چرا مأمون با داشتن گرایش شیعی مرتکب قتل امام رضا (ع) شد؟
مأمون فرد باهوش و زیرکی بود و شاید به جرائت بتوان گفت در میان خلفا که همه آنها غاصب هستند، از همه دانشمندتر بود. فردی عالم و باتجربه و حتی بر فقه و حدیث مسلط بود اما درنهایت قاتل امام رضا (ع) شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در بعضی از روایتها آمده که مأمون گرایشهای شیعی داشت. به طوری که شیخ مفید، مأمون را شیعه میداند و بر همین اساس او را قاتل امام رضا (ع) نمیخواند. این موضوع یکی از مسائل مهم است که در تعیین گرایشهای و دینداری ما هم میتواند مفید باشد.
درواقع شیخ مفید که از بزرگان و علمای شیعه است، معتقد بود که مأمون شیعه بود و لذا حاضر نیست او را به عنوان قاتل امام رضا علیه السلام بشناسد، با این استدلال که شیعه هرگز امام خود را نمیکشد.
البته بسیاری از بزرگان اعتقاد دارند که مرحوم شیخ مفید در این مورد دچار اشتباه شده چون گرایشهای شیعی داشتن و علم و وقوف به حقانیت اهل بیت علیهم السلام یک مسئله است و شیعه بودن مسئله دیگری است.
همان طور که ممکن است امروزه عدهای گرایشهای شیعه داشته باشند اما شیعه حقیقی نباشند. یا عدهای که شیعه واقعی باشند آن اندازه نسبت به مقام امام خود علم و درک پیدا میکنند که فرمان او را بدون چون و چرا اطاعت کرده و اما و اگر در این زمینه نمیآورند.
این گونه است که شاهد فرمانبرداری و تبعیت محض عدهای از امام زمان خود هستیم و از طرف دیگر مشاهده میکنیم افرادی با داشتن علم و آگاهی نسبت به مقام امامت و ولایت، در مواقع حساس کوتاهی کرده و دچار قصور و خسران میشوند که به هیچ وجه نمیتوانند آن را جبران کنند. مانند اعمالی که مأمون به عنوان خلیفه عباسی در حق امام رضا علیه السلام مرتکب شد و هیچگاه نتوانست از این عذاب بزرگ الهی نجات پیدا کند.
علت چنین نظری درباره مأمون آن است که او فرد باهوش و زیرکی بود و شاید به جرئت بتوان گفت در میان خلفا که همه آنها غاصب هستند - البته درحالیکه ما امام علی و امام حسن علیهماالسلام را از دایره خلفا خارج و ایشان را امام تلقی کنیم- مأمون در میان خلفا از همه دانشمندتر بود. فردی ملا، عالم و باتجربه بود و حتی بر فقه و حدیث مسلط بود.
برخورد مأمون با قاضی بغداد
در تاریخ آمده که وقتی مأمون شنید قاضی بغداد، شخصی را به دلیل توهین به خلیفه اول مجازات کرد، به شدت عصبانی شد و با بحث علمی، برای او ثابت کرد که اگر توهین اینچنینی هم شده باشد کار تو غلط بوده و نباید او را به این شکل مجازات میکردی. به این ترتیب خواست قاضی را به همان شیوه که آن شخص را مجازات کرده بود، قصاص کند، اما علمای دیگر از او عذرخواهی کردند که اگر تو قاضیالقضات را مجازات کنی، دیگر آبرویی برای اهل علم نخواهد ماند. به این صورت مأمون از قصاص او صرفنظر کرد.
دلایل گرایشهای شیعی در اندیشه قاتل امام رضا علیه السلام
بنابراین درواقع آنها علم داشتند نسبت به اینکه ائمه اطهار علیهم السلام، برحق بوده و سرآمد خلقت هستند، اما به خاطر علاقه به قدرت حاضر نبودند که به ائمه اطهار علیهم السلام ایمان بیاورند.
در همین مورد از مأمون پرسیدند که چه چیز باعث شد که گرایشهای شیعی پیدا کنی؟ جواب داد: «پدرم، هارون.» گفتند: «هارون که دشمن اهل بیت علیهم السلام بود!» و او داستانی نقل کرد که: «پدرم از عظمت مقام این خاندان به من میگفت و من میپرسیدم که با وجود این خاندان، ما چه کاره هستیم که قدرت را در دست داریم؟ پدرم جواب داد: ای فرزند! قدرت چیزی است که تو هم که فرزند من و پاره تنم هستی، اگر در مقابل من بایستی، چشمانت را درمیآورم؛ و میگفت الملک عقیم.»
بنابراین نه تنها هارون و مأمون، بلکه همه خلفا میدانستند که اهل بیت علیهم السلام حقیقت والایی هستند که نمیتوان ایشان را انکار کرد، اما اعتقاد به آن جایگاه نداشتند چون اگر اعتقاد داشتند و ایشان را قبول داشتند، دیگر نسبت به ایشان ظلمی روا نمیداشتند. نمیتوانیم بگوییم که شیعه بودند.
علت پیشنهاد کردن ولایتعهدی به امام علیه السلام
مأمون که علاقه بسیاری به قدرت داشت و حتی برای رسیدن به حکومت، برادرش را هم به قتل رسانده بود. اما باید دقت داشت که در آن زمان، دایره علم و شهرت امام رضا علیه السلام گسترش پیدا کرده بود و مردم با آن حضرت آشنا شده بودند. البته این آشنایی تا اندازه ای نبود که مطیع اوامر امام باشند و در راه آن حضرت جان بدهند. در غیر این صورت، امام بر اساس احساس مسئولیت خود، حتی اگر مأمون چنین پیشنهادی نمیداد آن حضرت خود اقدام کرده و حکومت اصیل الهی و اسلامی را اجرا میکردند.
مأمون اینها را میدانست و درواقع میخواست امام را بیازماید تا بداند آن حضرت به دنبال قدرت است یا خیر. چون کسی که برای رسیدن به قدرت، برادرش را به قتل میرساند به همین سادگی قدرت را به امام رضا علیه السلام واگذار نمیکند. در حقیقت مأمون به دنبال حذف امام بود، البته در صورتی که آن حضرت خلافت را بپذیرند.
منابع:
- الارشاد؛ شیخ مفید
- امالی؛ شیخ مفید
- اسرار آل محمد علیهم السلام؛ سلیم
- عیون اخبار الرضا؛ شیخ صدوق
انتهای پیام/