باب شهادت-۱| شهیدی که در خنثی‌سازی توطئه‌های منافقین زبانزد بود

باب شهادت-1| شهیدی که در خنثی‌سازی توطئه‌های منافقین زبانزد بود

شهید حجت الاسلام «فیض الله طهماسبی» در خنثی‌سازی توطئه‌های منافقین و جلوگیری از فرار آنان از راه فرعی، لاریم-ساری به سوی بابل، نقشی موثر داشت.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شهید حجت الاسلام «فیض الله طهماسبی»، امام جماعت مسجد سجادی در روستای لاریم شهر ساری بود. اما از این شهید والامقام کمتر گفته و شنیده شده است. او 19 خرداد سال 1341 در روستای لاریم از توابع ساری به دنیا آمد. فرزند ولی‌الله طهماسبی و از تبار ساده دلان عاشق روستایی بود که استواری ایمان را با هوشیاری درهم آمیخته بود. دوران ابتدایی را در زادگاهش، دوره راهنمایی را در قائم شهر و دوره دبیرستان  را در ساری گذراند. خوش حافظه و با استعداد بود. از همان اوان زندگی خانواده مذهبی او نخستین مشوق مستقیم در پیوستنش به حوزه علمیه بودند.

پس از فراغت از دروس دبیرستانی، به حوزه علمیه ساری رفت و مقدمات را در آن مدرسه آموخت. در هنگام پیوستگی او به جامعه علوم حوزوی، انقلاب اسلامی نیز در اوج خود بود.او به آرزوی ساختن و داشتن جامعه مسلمان کوشید. به هنگام برگزاری در جشن های 2500 ساله شاهنشاهی با آنکه نوجوانی بیش نبود، همکلاسانش را از رفتن به جشن بازداشته بود، او در آغاز انقلاب، مدرسه را به اعتصاب و تعطیلی کشید و روزهای عمر نوجوانی و دبیرستانی خود را با نبرد تبلیغاتی برضد دستگاه و کارشکنی در نقشه‌های دولتی گذراند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی هرچه نیرو و توان داشت در خدمت انقلاب و پاسداری از ارزش‌های انسانی گذاشت. با آنکه محل زندگیش در روستا بود، شبها به خانه بازنگشت و تمام وقت برای زنده نگهداشتن شعله مبارزه، در ساری می‌ماند. فداکاری او در روزهای 19 تا 22 بهمن 1357 بر هیچ کس پوشیده نبود. نخستین درگیری‌هایی که در کردستان به وقوع پیوست؛ داوطلبانه به آن دیار شتافت و خالصانه رنج برد و بی هیچ چشم داشت، منت و یا غروری به کار پرداخت.

وقتی منافقین در منطقه شمال، از آزادی اسلامی انقلاب، سو استفاده کردند و به تبلیغات دامنه داری دست زدند، گروهی از نوجوانان بی‌تجربه خام را به سوی خود جلب کردند. آن هنگام او برای آشکار ساختن چهره واقعی سران آن‌ها همراه با دوست دلیر و رزمنده‌اش «شهید اسماعیل خلیلی» تلاشی فراوان کرد. هنگامی که سپاه پاسداران ساری شکل گرفت، او یکی از نخستین افراد شرکت کننده در این نهاد مردمی و انقلابی بود. در خنثی‌سازی توطئه‌های منافقین و جلوگیری از فرار آنان از راه فرعی، لاریم-ساری به سوی بابل، نقشی موثر داشت.

در همین هنگامه در شورای مسجد سجاد در سنگر تبلیغات و ارشاد کوشا بود و در قریه لاریم در کنار برپایی نماز جماعت به تشکیل انجمن اسلامی همت گماشت. در این زمینه روشنگر بسیاری از جوانان روستای خویش بود و اجازه نداد تبلیغات خانمان سوز منافقین ذهن ساده روستائیان را منحرف سازد. وقتی بلوای جنگ از سوی دشمن تحمیل شد. شهید طهماسبی مدتها در پشت جبهه فعالیت کرد، مخلصانه کوشید و عاقبت در سومین سفرش به خط مقدم جبهه، در عملیات مطلع‌الفجر در منطقه گیلانغرب به شهادت رسید. پیکر مطهر او در 20 آذر ماه 1360 یعنی چهار روز پس از شهادتش توسط مردم ساری تشییع و در بهشت شهیدان لاریم به خاک سپرده شد.

متن وصیت نامه شهید طهماسبی در ادامه می‌آید:

«یا ایها الذین‌ امنوا خذوا حذرکم‌ فانفرو اثبات‌ او انفروا جمیعاً» (‌نساء/ 71)

ای‌ اهل‌ ایمان!‌ سلاح‌ جنگ‌ برگیرید و آن گاه‌ دسته‌ دسته‌ یا همه‌ به‌ یک‌ بار متفق‌ برای جهاد بیرون‌ روید.

1- بله‌، ای مسلمان!‌ سلاح‌ برگیر و طبق‌ گفته‌ خدا به‌ جنگ‌ با کفار برو و ای مسلمان‌ منطقه! ما انقلاب‌ کردیم‌ و انقلاب‌ ما هم‌ یک‌ انقلاب‌ اسلامی‌ است‌ و برای اسلام‌ قیام‌ کردیم‌ تا به‌ حکم‌ خدا و رسول‌ او تمام‌ ظالمین‌ را نابود کنیم‌. در این‌ راه‌ به‌ گفته‌ امام‌ عصرمان، خمینی بت‌ شکن‌، یا کشته‌ می‌شویم‌ و یا پیروز می‌گردیم‌ که‌ در هر حال‌ پیروزی با ماست‌؛ چون‌ اگر کشته‌ شویم‌، به‌ حکم‌ خدا شهید شدیم‌ و در جهان‌ ابدی در بهشت‌ جای داریم‌ و اگر پیروز شدیم‌ باز به‌ وظیفه‌ اسلامی و انسانی خود عمل‌ کردیم‌ که‌ خداوند باز در این‌ باره‌ در سورة‌ نساء، آیه‌ 75 می‌فرماید: «چرا در راه‌ خدا جهاد نمی‌کنید؟

در صورتی که‌ جمعی ناتوان‌ از مرد و زن‌ و کوچک‌ و بزرگ‌ شما که‌ در مکه‌ اسیر ظلم‌ کفارند و دائم‌ می‌گویند: «بار خدایا! ما را از این‌ شهری که‌ مردمش‌ ستمکارند بیرون‌ آور و از جانب‌ خود برای ما بیچارگان‌، نگهدار و یاور‌ بفرست‌.» بله‌ مسلمانان‌! ما که‌ انقلاب‌ کردیم‌ و مردم‌ مستضعف‌ ایران‌ را از ظلم‌ کفار و فرعونیان‌ نجات‌ دادیم‌، باید ملت‌های دیگر تحت‌ستم‌ را از زیر ظلم‌ بیرون‌ بیاوریم‌ و مسلمان‌ها را از زیر یوغ‌ استعمار شرق و غرب‌ نجات‌ بدهیم‌ و برای این‌ کار هم‌ احتیاج‌ به‌ خون‌ است‌ تا سیلی جاری شود و همه‌ ظالمان‌ را در آن‌ غرق کند.

2- مردم‌! گول‌ این‌ دنیای زیبا و قشنگ‌ را نخورید و حرف‌ این‌ گروهک‌های آمریکایی‌ را گوش‌ ندهید که‌ همیشه‌ شایعه‌ پخش‌ می‌کنند و دروغ‌ می‌گویند و می‌گویند که‌ جز این‌ دنیا، دنیای دیگر وجود ندارد. ای ملت‌ مسلمان! آیا موقعی که‌ در رحم‌ مادر بودید می‌دانستید که‌ دنیای زیبایی‌ مثل‌ این‌ جهان‌ وجود دارد و حالا که‌ در این‌ دنیا هستید، می‌توانید‌ دنیای رحم‌ مادر را که‌ از آن‌ گذشتی و به‌ این‌ دنیا آمدی، به‌ یاد بیاوری چه‌ جور جایی‌ بود؟ تو که‌ این‌قدر قدرت‌ نداری از آن‌ دنیایی که‌ گذشتی به‌ یاد بیاوری، چگونه‌ می‌توانی دنیای آخرت‌ را نفی کنی‌؟ مردم! این‌ قدر به‌ فکر مال‌ دنیا نباشید که‌ اینها همه‌ از بین‌ رفتنی است‌ و شرف‌ و دین‌ خود را به‌ دنیا نفروشید که‌ در این‌ باره‌ حضرت‌ علی -علیه‌السلام- می‌فرماید: «نه‌ زندگی آن‌ قدر شیرین‌ است‌ و نه‌ مرگ‌ آن‌ قدر وحشتناک‌ که‌ انسان‌ شرف‌ خود را بدان‌ بفروشد.»

3- و اما وظیفه‌ شما مسلمانان‌ این‌ است‌ که:‌ گوش‌ به‌ حرف‌ ولایت‌ فقیه‌ بدهید و روحانی متعهد را پشتیبانی کنید و انجمن‌های اسلامی را یاری نمایید و از زندگی مصرفی لوکس‌ دست‌ بردارید و شما کشاورزان‌ عزیز تولیدات‌ خود را بیشتر کنید تا به‌ این‌ طریق‌ بتوانید در جنگ‌ علیه‌ امپریالیست‌ها شرکت‌ کنید. و در زیر قطعه‌ شعری است‌ که‌ درباره‌ عشق‌ به‌ الله‌ و عشق‌ به‌ شهادت‌ نوشته‌ام‌، گوش‌ ‌کنید. منم‌ عاشق‌، منم‌ عاشق‌، عاشق‌ شهادتم‌ آی،‌ ای مسلمانان‌! دلم‌ گرفته‌ است‌ و حالم‌ دگرگون‌ الان‌ مدتی است‌ که‌ حالم‌ پریشون‌ دلم‌ می‌تپد مثل‌ یه‌ عاشق‌(2) عاشقی که‌ منتظر معشوق خود است‌ آی،‌ ای مسلمان‌ها! دست‌ و پای خود را گم‌ کرده‌ام‌ نمی‌دانم‌ چگونه‌ پیش‌ عاشق‌ خود بروم‌ منم‌ عاشق‌، منم‌ عاشق‌عاشق‌ شهادتم‌ اسم‌ عاشق،‌ پاسدار اسلام‌ بود معشوقش‌ شهادت‌ در ره‌ الله‌ بود من‌ نترسم‌، من‌ قویم‌، من‌ شجاعم ‌من‌ مسلمانم‌، شیعه‌ام‌ و عاشقم‌ مدتی‌ است‌ منتظرم‌ منتظر عاشق‌ خود ای‌ عشق‌ من!‌ بیا و این‌ قدر مرا بی‌‌لایق‌ مدان‌، شاید لایق‌ تو نباشم‌، عشق‌ من‌، معشوق من!‌ من‌ عشق‌ به‌ تو دارم‌. بیا مدتها منتظرت‌ هستم‌. بیا سفره‌ رنگینی ز برای تو پهن‌ کردم. ‌سفره‌ رنگین‌ را با خونم‌ آماده‌ کردم‌. زندگی چه‌ شیرین‌ بود، شیرین‌تر از جان‌ در ره‌ الله‌ بود. تو می‌دانی من‌ که هستم؟ یک‌ روستایی کشاورززاده‌ام. شاید لباسم‌ پاره‌ باشد. شاید دستم‌ پینه‌ زده‌ باشد؛ ولی قلبم‌ صاف‌ و پاک‌ است و برای پذیرفتنت‌ آماده. آه!‌ فراموش‌ کردم‌ آن‌ روزها را ز ننگی در داخل‌ سیاه‌چالها را امروز من‌ دیگر شهیدم ‌فردا در بهشت‌ برینم‌ ای عشق‌ من،‌ معشوق من! ‌ شهادت‌، شهادت‌، شهادت‌...

دستورات‌:

1- کتاب‌هایم‌ را به‌ انجمن‌ اسلامی «لاریم»‌ بدهید. البته‌ کتاب‌های غیر درسی‌ را.

2- اگر امکان‌ دارد، نماز میت‌ را در مسجد اعظم‌ بخوانید. سپس‌ مرا روبروی امام‌ زاده‌ دفن‌ کنید.

3- پدر و مادرم‌! از این که‌ پسر ناقابلی را در راه‌ اسلام‌ دادید هیچ‌ گریه‌ نکنید. شاد و خرم‌ باشید.

انتهای پیام/ 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران