چهارشنبههای امام رضایی؛ به لطف مادرم از کودکی دچار توام...
گروه استانها ـ به لطف مادرم از کودکی دچار توام، آنچنان که ساعت ۸ کوکه دلم؛ آنچنان که هر چهارشنبه در نظرم هست صحن و سرای حرمت چرا که همیشه در نظرم بوده آشنا حرمت...
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، اولین چهارشنبه آذر است و باز دلم هوای حرمت را دارد، پاییز باشد آن هم اولین چهارشنبه آذر و در این هوای صبح دلانگیز که گرمای خورشید و سرمای هوا با هم در آمیختهاند و هوایی عاشقانه را رقم زدهاند، من در صحن و سرای کوی تو قدم نزنم؟
یا امام رضا(ع) فصلها یکی پس از دیگری آمدند و از شکوفههای بهاری و بارانهای بهارانه گرفته تا شعلههای سوزان خورشید و قطرات باران پاییزی همه زائرت شدند و در صحن و سرای تو خودنمایی کردند اما من همچنان فرسنگها از تو دورم ...
آری دلم در هوای تو پر میکشد و در آستان کبریایی تو روز را شب و شب را روز میکند اما تصور این همه دوری و این فاصلهها کجا و در آغوش کشیدن ضریح و پنجره فولادت کجا...
یا امام رضا(ع) چهارشنبهها یکی پس از دیگری آمدند و رفتند، اما نمیدانم از لابهلای این فاصلهها و ثانیههای عاشقی، از لابهلای همین نامههای عاشقانهای که هر چهارشنبه دل را به نوشتنشان خوش کردهام، زائرت شدهام؟
آقاجان من کجا و زائری و خادمی حرمت کجا اما کاش خادمت شوم در همین چهارشنبههایی که عاشقت شدم ... آقاجان اصلاً مرا چه به خادمی؟ همین که هر چهارشنبه زائرت شوم هم برایم کافیست. کاش زائرت شوم در همین چهارشنبههایی که عاشقت شدم ...
به لطف مادرم از کودکی دچار توام آنچنان که ساعت 8 کوکه دلم آنچنان که هر چهارشنبه در نظرم هست صحن و سرای حرمت، چرا که همیشه در نظرم بوده آشنا حرمت...
انتهای پیام/281/ ز/؛