ابراهیمی دینانی: مرحوم حکیمی را به عنوان یک اسلامشناس قبول دارم نه فیلسوف
من حکیمی را به عنوان یک اسلامشناس و محقق قبول دارم اما فیلسوف نه. من هرگز از این تعبیر برای آقای حکیمی استفاده نکردهام و اگر هم در جایی آمده قطعاً اشتباه است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، غلامحسین ابراهیمی دینانی، فیلسوف و شارح ایرانی است. او در دانشگاههای تهران، تربیت مدرس، دانشگاه مذاهب اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی و مدرسه عالی شهید مطهری به تدریس فلسفه پرداخته است. دینانی همچنین در اولین دوره همایش چهرههای ماندگار به عنوان چهره برتر فلسفه ایران معرفی شد. بنابراین طبیعی است که وقتی از رفاقت دیرینه او با مرحوم علامه محمدرضا حکیمی سخن به میان میآید، به صورت طبیعی این پرسش در ذهن شکل میگیرد که رفاقت این دو چهره شاخص اسلامی که اولی به فلسفه و حکمت شهره است و دیگری به عنوان اسلامشناسی ضدّفلسفه نامبردار شده؛ چگونه ممکن است و ابعاد و زوایای آن چیست؟! از این رو تصمیم گرفتیم پرسشهای خودمان را در این زمینه با خود استاد در میان بگذاریم که حاصل آن را در زیر میخوانید.
*در کتاب "مرزبان توحید" (کارنامه محمدرضا حکیمی) مطلبی از شما با عنوان "اندیشمند بزرگ...فیلسوف" منتشر شده که نظر من را جلب کرد؛ به اعتقاد شما مرحوم علامه حکیمی شأن فلسفی و اندیشگی دارد؟
من حکیمی را به عنوان یک اسلامشناس و محقق قبول دارم اما فیلسوف نه. من هرگز از این تعبیر برای آقای حکیمی استفاده نکردهام و اگر هم در جایی آمده قطعاً اشتباه است. آقای حکیمی نه تنها فیلسوف نبود بلکه اساساً ضدّفلسفه هم بود.
*با این اوصاف رفاقت 50 سالهی شما با ایشان چه وجهی دارد؟ این چگونه ارتباطی است که میان شما به مثابه یک فیلسوف و متفکر اسلامی با ایشان که مشرب ضدّفلسفه و اخباری داشتند این همه سال دوام میآورد؟
خب این رفاقت تعریف دارد. من البته ارتباط مستمری با ایشان نداشتهام. در ایام جوانی هر وقت به مشهد میرفتم ایشان را هم میدیدم در این اواخر هم که ایشان منزوی بود و با کسی به آن صورت ملاقات و مراودهای نداشت من هم مدتها از ایشان خبر نداشتم. در بین علمای مشهد ارتباط عمیق من با رهبر انقلاب بود که لابد شرحش را شنیدهاید.
*ذوق عرفانی و مشرب ذوقی مرحوم آقای حکیمی را چطور میبینید؟
مگر عرفان بدون فلسفه ممکن است؟ مگر معرفت بدون تعقل امری شدنی است؟ مگر میشود کسی با فلاسفه مخالف باشد و عارف هم باشد؟ عارف در درجه اول فیلسوف است. در مورد آقای حکیمی نظر من همان است که اول گفتم، ایشان یک اسلامشناس محقق بود.
*شما از عرفان نظری صحبت میکنید اما سؤال من بیشتر ناظر بر بعد عرفان عملی آقای حکیمی بود.
این حرفها و این تقسیمبندیها جعلی و عامیانه است. عرفان نظری و عملی یعنی چه؟! اصلاً معنا ندارد. مگر میشود عرفان نظری را از عرفان عملی جدا کرد؟ من زیر بار این حرفها نمیروم . من دینم را از فلاسفه گرفتهام.
*اما مگر میشود همه دین را به طریق عقلانی فهمید و توضیح داد؟
خب شما از کجا متوجه میشوید که برخی جنبههای دین را نمیشود به روش عقلانی توضیح داد؟ مگر جز این است که خود عقل شما را راهنمایی میکند؟ اصلا معرفت غیرعقلانی معنا ندارد.
*اما مرحوم حکیمی شیوه خودش را در مکتب تفکیک اخذ و پیرایش "عقل وحیانی" نام میبرد که به گفته خودش نقطه مقابل "عقل یونانی" و فلسفی قرار میگیرد.
این حرفها از نظر من بلاوجه است. من همانطور که قبلا هم گفتم دینم را از فلاسفه گرفتهام و طریق دیگری هم برای کسب معرفت نمیشناسم.
*میانه مرحوم حکیمی با علامه طباطبایی (ره) چطور بود؟
هیچ ارتباطی با این عوالم نداشت. اصلا به کلی ذوق و سلیقه آنها از هم جدا بود.
*به نظر شما میشود مرحوم استاد حکیمی را به عنوان یک نواندیش دینی هم شناخت؟
به نظر من نه. ایشان یک اسلامشناس محقق با همان رویکرد حدیثی بود.
*داوری نهایی شما درباره مرحوم حکیمی و به خصوص "مکتب تفکیک" که ایشان نماینده شاخص آن در زمان ما به شمار میرفتند چیست؟
بحث در این باره مفصل است و من هم کمی کسالت دارم و نمیتوانم به طور مبسوط به این مسائل بپردازم به نظرم علاقهمندان بهتر است آراء و عقاید من را در این زمینه در کتابهایم دنبال کنند.
انتهای پیام/