عملیات ثامنالائمه (ع) و ماجرای اثبات امدادهای غیبی در جبهههای جنگ
آن طوفان این دود غلیظ را که مثل ابر سیاه بود، برداشت و از بالای سر منطقه برد. شهید حسن باقری دست آن فرمانده تیپ ارتش را گرفت و گفت ببین! نگویید ما خرافاتی هستیم. ببین این دودها را چطوری امداد غیبی برد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عملیات ثامنالائمه (ع) در تاریخ 5/7/1360 در جبهه جنوبی (شمال آبادان) با هدف شکستن حصر آبادان، آغاز شد. این عملیات نقطه عطف تاریخی در جنگ بود و اولین گام از نبردهای گسترده آزادسازی بهحساب میآمد. این عملیات را سپاه طرحریزی کرد و با فرماندهی مشترک ارتش و سپاه، از چهار محور به اجرا در آمد که دارخوین و فیاضیه، محورهای اصلی عملیات بودند.
با اجرای کامل عملیات در این دو محور، پلهای قصبه و حفار میبایست بسته میشد و دشمن به محاصره درمیآمد. در آغاز عملیات، نیروهای خودی در محور دارخوین پس از دور زدن دشمن از ناحیه نهر شادگان، با موفقیت به پیش رفتند، ولی در محور فیاضیه که گلوگاه نیروهای دشمن بود و برای آنها اهمیتی حیاتی داشت، با مقاومتی سرسختانه روبرو شدند.
چند ساعت بعد نیروهای محور ایستگاه 7 و ایستگاه 12 که مأموریت خود را بهخوبی اجرا کرده بودند، به کمک محور فیاضیه رفتند و مقاومت دشمن را شکستند. بدین ترتیب در کمتر از 24 ساعت بین دو محور اصلی عملیات الحاق حاصل شد و نیروهای خودی به عقبه دشمن رسیدند و آن دسته از قوای عراقی را که نتوانسته بودند عقبنشینی کنند، اسیر کردند.(رشید، محسن، اطلس جنگ ایران و عراق (فشرده نبردهای زمینی)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ چهارم،1399 صفحه 46)
امداد الهی
قبل از آغاز عملیات ثامنالائمه (ع) پیشبینی شده بود نفت سیاهی که به سمت رود کارون هدایت شده و به ضخامت 1 تا 2 سانتیمتر روی آب را پوشانده بود، ساعت 5 صبح (4 ساعت پس از آغاز عملیات) آتش زده شود، اما ساعت 2 صبح، یعنی 3 ساعت زودتر از موعد مقرر، براثر اصابت گلوله توپ (دشمن)، نفتهای روی رودخانه کارون مشتعل شده و دود سیاه بسیار غلیظی، بهویژه منطقه شمالی عملیات را پوشاند.
این امر موجب رکود در انتقال تدارکات و نیرو و بسته شدن جاده محمدیه- دارخوین به مدت یک ساعت شد و درنتیجه پشتیبانی و تخلیه مجروحان و شهیدان دچار وقفه شد.
با حرکت دود به سمت جنوب، مرکز فرماندهی و هدایت عملیات تیپ 3 لشکر 77 ارتش را دود فراگرفت، طوری که فرمانده تیپ ناچار به نقلمکان به مقر فرمانده محور سپاه (حسن باقری) و استفاده از بیسیمهای آنان شد.
این وضعیت درعینحال محدودیت فراوانی در دیدبانی عراق برای هدایت آتش توپخانه روی مواضع نیروهای ایرانی در شرق کارون ایجاد کرد.
حسن باقری فرمانده محور دارخوین، در جلسه جمعبندی عملیات در خصوص این واقعه گفت «دود به سمت جنوب حرکت کرد و به پاسگاه فرماندهی تیپ 3 رسید. پاسگاه فرماندهی تیپ 3 تعطیل شد و به پاسگاه فرماندهی سپاه آمدند.
ماهم یکی دوتا از بیسیمهای خود را در اختیار آنها گذاشتیم تا گردانهای خود ر ا هدایت کنند، ولی کنترل جزءبهجزء عملیات در دست برادرانی بود که کاملاً نسبت به طرح توجیه شده بودند و در داخل عمل میکردند و اخلال در فرماندهی تیپ 3 باعث ضربه و اخلال در عملیات نشد، ولی چون تمام بیسیمهای جزءبهجزء انتقال مهمات – تدارکات توسط سپاه اداره میشد، اگر این دود به فرماندهی سپاه میرسید؛ قطعاً در کنترل عملیات مؤثر بود.
تا 100 متری پاسگاه ما را دود فراگرفته بود و حتی جنگل را پوشانده و قسمتی از آن را آتش زده بود. درست 100 متر مانده که به پاسگاه ما برسد، باد شدیدی وزیدن گرفت که تابهحال در منطقه ندیده بودیم. فیبرهایی را که ما برای پاسگاه زده بودیم، باد بلند کرد و دود بهاندازه 100 متر از سطح زمین بلند شد و از 100 متر مانده به پاسگاه تا 100 متر بعد از پاسگاه، بهصورت طاق مانندی قرار گرفت و باد خوابید و دود به مسیر خود ادامه داد.» (ایزدی، یدالله، روزشمار جنگ ایران و عراق: شکستن محاصره آبادان (جلد 15)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول،1396، صفحات 1068،1069)
سردار سرلشکر پاسدار یحیی (رحیم) صفوی، فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خصوص وقوع این پدیده در جریان عملیات ثامنالائمه میگوید: «تمام منطقه را دود غلیظ فراگرفت و جوری شد که دود بالای سر پاسگاه حسین خرازی رفت و نیروها نتوانستند توی سنگرهایشان بمانند و به سنگر حسن باقری رفتند.
اگر به این سمت میآمد، آنها نمیتوانستند عملیات کنند. لذا حسین خرازی و بچههایش در سنگر روستای محمدیه، دست به دعا برداشتند و قرآن خواندند و گریه و زاری کردند. آن طوفان این دود غلیظ را که مثل ابر سیاه بود، برداشت و از بالای سر منطقه برد.
شهید حسن باقری دست آن فرمانده تیپ ارتش را گرفت و گفت ببین! نگویید ما خرافاتی هستیم. ببین این دودها را چطوری امداد غیبی برد.
من هم میگویم. واقعاً یک امداد الهی بود، واقعاً خاص بود.» (اردستانی، حسین، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: از سنندج تا خرمشهر: خاطرات سید یحیی صفوی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ دوم 1399، صفحه 313)
مرتضی قربانی یکی از مسئولان هدایت نیروها در محور ذوالفقاری، در مورد نتیجه این اقدام (آتش زدن کارون) و عکسالعمل نیروهای عراقی در مواجهه با آن گفت: با شروع عملیات از این محور، یگان عراقی در ساحل کارون که فکر میکرد این عملیات در امتداد جاده اهواز- آبادان و بهصورت محدود است، به حاشیه کارون پناه برده که با آتش زدن کارون و تک یگان خودی عملکننده در ساحل، دشمن ناباورانه با فریاد و ارسال این پیام که کارون آتش گرفته و جهنم برپا شده، پا به فرار گذاشت و در فکر خود که اتکا به حاشیه کارون و دور زدن عقبه عملیات بود، ناکام ماند. (روزشمار جنگ ایران و عراق، شکستن محاصره آبادان، صفحه 1069)
انتهای پیام/