگ نویسی متمایل است، این داستان یک تجربه بلند و جسورانه برای دور شدن از این فضا و شکل دهی به فضای داستان در بُعد روایی است. از چرایی این انتخاب بگویید؟
مهمترین محور داستان من تعزیه است. ما وقتی از تعزیه و نمایش حرف میزنیم، این ساختار میطلبد که فضای نمایشگونه و دیالوگمحور داشته باشیم. اگر دقت کرده باشید من در داستانهایم از شعر استفاده نمیکنم، اما در این کار به ضرورت متن از شعر هم استفاده کردهام. کاراکترها از کوچک تا بزرگ در مواجه با هم شعر میخوانند و در قالب برخی از این اشعار با هم بده و بستان کرده و رابطه برقرار میکنند. ضرورت موضوع داستان میطلبید که تجربه و اتفاقی تازه درباره آن شکل بگیرد و البته این اتفاق نیز حاصل بررسی و پژوهش بود.
نگرانی پیرغلامان تعزیه نسبت به از دست رفتن سنت تعزیه
* تسنیم: پس در عقبه این داستان باید جست و جو و مطالعه عمیقی درباره سنت تعزیه خوانی در ایران نهفته باشد. بله؟
من از منابع موجود درباره تعزیه به منظور شکل دادن به این داستان بسیار استفاده کردم به فراخور واقعه عاشورا سعی کردم، مطالعاتی روی این هنر داشته باشم، چند مصاحبه خیلی خوب خواندم از پیرغلامانی که تعزیه کار میکردند، پیرغلامانی که نسبت به از دست رفتن سنت تعزیه نگران و ناراحت بودند. اینکه همه چیز این هنر سهل انگارانه دیده میشود؛ چه در اجرا چه در صداسازی و چه در انتخاب لباس کاراکترها. اینکه اصالت حفظ نمیشود.
من دلم میخواست با این داستان ادای دینی نسبت به اصالت این فرم روایی و نمایشی که مختص ایران است، کرده باشم.
انتهای پیام/