روزهای رنج و صبوری به روایت همسر شهید باقری؛ «ساجی» خونین شهر را روایت میکند
گروه استانها –زنان به ویژه همسران و مادران رزمندگان، اضطراب و رنج روزهای سخت هشت سال جنگ تحمیلی را به وضوح لمس کردهاند؛ رنجهایی که گوشهای از آن در کتاب «ساجی» به تصویر کشیده شده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، هشت سال جنگ تحمیلی روزهای پر فراز و نشیبی را با خود به همراه داشت و زنان در نقطه اوج این حوادث بودند چه آنها که در صف مبارزه بودند و چه آنها که همسران و فرزندانشان را راهی میدان نبرد میکردند.
در این بین نقش زنانی که در مناطق مرزی کشور زندگی و روزهای اول جنگ و حمله ناگهانی و مرگ عزیزانشان را لمس کردهاند؛ ویژه است.
افرادی که وحشت و اضطراب آن روزها، بمبارانهای هوایی و دوری مردان خانه را همزمان تجربه کرده و یک شبه پیر شدند.
زنانی چون نسرین باقر زاده همسر شهید بهمن باقری که خاطراتش را در کتاب «ساجی» روایت کرده است. کتابی به قلم بهناز ضرابی زاده، نویسنده همدانی که انتشارات سوره مهر آن را در 322 صفحه منتشر کرده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «چقدر عجیب است که زندگی من و مادرم این قدر شبیه است. مادرم سکینه بانو در کودکی و نوجوانی روزگاری تلخ و غم انگیز داشت و مصیبتهای زیادی را تحمل کرد، اما ازدواج شیرینی کرد.
پدرم در کشتی کار میکرد. بیشتر وقتها روی آب بود. وقتهایی هم که روی خشکی بود در منطقهای به نام «حفار بریم»، مسئول تدارکات و خدمات رسانی به کشتیهای خارجی بود که در آن منطقه لنگر انداخته بودند.
خوش تیپ بود و خوش اخلاق و باسواد و به چند زبان غیر فارسی میتوانست حرف بزند به خصوص انگلیسی. مادرم عاشقش بود و در کنارش احساس سعادت و غرور میکرد، اما این خوشبختی دوام زیادی نداشت و پدرم در جوانی در سانحهای از دنیا رفت؛ مرگ او برای همه سخت و جانکاه بود مثل مرگ همسرم.
بهمن هم خوش تیپ و خوش اخلاق و باسواد بود. از بچگی دوستش داشتم، اما در نوجوانی عاشقش شدم. چند سال بعد ازدواج کردیم. در کنارش احساس خوشبختی و سعادت میکردم و زیر آن همه بمب و آتش هر جا میرفت؛ دنبالش میدویدم، اما این نیک بختی هم دوام زیادی نداشت و بهمن هم در جوانی تقریبا به همان شکلی که پدرم فوت شد؛ رفت.
بیچاره مادرم شاید به سبب همین اتفاقها بود که تا بود دنبال من و زندگی و بچههایم میدوید. مادرم طعم عشق را چشیده بود. عاشقی را میفهمید.»
انتهای پیام/744/ ع