نبوی: خزاعی باید به سینما نگاه استراتژیک داشته باشد/ سینما همسایه دیوار به دیوار امنیت و منافع ملّی هر کشوری است

نبوی: خزاعی باید به سینما نگاه استراتژیک داشته باشد/ سینما همسایه دیوار به دیوار امنیت و منافع ملّی هر کشوری است

اکبر نبوی منتقد و نویسنده سینما می‌گوید که کار مهم ریاست جدید سازمان سینمایی آن است که ضمن آنکه با سلایق گوناگون سینماگران تعامل سازنده کند، برای سینما طراحی استراتژیک داشته و میان نخبگان و بدنه سینما ارتباط و همفکری ایجاد کند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، روی کار آمدن مدیر جدید سازمان سینمایی در دولت سیزدهم با شعار مردمی و انقلابی، طبیعتاً انتظارات و توقعات خاص خود را می‌طلبد. یکی از اصلی‌ترین مطالبات انقلاب اسلامی از سینما، نگاه ملّی و راهبردی به آن است. موضوعات و رویکردهایی که سینماهای موفق جهان در دنیا آن را دارند و البته سینمای ما بعد از انقلاب تا چند صباحی چنین رویکردی را تا حدودی داشت اما رفته رفته این زاویه دید کمرنگ و کمرنگ‌تر شده است. بنابراین بنظر می‌رسد که "محمد خزاعی" به عنوان سکاندار جدید سازمان سینمایی، باید برنامه‌ریزی و اقدامات مهم و جامعی را برای تحول و تغییر سینمای ایران انجام دهد.

در ادامه گفت‌وگوی ما با "اکبر نبوی" منتقد و کارشناس با سابقه سینمای ایران را می‌خوانید. نبوی در این گفت‌وگو اصلی‌ترین مشکلات و در عین حال مهم‌ترین اقداماتی که خزاعی باید در جایگاه جدید خود برای ارتقا و تحول سینمای کشور برای رسیدن به جایگاه ایده‌آل و طراز خود انجام دهد را مبتنی بر دانش و تحلیل خود بیان کرده است.

خزاعی با کوهی از مشکلات در سینما روبرو است

* آقای نبوی با انتصاب آقای محمد خزاعی به عنوان ریاست سازمان سینمایی کشور، بنظر می‌رسد شاهد رویکرد انقلابی به سینمای کشور باشیم. بنظر شما مدیریت انقلابی در حوزه سینمای ایران و بطور مشخص آقای خزاعی چه رویکردی را در اساس و اصل خود باید در نظر داشته باشد؟

سینمای ایران در کنار درخشش‌ها، فرازها و افتخاراتش، مجموعه‌ای از مشکلات انباشته دارد که در طی سالیان متمادی جمع شده است و بدلایل متعدد نه تنها رفع نشده است بلکه به گونه‌ای به بار آنها هم اضافه شده است. شاید یکی از دلایل اصلی آن این باشد که 13 وزیر فرهنگ و ارشاد ما در طی چند دهه گذشته، یعنی از سال 1360 که وزارت ارشاد با ادغام دو وزارت فرهنگ و هنر و وزارت جهان‌گردی تشکیل شد، تا به امروز، با وجود اینکه همه آنها انسان‌های محترمی بوده و هستند، اما مناسب وزارت ارشاد نبودند.

سینمای ایران , سازمان سینمایی , وزارت فرهنگ و ارشاد ,

خب، همین نکته یک آسیب بزرگ برای وزارت ارشاد بوده است که تأثیرات خود را در موضوع بسیار مهم و راهبردی مانند سینما هم نشان می‌دهد. وقتی که یک وزیر دلمشغولی‌های شخصی یا شاکله اصلی او اساساً فرهنگ و هنر نباشد، این موضوع در نوع مدیریت او و به تبع در انتخاب همکاران و مدیرانش نیز اثرگذار خواهد بود. این نکته اول من است که در حیطه کلان وزارت ارشاد مطرح است که به حوزه سینما هم ارتباط دارد و آسیب می‌زند و متأسفانه زده است. البته محمد خزاعی یک سینماگر است و بنظرم این انتخاب توسط وزیر جدید فرهنگ یک قدم منطقی بود نسبت به اینکه یک مدیر غیر مرتبط با سینما برای سازمان سینمایی انتخاب شود.

اما آقای خزاعی هم در نهایت با همان مشکلات بر زمین مانده رو برو است، گمان می‌کنم مهم‌ترین کاری که باید ایشان انجام دهد و در سال‌های قبل انجام نشده است این است که باید برای سینما یک طراحی استراتژیک داشته باشد که بتواند در برنامه‌ریزی و حوزه اجرا قابلیت داشته باشد.

سینما همسایه دیوار به دیوار امنیت هر کشوری است

* لطفاً توضیح دهید که منظورتان از نگاه استراتژیک به سینما چیست؟ علت این سؤال آن است که در سال‌های گذشته روی این موضوع صحبت بسیار شده است و همین مطالب بعضاً بخاطر عدم شفافیت منجر به نارسایی در انتقال مفهوم شده است.

بله موافقم؛ ببینید، سینما به اعتبار اینکه رسانه است و از مؤلفه خطیری به نام "پیام" و "اثرگذاری" بسیار بالایی بر افکارعمومی برخوردار است، همسایه دیوار به دیوار امنیت ملّی هر کشوری است. وقتی که از امنیت ملّی سخن می گوییم، در حقیقت نگاه و رویکردمان به یکی از بنیادی‌ترین مقوم‌های برپایی و برقراری مفهومی بنام کشور/ملّت است. با چنین نگاهی، سینما به همراه رادیو و تلویزیون، مهم‌ترین قدرت بازدارندگی فرهنگی و اجتماعی و حفاظت از برج و باروی فرهنگ ملّی است و طبیعی است که برای حفظ و تحکیم این مؤلفه بنیادین، به اندازه هوایی که تنفس می‌کنیم، باید ارزش و اعتبار قائل باشیم و آن را در زمره مهم‌ترین بخش‌های سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و تخصیص اعتبارات معنوی و مادی ببینیم و ادراک کنیم. همانطور که تاریخ سینما و فیلم‌های فراوانی که به عنوان مثال در زمینه‌های سیاسی مانند دوران جنگ جهانی و جنگ سرد یا حتی در زمینه‌های خانوادگی و اجتماعی و مفهومی ساخته شده است گواه آن است. اما همه حرفم این نیست بلکه از طرفی سینما را هم نهاد بسیار مهم اجتماعی می‌دانم؛ بنابراین، منطقاً و عقلاً دیگر نمی‌توانیم و نباید به سینما باری به هرجهت و ساده‌انگارانه نگاه کرده و آن را مدیریت کنیم.

وقتی که از امنیت ملّی سخن می‌گوییم، نگاه و رویکردمان به یکی از بنیادی‌ترین مقوم‌های برپا بودن و برقرار ماندن کشور/ملّت است. با چنین نگاهی، سینما به همراه رادیو و تلویزیون، مهم‌ترین قدرت بازدارندگی فرهنگی و اجتماعی و حفاظت از برج و باروی فرهنگ ملّی ست

 

 

سینما بسیار اهمیت دارد اما نه صرفاً از این جهت که مردم به سینما می‌روند و فیلم تماشا می‌کنند که البته آن هم در جایگاه خودش مهم است، بلکه از زوایای دیگری هم اهمیت دارد به ویژه برای کشوری مانند ایران که دارای حوزه تمدنی چند هزار ساله است که در چشم‌انداز بلندمدت قصد دارد تمدن ایرانی-اسلامی را بنا کند. برای همین در چنین شرایطی و جامعه‌ای با چنین پیشینه، باید نحوه مدیریت سینما به گونه‌ای دیگر هم تعریف شود و  همه اجزای حاکمیت و نه تنها وزارت ارشاد، بلکه نهادهای صاحب نفود و قدرت در کشور چه قدرت مذهبی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... همه باید به سینما از این منظر نگاه کنند و مرتبه و جایگاه و اقعی سینما را به رسمیت بشناسند.

ارتباط میان نخبگان و سینما باید دو طرفه و پویا باشد

* فکر می‌کنید در تمام سال‌های گذشته نظام جمهوری اسلامی ایران چقدر به این زوایه بها داده شده و مورد توجه بوده است؟

دقیقاً نظرم همین است که عدم توجه به این رویکرد، باعث شده است که سینما هرچه که می‌خواهد بگوید از خودش می‌گوید و از پیرامون خود دریافتی ندارد. یعنی بجای آنکه در ارتباط و هم‌نفسی با دیگر حوزه‌های علمی و فرهنگی و همینطور نخبگان مانند دانشگاه و اساتید، صاحب‌نظران حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و... بتواند داد و ستد داشته باشد، هرچه که دارد از بدنه و جریان ثابت و حاکم بر خودش جوشیده است.

* یعنی معتقدید که سینما باید با این حوزه‌ها ارتباط برقرار می‌کرده است و نکرده؟

سینما باید با این حوزه‌ها ارتباط داشته باشد اما عدم این ارتباط تنها بر گردن سینما نبوده است بلکه همان بخش‌های مختلف کشور هم باید با سینما ارتباط داشته باشند؛ به تعبیر بهتر و رایج باید این ارتباط دو طرفه باشد. خصوصاً آنکه حوزه‌های مورد اشاره از سینما مطالبه و درخواست هم دارند اما نمی‌گویند خودشان چه به سینما داده‌اند. چرا به سینما چیزی اضافه نمی‌کنند؟ چون آن را امر تفننی نگاه می‌کنند. به عنوان مثال حوزه‌های علمیه از سینما پرسش‌گری می‌کنند. البته اشکالی ندارد چون سینما هم باید پاسخ‌گوی پرسش‌ها و مسائل صاحب‌نظران باشد. اما خب آنها به سینما چه داده‌اند؟ چقدر جامعه‌شناسان، اساتید علم و فرهنگ، اقتصاددانان و حتی متولیان حوزه ورزش و جوانان با سینما و سینماگران نشست و برخواست داشته‌اند؟ 

سینمای ایران , سازمان سینمایی , وزارت فرهنگ و ارشاد ,

از طرفی سینماگران هم نباید صرفاً خودبسنده باشند و سراغ دیگر طبقات نروند. هر دو باید برای تعالی کشور از دریچه و مسیر پدیده بسیار مهم و اثرگذار و مطرحی چون سینما و فیلم تلاش کنند.

نخبگان و حوزه‌های گوناگون کشور باید از سینما مطالباتی داشته باشند اما خود نیز باید برای سینما آورده‌هایی داشته باشند

 

اگر می‌گوییم که ما کشوری هستیم با تمدن دراز مدت که قرار است تمدن ایرانی-اسلامی را بازسازی کنیم، باید سینما را یک پیشران و به تعبیر رهبر انقلاب کلید پیشرفت کشور بدانیم. باید سینما در ذهن همه جایگاه بالا پیدا کند اما پیدا نکرده است. برای همین است که می‌گویم سینما به عنوان یک نهاد راهبردی و اجتماعی، هنوز جایگاه درست خودش را در نزد تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان مملکت پیدا نکرده است و حتی اسفناک تر از این باید بگویم که سینما در نزد خود خانواده هم این جایگاه را پیدا نکرده است.

حالا اگر این موضوع مهم را با نظر به مدیریت سازمان سینمایی بخواهیم بیان کنیم باید بگویم که کار مهمی که مدیران سینمایی کشور باید در طی دوره مدیریتی خود می‌کردند و نکردند و حالا آقای خزاعی باید آن را انجام دهد دقیقاً همین است. یعنی  این که این نگاه یعنی ارتباط و تبیین اهمیت سینما، برای اقشار و طیف‌های مختلف کشور از جمله خود هنرمندان ادراک و فهم شود. اگر او بتواند این مؤلفه بنیادین را در رابطه با اصل سینما برای اقشار عمومی و خواص جا بیاندازد کار بزرگی انجام داده است و منطقا تغییر نگاه از تکنیک به استراتژی، محصول خودش را در تولیدات نشان خواهد داد.

همین ادوار گذشته را نگاه کنید، تنها یکبار آن هم برای حل مشکلات بیمه میان سینماگران و وزیر کار قبلی دیدار صورت گرفته است اما غیر از آن هیچ نشست و جلسه‌ای میان وزاری اصلی و سینماگران شکل نگرفته است. به عنوان مثال یکی از مسائل مهمی که باید به آن توجه کرد امنیت اجتماعی است و بدون شک مهم‌ترین وزارت‌خانه‌ای که با این موضوع ارتباط دارد، وزارت کشور است.  بپرسیم که چقدر در این سال‌ها وزاری کشور با سینماگران هم‌نشینی و هم‌نفسی داشته‌اند؟ چقدر خانواده سینما را شراکت داده‌اند در فهمشان از جامعه و چقدر از فهم سینما برای درک جامعه و انواع معضلات جامعه استفاده می‌کنند؟ این به معنای جلسات فرمایشی نیست بلکه به معنای ارتباط تعریف شده و ساختار روشن و بین است.

آیا وزارت خارجه ما سینما را می‌شناسد و می‌تواند به ساخت سینمای استراتژیک کمک کند؟

* باتوجه به موضوع ارتباط میان حوزه‌های مختلف کشور با سینما، مثال سینمای هالیوود به ذهنم رسید که چقدر در حوزه امنیت ملّی و سیاست خارجه فعال است.

بله، طبیعی است چون هالیوود با سیاست خارجی آمریکا در ارتباط است. اما وزاری خارجه ما معلوم نیست که چقدر سینما را می‌شناسند و اهمیت راهبردی آن را عمیقا درک می کنند؟ علت آن است که در آمریکا هالیوود در راستای امنیت و منافع ملّی کشور تجربه شده است. در حالی که اکثر مسئولین ما سینما را طفیلی می‌دانند تنها کسی که سینما را امر جدی می‌داند رهبری است. ایشان مطالباتی دارند که به علت عدم هم افزایی روی زمین مانده است و برای همین مدام این مطالبات را تکرار می‌کنند.

در آمریکا هالیوود در راستای امنیت و منافع ملّی کشور تجربه شده است. در حالی که اکثر مسئولین ما سینما را طفیلی می‌دانند. تنها کسی که سینما را امر جدی می‌داند رهبری است.

 

اگر آقای خزاعی از این منظر به سینما نگاه کند، منطقاً سیاست‌گذاری‌های او تغییر خواهد کرد و برای سینما استراتژی تعریف خواهد کرد. چیزی که سینمای ایران در 40 سال گذشته نداشته است. البته نه تنها سینما بلکه معتقدم که کشورمان استراتژی فرهنگی ندارد؛ البته اهداف و چشم‌اندازهای خوبی در حوزه فرهنگ و هنر دارد اما استراتژی فرهنگی ندارد. حال اگر خزاعی این نگاه را داشته باشد و برای سینمای کشور ارزش راهبردی قائل باشد، می‌توان این امید را داشت که در سینمای کشور ریل گذاری جدید که معطوف به منافع ملّی ست، رخ دهد.

سینمای ایران , سازمان سینمایی , وزارت فرهنگ و ارشاد ,

اما اگر غیر از این باشد، ایشان هم مانند دیگر مدیران سینمایی کشور کارهایی می‌کند و زحماتی خواهد کشید اما در نهایت آنچه در جوی می‌رود آب است. البته انجام این کارها شاید امروز پایه‌هایی را بنا نهد و میوه‌های آن در سال‌های بعد رویش کند، اما این هیچ اشکالی ندارد شاید امروز بذری کاشته شود و مردم فردا ثمره آن را ببرند.

باید هویت تاریخی و فرهنگی ایران اسلامی را در سینما بازتولید کنیم

* ممنونم نکته‌ای خوب و تازه‌ای را درباره سینمای کشور بیان کردید. اما این اشاره‌ای که درباره پیشرانی سینما در خصوص تمدن ایرانی و اسلامی ما کردید، بنظر من رسید که گویا برای این منظور، باید صرفاً فیلم‌های ژانر تاریخی بسازیم.

اینکه می‌گویم باید سینما بتواند برای تمدن‌سازی پیشران باشد صرفاً به معنای ساخت و تولید فیلم‌های تاریخی نیست اگرچه این ژانر یکی از مهم‌ترین گونه‌های سینمایی است و متأسفانه ما فاقد آن هستیم. این مجال فرصت مناسبی نیست وگرنه درباره فقر ژانر به عنوان یکی از آسیب‌هایی که سینمای ما از آن ضربه خورده است صحبت می‌کردم. اما منظورم در این گفت‌وگو از موضوع توجه سینما به تمدن و پیشینه و هویت فرهنگی و تاریخی کشور/ملت ایران این است که بتواند این هویت تاریخی/فرهنگی را متناسب با زمان بازتولید کرده و در ژانرهای گوناگون سینمایی روایت کند.

خزاعی باید با تمام نگاه‌‌ها و سلایق درون سینما مراوده سازنده کند

*خزاعی در حال حاضر نماینده جریان انقلابی در سینما است؛ یکی از مشکلاتی که این جریان عموماً در سینما با آن روبرو بوده است، حضور خوانش‌ها و قرائت‌های غیر انقلابی از سینما است که اشکال مختلفی در سینما دارند. بنظر شما او چه برنامه و چه نوع تعاملی با آنها باید داشته باشد؟

درون خانواده سینما چند واقعیت وجود دارد. یک واقعیت عبارت است از گروهی از فیلمسازان محترم کشور که دوست دارند فیلم شاخص، آبرومند با کیفیت چه از نظر فرم، محتوا بسازند. گروهی هم هستند فیلم های موسوم به هنری‌ می‌سازند که البته من این عنوان را چندان قبول ندارم و بنظرم بهتر آن است که نام آن را سینمای مخاطب خاص بگذاریم. گروه دیگری هم هستند که دوست دارند فیلم سرگرم‌کننده آبرومند بسازند. در نهایت گروهی هم هستند که آنچه که می‌سازند دست ابتذال را از پشت بسته است. بنظرم واژه ابتذال کلمه محترمی است در مقابل آنها. این‌ها، همه واقعیتی در سینمای کشور هستند که قابل حذف نیستند. چگونه می‌توان آنها را مدیریت کرد؟ در همان اقدام پیوسته و متناسب با برنامه‌ریزی. یعنی نباید تنها به فکر جریان انقلاب در سینما بود بلکه باید با تعامل سازنده، پیشرو و هم افزا و راه اندازی کریدورهای فرهنگی/معرفتی، همه ی جریان های موجود سینمایی را ارتقا داد و آنها را با منافع ملّی کشور هم سو کرد.

سینما را نمی‌توان مانند دهه 60 مدیریت کرد

* اگر نکته‌ای در پایان دارید بفرمایید.

نکته پایانی که می‌خواهم بیان کنم این است که ساختار تشکیلاتی سازمان سینما و بدنه آن دیگر با دهه 1360 فرق دارد و نمی‌توان مانند آن دوران، سینما را مدیریت کرد. جامعه و شرایط امروز آن کاملاً تغییر کرده است و باید سازوکارها با شرایط جدید بازتعریف شود. این سخن به معنای عدم اعمال مدیریت کلان فرهنگی نیست؛ اما امروز اتفاقات بزرگی در حوزه رسانه‌های اجتماعی و جامعه افتاده است. اگر ما جامعه روز را نشناسیم باز هم سینما را مانند دهه‌های قبل مدیریت خواهیم کرد و چیزی جز آسیب و ضرر نصیبمان نخواهد شد کما اینکه همین اتفاق هم افتاده است. نهادهای وابسته به سازمان سینمایی باید بازتعریف شوند از انجمن سینمای جوان گرفته تا فارابی و...

این مطلب را هم بنظر نباید فراموش کرد که دانشگاه‌های هنری و سینمایی ما معلوم نیست که چه آورده‌ای برای سینمای کشور دارند؟ اصلاً چقدر آنها با سینما ارتباط دارند و چقدر با سینما داد و ستد می‌کنند؟ آقای خزاعی باید به این موضوع توجه کند و خواهشم این است که این توجه صرفاً در حد امضای تفاهم‌نامه سینمایی خلاصه و محدود نشود. البته درست است که امکان دارد تا شکل کار این چنین اقتضا کند، اما باید یک کار ریشه‌ای دامنه‌دار و پیوسته صورت بگیرد.

 

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران