کنگره شهدای ایلام| شهید "محمد کرمی" حتی به اسرای عراقی روحیه میداد
گروه استانها - شهید "محمد کرمی" معروف به " محمد تکاور" از جمله رزمندگانی بود که علاوه بر روحیه دادن به همرزمان و نیروهای تحت امرش به اسرای عراقی هم روحیه میداد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری تسنیم از ایلام ، شهید محمد کرمی در تاریخ 42/1/1 در روستای شهرک هزارانی در شهرستان آبدانان در خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. وی فرزند ششم خانواده بود که از همان دوران کودکی و نوجوانی بسیار مهربان و شجاع نترس بود.
علی کرمی، برادر شهید در گفت وگو با خبرنگار تسنیم گفت: محمد در سال 59 و در حالیکه 17 سال سن داشت از طریق سپاه به جهبه حق علیه باطل اعزام شد که در جبهه به دلیل شجاعت و دلیرهایش از طرف همرزمانش به محمد تکاور، محمد رنجر و محمد تک شهرت یافته بود.
وی ادامه داد: محمد بسیار مهربان و خوشرو بود و با پدر و مادرمان با احترام بسیار رفتارمیکرد، محمد همیشه از گفتن سمت خود در جنگ که فرماندهی بود خودداری میکرد تا منجر به نگرانی ما نشود و هروقت والدین نیروهای تحت امر محمد برای سفارش فرزندانشون به درب منزل ما میآمدند پدرمان از حرفهای آنها تعجب و سکوت میکرد و راز فرمانده بودن او تا زنده بودنش برایمان پنهان ماند و ما بعد از شهادتش فهمید که او یکی از فرماندهان دلیر و شجاع بوده است.
برادر شهید کرمی افزود: محمد در سال 66 در رشته خلبانی پذیرفته شد ولی بهخاطر رشادتها و اصرار فرماندهان از رفتن به دانشگاه منصرف شد و بهعنوان رزمنده در جبهه حق علیه باطل باقی ماند.
سیدیداله صیدی، همرزم شهید به خبرنگار تسنیم گفت: شب عملیات نصر4 بالای تپهای مستقر بودیم، فردای آن روز دشمن آتش سنگینی بر روی ما ریخت همه دنبال این بودند که پشت درخت یا سنگی مأوا بگیرند. شهید کرمی بدون توجه به آماج تیرها بیمحابا تردد میکرد دوشکای دشمن از روبرو مرتب تیراندازی می کرد ولی شهید کرمی خیلی عادی داشت قدم میزد و به سنگرها سرکشی میکرد ما وقتی این حالات را از شهید کرمی میدیدیم روحیه میگرفتیم، صبح روز بعد از عملیات، اسرایی که در سنگرها بودند یکی یکی آمدند و تسلیم شدند، دیدیم شهید کرمی به همراه سه اسیر عراقی، به سمت نوک قله که مقر فرماندهی بود می آمداسرای عراقی اغلب درشت هیکل بودند و دکمههای پیراهنشان باز شده و سر و وضع به هم ریختهای داشتند، آستین پیراهنشان شلخته و پایین بود.
دیدیم شهید کرمی دکمههای پیراهن اسرا را بست، آستین شان را بالا زد و به آنها گفت: "شما یک شیر مرد هستید، شما جوانید، سر حال باشید و روحیه خود را از دست ندهید و خوشحال باشید" آنها به نحوی متوجه حرکات و صحبتهای شهید کرمی شدند و هر سه نفر روحیه گرفتند. شهید کرمی یک خشاب خالی به اسلحهاش بست، آن را به دست یکی از اسرای عراقی داد خودش هم در جلوی آنها حرکت میکرد و به سمت مقر گردان آمدند.
شهید محمد کرمی در عملیاتهای ازجمله فتح المبین والفجر1، کربلای1، کربلای، 10کربلای16 و چندین عملیات دیگر حضور داشت که سرانجام در تاریخ 66/8/30 در عملیات غرور آفرین نصر 8 درحالیکه فرمانده گروهان بود در مرتفع ترین قلل مه آلود کردستان مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به شهادت رسید.
مویه مورد علاقه فرمانده محمد:
قورچ خووه ده مینه قورچیا سری بشونه
سر و داکش بشکنن سر نلرونه
"خوشا قوچی که میان گله قوچها بجنگد، سر و شاخش را بهشکنند و زخمی شود ولی سر برنگرداند( عقب نشینی نکند)
انتهای پیام/180/ی