پدر موشکی-۲۰|شهید علی کنگرانی؛ از اعلام نحوه شناسایی پیکر به پدر تا شهادت کنار شهید طهرانیمقدم+ عکس
یکی از افراد معراج شهدا آمدند و گفتند که بیایید یک پا پیدا شده، ببینید این پای شهید شماست. زمانی که پا را دیدم فقط همین یک تکه پا سالم مانده بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حدود یک ساعت پس از نماز ظهر در 21 آبان ماه سال 1390، تهران و حومه آن با صدای مهیبی به لرزه درآمد. لرزش انفجار در بیشتر شهرهای استانهای تهران و البرز و چند نقطه دیگر احساس شد، اما دقایقی بعد انتشار خبر شهادت «پدر موشکی» ایران، مردم متعهد و وفادار ایران اسلامی در سراسر کشور را تکان داد.
ایران اسلامی یکپارچه در سوگ و ماتم فرو رفت، سایه سنگینی بر سر صنعت موشکی ایران گسترده شد، جبهه مقاومت هم همسو با اندیشه و آرمان بلند ملت ایران داغدار یکی از اسطورههای مقاومت شد، مردی که نابودی اسرائیل را بار دیگر و بهنوعی دیگر فریاد زد.
تاریخ جبهه مقاومت شهادت میدهد که چگونه «حاج حسن» با ایستادگی، صبر و استقامت، فرمولهای فناوری موشکی را برای متخصصان و نخبگان این جبهه هجی کرد. «حاج حسن طهرانیمقدم» ایدۀ خواستن را در ذهن آنان بارور کرد و اکنون نظام سلطه وحشت و نگرانی خود را از قدرت موشکی یاران حاج حسن در داخل ایران و گستره جبهه مقاومت ابراز میکند.
لذا همزمان با دهمین سالگرد شهادت پدر موشکی جمهوری اسلامی ایران با پدر شهید علی کنگرانی از شهدای اقتدار کشورمان که در کنار شهید حاج حسن طهرانیمقدم به درجه رفیع شهادت نائل آمد، گفتگویی کردهایم. متن این گفتگو را بخوانید:
شهید علی کنگرانی و شهید مهدی دشتبان
* شهید کنگرانی؛ از سن پایین برای فرماندهی تا عدم پذیرش در سپاه
علیمحمد کنگرانی پدر شهید کنگرانی از شهدای اقتدار در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم با بیان اینکه این شهید 21 مهر ماه 1364 در تهران به دنیا آمد تصریح کرد: تا 7 سالگی در تهران بودیم و پس از آن ساکن کرج شدیم و تا پایان فعالیتهای ایشان در شهرستان فردیس حضور داشتیم.
وی به عشق و علاقه این شهید والا مقام به کارهای فرهنگی در بسیج و مسجد اشاره کرد و گفت: ایشان به دلیل جاذبه بالای خود کتابخانهای را در مسجد مهیا کرده بودند و نوجوانان را به کارهای فرهنگی تشویق میکردند.
پدر شهید کنگرانی ادامه داد: علی آقا به دلیل فعالیتهای گسترده و عشق و علاقه به فعالیت در بسیج و مسجد با توجه به اینکه 17 یا 18 سال بیشتر نداشت، فرمانده پایگاه شد. در حالیکه سن و سال ایشان بسیار کم بود اما با توجه به سابقه درخشانی که داشت سپاه ایشان را تایید کرد.
کنگرانی با اشاره به آشنایی این شهید با شهید والامقام طهرانیمقدم اظهار داشت: علی آقا علاقه داشت پاسدار شود اما به دلیل آنکه چشمانش مقداری ضعیف و دارای عینک بود برای همین در مراحل گزینش مورد قبول قرار نگرفت اما برای آنکه که دِین خود را نسبت به امام و انقلاب را ادا کند به مجموعه خودکفایی سپاه رفت و در کنار شهید طهرانیمقدم به پاسداری از انقلاب پرداخت.
* ابراز محبت شهید طهرانیمقدم به شهید کنگرانی/ علی آقا بسیار شیک پوش بود
وی، شهید کنگرانی را یکی از افراد نزدیک و نیروهای مخلص شهید طهرانیمقدم عنوان کرد و گفت: دوستان ایشان برای من نقل کردند که اگر مأموریتی توسط حسن آقا به پسرم واگذار میشد ایشان از کلمات «نمیتوانم، تخصص ندارم، نمیشود و غیره» هیچگاه استفاده نمیکرد. برای همین حسن آقا انواع ماموریتها را به ایشان واگذار میکرد.
پدر شهید کنگرانی در بخش دیگری از سخنان خود افزود: حسن آقا بسیار از شهید کنگرانی راضی و خشنود بودند. چرا که ایشان بارها به منزل ما آمدند و این موضوع را به من و خانواده اعلام کردم.
کنگرانی به سخنان شهید حسن طهرانیمقدم در خصوص شهید کنگرانی اشاره کرده و اظهار داشت: آقای طهرانیمقدم در خصوص علی آقا میگفتند که ایشان مدیریت بینظیری دارد و در برابر اموال بیتالمال بسیار حساس است.
وی با بیان اینکه علیآقا، آقای طهرانیمقدم را مثل پدر دوست داشتند، تاکید کرد: یکی از ویژگیهای علی آقای ما آن بود که بسیار «شیکپوش ساده» بودند. ایشان اعتقاد داشتند که جوان حزباللهی باید در عین سادگی و سادهزیستی شیک، مرتب و خوشبو باشد. بر این باور بودند که مردم او را در خیابان میبینند متوجه شوند حزباللهیها تمیز و مرتب هستند.
شهید علی کنگرانی، شهید مهدی دشتبان و سردار عالیقدر حاج حسن طهرانیمقدم
* کار در موشکسازی یا کارخانه رنگسازی/ شهید طهرانیمقدم، شهید کنگرانی را پاسدار واقعی میدانست
پدر شهید کنگرانی با تاکید بر اینکه علی آقا هیچگاه بدون عطر زدن خانه را ترک نمیکردند، خاطرنشان کرد: علی آقا بسیار خندهرو بود و حفاظت گفتار عجیبی داشت با وجود آنکه با خیلی از افراد صمیمی و دوست بودند، در مورد شغل خود که در خصوص موشکسازی بود، با هیچکس صحبت نمیکرد و در پاسخ به سوالی که در خصوص شغل ایشان بود میگفتند در یک کارخانه رنگسازی مشغول به فعالیت هستند و هیچگاه از این که در کنار شهید طهرانیمقدم حضور دارند، دم نزدند.
کنگرانی به ذکر خاطرهای از فرزند شهید خود پرداخت و گفت: دوستان و همرزمان شهید کنگرانی که در پادگان شهید مدرس حضور داشتند همزمان با سوم شعبان، روز پاسدار قالیچه را برای حاج حسن خریداری کرده بودند و حاج حسن این قالیچه را به علی آقا اهدا میکند و میفرمایند که پاسدار واقعی علی آقاست.
وی به خاطره یکی از همرزمان شهید کنگرانی پرداخت و اظهار داشت: این خاطره را توسط یکی از دوستان علی آقا شنیدم. ظاهراً ایشان دندان درد شدیدی میگیرد و توان برای کار کردن نداشتهاند و هر توصیهای که دوستان گفته بودند انجام داده اما مرهمی بر این زخم نشد. شهید کنگرانی در همین این زمان با ایشان روبرو و موضوع را جویا میشود در همان زمان آن، یک لیوان آب آورده و چهار «قُل» خوانده و به آنها فوت میکند و میگویند که این را بنوش که خوب خواهی شد. بچههایی که آنجا بودند همه میخندند. شهید کنگرانی میگویند «آب است و ضرری ندارد آن را بنوش که انشاءالله خوب خواهید شد». این فرد میگوید 3الی4 دقیقه پس از نوشیدن آب درد دندان و از بین رفت.
* نشانهای که شهید برای شناسایی گفته بود
وی به ماجرای عجیب و محیرالعقول بودن شهادت شهید کنگرانی اشاره کرد و افزود: سعید کنگرانی عصرهای جمعه نماز امام زمان(عج) را میخواندند. در همین این زمان نگاه من به پای او افتاد. یکی از پاهای شهید کنگرانی دو انگشت در نزدیکی هم قرار داشتند به گونهای که انگشت دوم روی انگشت اول قرار داشت. به ایشان گفتم اگر انگشتان داخل کفش شما را اذیت میکند با یک عمل جراحی ساده اصلاح شدنیست.
کنگرانی ادامه داد: پسرم رو به من کرد و گفت: پدر جان این یک نشانه است چراکه شما میتوانید با این انگشتها پیکر من را پس از شهادت شناسایی کنید. من به ایشان گفتم درب شهادت بسته است اما ایشان گفتند مگر میشود درب شهادت بسته باشد ما راه را گم کردهایم. از این گفتگوی من یک هفته گذشت و متوجه شدیم که آن اتفاق در پادگان شهید مدرس رخ داده است فردای آن روز به معراج شهدا رفتیم و آنجا از ما پرسیدند که آقازاده شما نشانهای یا علامتی روی بدن خود داشتهاند که من به یکباره یاد این داستان افتادم به ایشان گفتم یکی از انگشتان پای علی آقا روی هم دیگر است.
پدر شهید کنگرانی یادآور شد: دقایقی نگذشت یکی از افراد معراج شهدا آمدند و گفتند که بیایید یک پا پیدا شده، ببینید این پای آقازاده شماست. زمانی که پا را دیدم فقط همین یک تکه پا سالم مانده بود و نشانه او هم همین انگشتان بود و ما هم بر اساس همان فرمایش شهید از روی پا شناسایی خواهد شد او را شناختیم.
گفتگو از محمد کربلایی
انتهای پیام/